یکی از خطاهای بارز برخی از زنان، دعوا و پرخاشگری همیشگی آنان با شوهرشان است.
چکیده: کم شمار مردانی با زیر پا گذاشتن موازین دینی و برقراری روابط نامشروع و بدون آنکه هیچ گونه دلیل عقلایی و منطقی داشته باشند، به همسر خود بی وفایی می کنند. برای پیشگیری از این کار، لازم است با زمینه های وقوع آن آشنا بشویم. در ادامه، مهم ترین عوامل و زمینه های وقوع بی وفایی به همسر را به اختصار توضیح می دهیم.
تعداد کلمات 1344 / تخمین زمان مطالعه 7 دقیقه
تعداد کلمات 1344 / تخمین زمان مطالعه 7 دقیقه
مهم ترین عوامل و زمینه های وقوع بی وفایی به همسر
١. هوسرانی و بی تقوایی
پیروی از هوای نفس، بی تقوایی و هوس رانی، مهم ترین عامل سقوط انسان، به ویژه در زمینه مسائل جنسی است. پیروی از نفس سرکش، در سعادت را به روی فرد می بندد و وی را به ورطه نابودی می کشاند. على (علیه السلام) فرمودند: من أطاع نفسه فی شهواتها فقد أعانها على هلکها؛[1] «کسی که در شهوات از هوای نفس خود پیروی کند، آن را در نابود ساختن خویش یاری ساخته است». چیزی که می تواند ما را در چیرگی بر هوای نفس و پیروزی بر امیال نفسانی موفق سازد، پرهیزکاری و پاکدامنی است. عفت و پاکدامنی، انسان را به ملکات و سجایای اخلاقی آراسته می سازد و از آلودگی او به گناهان و از دست دادن سعادت دنیوی و اخروی پیشگیری می کند. امام على(علیه السلام) فرمودند: العفاف یصون النفس وینزهها عن الدنایا؛[2] «پاکدامنی، نفس انسان را محافظت می کند و او را از انجام کارهای زشت و ناپسند باز می دارد». آن حضرت همچنین فرمودند: ما المجاهد الشهید فی سبیل الله بأعظم أجرأ ممن قدر فعف؛ لکاد العفیف أن یکون ملکا من الملائکه؛[3] «پاداش مجاهد شهید در راه خدا بزرگتر از پاداش کسی که بتواند گناه کند، اما پاکدامنی پیشه سازد، نیست. انسان پاک دامن نزدیک به آن است که فرشته ای از فرشتگان خدا باشد».
نکته مهم آنکه لازم است افراد پیش از آنکه امیال نفسانی و شهوانی آن قدر نیرو بگیرند که با ضعیف ساختن ایمان و اراده، آنان را از خدا و معنویات دور سازند، در برابر آنها بایستند و با پاسخ منفی به آنها، دنیا و آخرت خود را از تباه شدن نجات دهند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: حرام على کل قلب متوله بالشهوات أن یسکنه الورع؛[4] «قلبی که شوق و علاقه مفرط به شهوات دارد، نمی تواند جایگاه پرهیزکاری باشد». علی (علیه السلام) نیز فرمودند: غالب الشهوة قبل قوه ضراوتها، فانها أن قویت ملکتک واستقاوتک ولم تقدر على مقاومتها؛[5] پیش از آنکه شهوت نیرو بگیرد و ریشه بدواند بر آن چیره شو؛ چراکه اگر نیرو بگیرد، تو را به هر سو که بخواهد بکشاند و تو توان مقاومت در برابر آن را نخواهی داشت.
نکته مهم آنکه لازم است افراد پیش از آنکه امیال نفسانی و شهوانی آن قدر نیرو بگیرند که با ضعیف ساختن ایمان و اراده، آنان را از خدا و معنویات دور سازند، در برابر آنها بایستند و با پاسخ منفی به آنها، دنیا و آخرت خود را از تباه شدن نجات دهند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: حرام على کل قلب متوله بالشهوات أن یسکنه الورع؛[4] «قلبی که شوق و علاقه مفرط به شهوات دارد، نمی تواند جایگاه پرهیزکاری باشد». علی (علیه السلام) نیز فرمودند: غالب الشهوة قبل قوه ضراوتها، فانها أن قویت ملکتک واستقاوتک ولم تقدر على مقاومتها؛[5] پیش از آنکه شهوت نیرو بگیرد و ریشه بدواند بر آن چیره شو؛ چراکه اگر نیرو بگیرد، تو را به هر سو که بخواهد بکشاند و تو توان مقاومت در برابر آن را نخواهی داشت.
۲. بی علاقگی به همسر
در برخی موارد، دلیل بی وفایی مرد، علاقه نداشتن به همسر است. هنگامی که مرد، همسر خود را به دلایلی چون نداشتن دقت کافی در انتخاب همسر، از دست رفتن جذابیت پیشین همسر، یا اجبار والدین به ازدواج با همسر، دوست نداشته و از ازدواج با او ناراحت و پشیمان باشد، ممکن است در راه بی وفایی به همسر گام بگذارد.
اما آیا همسری که سرمایه وجودش را در طبق اخلاص گذاشته و به همسر و فرزندان تقدیم کرده و با همه وجود برای رضا و خشنودی آنان می کوشد شایسته احترام، همدلی، همراهی، محبت و عشق است، یا بی علاقگی و بی وفایی؟ کسی که به بهانه دوست نداشتن همسر، به او بی وفایی می کند درواقع همه کوشش ها و فداکاری های او را نادیده انگاشته و خوبی را با بدی پاسخ گفته، و با این کار، دل همسر را بی دلیل و ستمگرانه رنجانده است.
گذشته از این، بسیاری از اموری که موجب بی علاقگی مرد به همسرش می شوند، رفع شدنی یا گذشت پذیرند. این مرد باید بداند که هر زن دیگری نیز در کنار محاسنش، معایبی دارد و معلوم نیست زنی که در نظر دارد، از همسر کنونی او بهتر باشد، و آیا او، از همه نظر کامل و بی عیب و نقص است که همسرش به او عشق می ورزد؟! بی شک او نیز معایب و نواقصی دارد که برای بهانه قرار دادن آنها جهت بی علاقگی به او از سوی همسرش کافی است. با این حال، او شوهرش را دوست دارد و با چشم پوشی از عیوب و نواقصش، زندگی در کنار او را مایه سعادت خود می پندارد.
بنابراین، مرد می تواند با کنترل نفس و کنار گذاشتن افکار گمراه کننده از ذهن خود، کنترل نگاهش و توجه به ویژگی های مثبت همسر و خوبی هایی که در حق او انجام داده، بر نفس خود پیروز شود و فکر بی وفایی به همسر را از ذهنش بیرون کند.
اما آیا همسری که سرمایه وجودش را در طبق اخلاص گذاشته و به همسر و فرزندان تقدیم کرده و با همه وجود برای رضا و خشنودی آنان می کوشد شایسته احترام، همدلی، همراهی، محبت و عشق است، یا بی علاقگی و بی وفایی؟ کسی که به بهانه دوست نداشتن همسر، به او بی وفایی می کند درواقع همه کوشش ها و فداکاری های او را نادیده انگاشته و خوبی را با بدی پاسخ گفته، و با این کار، دل همسر را بی دلیل و ستمگرانه رنجانده است.
گذشته از این، بسیاری از اموری که موجب بی علاقگی مرد به همسرش می شوند، رفع شدنی یا گذشت پذیرند. این مرد باید بداند که هر زن دیگری نیز در کنار محاسنش، معایبی دارد و معلوم نیست زنی که در نظر دارد، از همسر کنونی او بهتر باشد، و آیا او، از همه نظر کامل و بی عیب و نقص است که همسرش به او عشق می ورزد؟! بی شک او نیز معایب و نواقصی دارد که برای بهانه قرار دادن آنها جهت بی علاقگی به او از سوی همسرش کافی است. با این حال، او شوهرش را دوست دارد و با چشم پوشی از عیوب و نواقصش، زندگی در کنار او را مایه سعادت خود می پندارد.
بنابراین، مرد می تواند با کنترل نفس و کنار گذاشتن افکار گمراه کننده از ذهن خود، کنترل نگاهش و توجه به ویژگی های مثبت همسر و خوبی هایی که در حق او انجام داده، بر نفس خود پیروز شود و فکر بی وفایی به همسر را از ذهنش بیرون کند.
۳. بی توجهی زن به نیازهای شوهر
در بسیاری از موارد، زنان پس از گذشت مدتی از ازدواج، با پرداختن به تحصیل، اشتغال، یا فرزندان، از تأمین نیازهای عاطفی و جنسی شوهر غفلت می ورزند. سردی روابط زن و شوهر، افزون بر آنکه موجب دوری انان از یکدیگر می شود، زمینه را برای روابط مرد در خارج از چارچوب خانواده و بی وفایی به همسر فراهم می کند.
هنگامی که زن به نیازهای جسمی مرد بی توجه است، به سرووضع خود نمی رسد و نیازها و تمایلات جنسی شوهر را برآورده نمی کند. آنچه برای او مهم است، شغل، کارهای خانه، فرزندان و... است. این زن، خود تیشه به ریشه خویش می زند و راه را برای بی وفایی شوهر به او و برقراری روابط با زنی دیگر هموار می کند.
زنان به طور ویژه باید مراقب باشند نیازهای فرزندان را بر خواسته های شوهر مقدم ندارند و عواطف خود را کاملا معطوف فرزندان نکنند. آنان باید بدانند که شوهرشان نیز مانند هر انسان دیگری، به محبت و صمیمیت نیازمند است و هیچ چیز نمی تواند جای مهر و محبت همسر را برای او پر کند. مرد انتظار دارد در قبال زحمت هایی که برای همسر و فرزندان می کشد و محبتی که نثار آنان می کند، در منزل به او و خواسته هایش توجه شود و از او قدردانی گردد. اگر مرد ببیند به رغم زحمتها و از خودگذشتگی هایش برای خانواده، زن توجه چندانی به نیازها و خواسته های او ندارد و امور دیگر را بر وی مقدم می کند با خود می اندیشند: «چرا باید به همسری وفادار باشم که برایم ارزشی قائل نیست؛ قدر زحمت هایم را نمی داند و به من توجهی نمی کند؟ بهتر است به زنی دیگر دل بسپارم و تأمین خواسته هایم را نزد او جست و جو کنم»!
هنگامی که زن به نیازهای جسمی مرد بی توجه است، به سرووضع خود نمی رسد و نیازها و تمایلات جنسی شوهر را برآورده نمی کند. آنچه برای او مهم است، شغل، کارهای خانه، فرزندان و... است. این زن، خود تیشه به ریشه خویش می زند و راه را برای بی وفایی شوهر به او و برقراری روابط با زنی دیگر هموار می کند.
زنان به طور ویژه باید مراقب باشند نیازهای فرزندان را بر خواسته های شوهر مقدم ندارند و عواطف خود را کاملا معطوف فرزندان نکنند. آنان باید بدانند که شوهرشان نیز مانند هر انسان دیگری، به محبت و صمیمیت نیازمند است و هیچ چیز نمی تواند جای مهر و محبت همسر را برای او پر کند. مرد انتظار دارد در قبال زحمت هایی که برای همسر و فرزندان می کشد و محبتی که نثار آنان می کند، در منزل به او و خواسته هایش توجه شود و از او قدردانی گردد. اگر مرد ببیند به رغم زحمتها و از خودگذشتگی هایش برای خانواده، زن توجه چندانی به نیازها و خواسته های او ندارد و امور دیگر را بر وی مقدم می کند با خود می اندیشند: «چرا باید به همسری وفادار باشم که برایم ارزشی قائل نیست؛ قدر زحمت هایم را نمی داند و به من توجهی نمی کند؟ بهتر است به زنی دیگر دل بسپارم و تأمین خواسته هایم را نزد او جست و جو کنم»!
۴. بداخلاقی و پرخاشگری زن
یکی از خطاهای بارز برخی از زنان، دعوا و پرخاشگری همیشگی آنان با شوهرشان است. مردی که همواره مجبور است پرخاشگری و تندخویی همسرش را تحمل کند، رفته رفته احساس و عاطفه خود را به همسرش از دست می دهد.
یک زن، هر اندازه که از نظر جسمانی زیبا باشد، زمانی که بر سر همسرش داد و فریاد می کشد و پرخاشگری می کند، زیبایی اش فراموش می شود و در چشم شوهر، زیبا به نظر نمی رسد. فرقی نمی کند موضوعی که زن به خاطر آن دعوا می کند چه باشد. حتی اگر حق با او باشد، با تداوم این دعواها، مرد برای رسیدن به آرامش بیشک راهی خواهد یافت که می تواند به شکل دیر به خانه آمدن، شب را تا دیرهنگام بیرون از خانه گذراندن، یا حتی دل سپردن به زنی دیگر بروز کند.
بنابراین، خوش اخلاقی و مهربانی زن در برخورد با شوهر، افزون بر اینکه وظیفه ای دینی و شرعی است، موجب استحکام خانواده می شود، و پایبندی مرد به همسر وسعادت خانواده را به ارمغان می آورد. در برابر بداخلاقی و بدرفتاری زن با شوهر، گناهی بزرگ است و موجب بی علاقگی مرد به همسر و حتی بی وفایی به او می شود.
منبع: کتاب «خانواده + عشق * اخلاق (اخلاق همسران)»
نویسنده: مجتبی حیدری
یک زن، هر اندازه که از نظر جسمانی زیبا باشد، زمانی که بر سر همسرش داد و فریاد می کشد و پرخاشگری می کند، زیبایی اش فراموش می شود و در چشم شوهر، زیبا به نظر نمی رسد. فرقی نمی کند موضوعی که زن به خاطر آن دعوا می کند چه باشد. حتی اگر حق با او باشد، با تداوم این دعواها، مرد برای رسیدن به آرامش بیشک راهی خواهد یافت که می تواند به شکل دیر به خانه آمدن، شب را تا دیرهنگام بیرون از خانه گذراندن، یا حتی دل سپردن به زنی دیگر بروز کند.
بنابراین، خوش اخلاقی و مهربانی زن در برخورد با شوهر، افزون بر اینکه وظیفه ای دینی و شرعی است، موجب استحکام خانواده می شود، و پایبندی مرد به همسر وسعادت خانواده را به ارمغان می آورد. در برابر بداخلاقی و بدرفتاری زن با شوهر، گناهی بزرگ است و موجب بی علاقگی مرد به همسر و حتی بی وفایی به او می شود.
منبع: کتاب «خانواده + عشق * اخلاق (اخلاق همسران)»
نویسنده: مجتبی حیدری
بیشتر بخوانید :
راهکارهای مقابله با بی وفایی همسر
9 علت برای خیانت مردان در زندگی زناشویی
مشکلات و آسیب های خیانت همسر
پی نوشت :
[1] . جمال الدین محمد خوانساری، شرح غرر الحکم، ج۵، ص۲۷۰، ح ۸۷۹۴.
[2] . همان، ج 2، ص 106، ح 1989.
[3] . نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، حکمت ۴۷۴.
[4] . ورام بن ابی فراس انتری، مجموعه ورام، ج۲، ص۱۲۲.
[5] . جمال الدین محمد خوانساری، شرح غرر الحکم، ج۵، ص۳۹۲ ، ح۶۲۲۴.
[1] . جمال الدین محمد خوانساری، شرح غرر الحکم، ج۵، ص۲۷۰، ح ۸۷۹۴.
[2] . همان، ج 2، ص 106، ح 1989.
[3] . نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، حکمت ۴۷۴.
[4] . ورام بن ابی فراس انتری، مجموعه ورام، ج۲، ص۱۲۲.
[5] . جمال الدین محمد خوانساری، شرح غرر الحکم، ج۵، ص۳۹۲ ، ح۶۲۲۴.