فرزندی که شایسته و نیکوکار باشد، مایه خیروبرکت در دنیا و آخرت میگردد.
چکیده : ازنظر اسلام، برخورداری از امکانات، موجب سعادت فرد و زمینهساز دستیابی به خیروبرکت و شادی در زندگی دنیوی میشود. این امکانات، به دو بخش انسانی و غیرانسانی تقسیم میشوند؛ امکانات انسانی سعادت را میتوان در سه گروه خانواده، دوست و همسایه، طبقهبندی نمود. در این نوشتار به مبحث خانواده و فرزندان می پردازیم.
تعداد کلمات 1212 / تخمین زمان مطالعه 6 دقیقه
تعداد کلمات 1212 / تخمین زمان مطالعه 6 دقیقه
مقدمه
اگرچه در بعضی از مکاتب، دنیا کاملاً مذموم و عزلت و گوشهگیری از آن امری مقدس دانسته شده است، اسلام، معتقد است باید از این دنیا، در راستای تأمین سعادت اخروی، استفاده کرد. اگر دنیا، پلی برای آخرت است، گذر کردن از آن، لازم است؛ اما توقف در آن و دل بستن به آن، مضر است. با این نگاه، خانواده، مسکن و...، میتوانند وسیلهای برای سالم رسیدن به آخرت و تأمین سعادت اخروی باشند. این نوع نگاه، در بیشتر روایات، دیده میشود. «الدنیا مزرعة الآخرة»،[1] در اسلام، به عنوان راهبردی عملی و دائم، شمرده میشود و دنیا، تا وقتیکه نقش مزرعة آخرت را ایفا نماید، از تقدس بالایی برخوردار است.
ازنظر اسلام، برخورداری از امکانات، موجب سعادت فرد و زمینهساز دستیابی به خیروبرکت و شادی در زندگی دنیوی میشود. این امکانات، به دو بخش انسانی و غیرانسانی تقسیم میشوند؛ امکانات انسانی سعادت را میتوان در سه گروه خانواده، دوست و همسایه، طبقهبندی نمود.
در این نوشتار به مبحث خانواده و فرزندان می پردازیم:
ازنظر اسلام، برخورداری از امکانات، موجب سعادت فرد و زمینهساز دستیابی به خیروبرکت و شادی در زندگی دنیوی میشود. این امکانات، به دو بخش انسانی و غیرانسانی تقسیم میشوند؛ امکانات انسانی سعادت را میتوان در سه گروه خانواده، دوست و همسایه، طبقهبندی نمود.
در این نوشتار به مبحث خانواده و فرزندان می پردازیم:
فرزند
وجود فرزند، باعث خیروبرکت و شادی میشود. لذا داشتن فرزند نیز از مصادیق سعادت، شمردهشده است. البته روایات، مطلق فرزند را جزء مصادیق خوش بختی به شمار نیاوردهاند؛ بلکه ویژگیهایی از فرزند، موردتوجه قرارگرفته است که در راستای سعادت دنیوی و اخروی است. ازاینرو، در روایات، گاه از فرزند صالح سخن به میان آمده است. پیامبر خدا دراینباره میفرماید:
من سعادت المرء المسلم... الولد الصالح[2]
از سعادت شخص مسلمان، داشتن فرزند صالح است.
گاه از نیکوکار بودن فرزند، سخن به میان آمده است. امام صادق * میفرماید:
ثلاثة من السعادة ... الأولاد البارّون.[3]
سه چیز، از سعادت است: ... داشتن فرزندان نیکوکار.
ممکن است که دو ویژگی یادشده، به یک معنا گرفته شوند. فرزندی که شایسته و نیکوکار باشد، مایه خیروبرکت در دنیا و آخرت میگردد.
کسانی که از چنین فرزندانی برخوردارند، به خود افتخار کرده، در جامعه احساس سربلندی و عزت میکنند. کسانی که از فرزندانی ناباب برخوردارند، مایه گرفتاری بیشتر والدین و احساس سرشکستگی آنان میشوند.
همچنین گاه از فرزند کمککار، سخن به میان آمده است. امام زینالعابدین، دراینباره میفرماید:
إن من سعادة المرء.... یکون له ولد یستعین بهم.[4]
همانا از سعادت مرد... داشتن فرزندی است که از او کمک گرفته میشود.
فرزندانی که کمککار والدین بوده، به گاه نیاز، یاور آنان هستند، مایه سعادت آنان را فراهم میکنند. باوجود یاوری فرزندان، والدین، احساس قدرت و عزت بیشتری میکنند وزندگی آرامتر و موفقتری را سپری خواهند کرد.
همچنین در برخی روایات، از شباهت فرزند به پدر، بهعنوان یکی از مصادیق سعادت، یادشده است. امام باقر میفرماید:
آن من سعادة الرجل أن یکون له الولد، یعرف به شبه خلقه و خلقه و شمائله.[5]
از سعادت مرد، آن است که فرزندش، در اخلاق و قیافه و شمایل، شبیه او باشد.
از علتهای احتمالی این روایت، آن است که با توجه به نکتهای که بیان شد، یعنی علاقه همه انسانها به جاودانگی و بقا، وقتی این شباهت بیشتر باشد، فرد سطح همذات پنداریاش با فرزندش بیشتر میشود؛ یعنی بیشتر احساس میکند که این فرزند، پارهای از وجود اوست، لذا باعث شادی و رضایت از این امر میشود که خود، از مؤلفههای اصلی سعادت، محسوب میشود.
همچنین وقتی فرزند، شبیه پدر باشد، نشانة آن است که فرزند، از آن همین مرد است و باعث اطمینان به زندگی میشود. این فضای اطمینان بین زن و مرد، باعث تقویت بهداشت روانی خانواده میگردد.
البته شاید به ذهن متبادر شود که با پیشرفت علوم، دیگر این نوع دغدغهها جایی نداشته باشد. این سخن، در جای خود درست است؛ اما جای آن احساس روانشناختیای را که دائماً همراه فرد است و خود او قضاوت میکند، نمیگیرد و وقتی فرزند شبیه والدین باشد، به لحاظ روانی، احساس خوشایندی به آنها دست میدهد و احساس کارآمدی و عزتنفس بالایی را تجربه خواهند کرد.
از طرف دیگر، این مسئله، خود جزئی از زندگی اجتماعی است؛ یعنی ناخواسته در بسیاری از اوقات، فرد بهصورت ناهشیار میخواهد به دیگران بگوید که: «این فرزند، امتداد وجودی من است. این کار، یکوقت با جواب آزمایش آزمایشگاه، انجام میشود، و گاهی هم بهصورت طبیعی، در چهره فرزند، هویداست. بیشک، تأثیر این مورد در نفوس، بیشتر است.
از سوی دیگر، در بسیاری از فرهنگها، مسئله فرزند دار شدن، نوعی احساس کامل بودن از حیث مردانگی و زنانگی و احساس کارآمدی در حوزه روابط جنسی است که مخصوصاً برای مردان و بهویژه در دوران جوانی، حائز اهمیت است. فرزند دار شدن و اثبات اینکه این فرزند، از همین مرد است، باعث تقویت عزتنفس میگردد.
مجموعه مطالبی که بیان شد، میتواند حکمتهایی برای سخن امام باقر باشد. البته احتمال دارد گروهی این شباهت را به مسائل معنوی حمل کنند.
همانگونه که از مجموع مباحث برمیآید، اصل وجود فرزند و صفات آن، هردو لایه سعادت را پوشش میدهد.
من سعادت المرء المسلم... الولد الصالح[2]
از سعادت شخص مسلمان، داشتن فرزند صالح است.
گاه از نیکوکار بودن فرزند، سخن به میان آمده است. امام صادق * میفرماید:
ثلاثة من السعادة ... الأولاد البارّون.[3]
سه چیز، از سعادت است: ... داشتن فرزندان نیکوکار.
ممکن است که دو ویژگی یادشده، به یک معنا گرفته شوند. فرزندی که شایسته و نیکوکار باشد، مایه خیروبرکت در دنیا و آخرت میگردد.
کسانی که از چنین فرزندانی برخوردارند، به خود افتخار کرده، در جامعه احساس سربلندی و عزت میکنند. کسانی که از فرزندانی ناباب برخوردارند، مایه گرفتاری بیشتر والدین و احساس سرشکستگی آنان میشوند.
همچنین گاه از فرزند کمککار، سخن به میان آمده است. امام زینالعابدین، دراینباره میفرماید:
إن من سعادة المرء.... یکون له ولد یستعین بهم.[4]
همانا از سعادت مرد... داشتن فرزندی است که از او کمک گرفته میشود.
فرزندانی که کمککار والدین بوده، به گاه نیاز، یاور آنان هستند، مایه سعادت آنان را فراهم میکنند. باوجود یاوری فرزندان، والدین، احساس قدرت و عزت بیشتری میکنند وزندگی آرامتر و موفقتری را سپری خواهند کرد.
همچنین در برخی روایات، از شباهت فرزند به پدر، بهعنوان یکی از مصادیق سعادت، یادشده است. امام باقر میفرماید:
آن من سعادة الرجل أن یکون له الولد، یعرف به شبه خلقه و خلقه و شمائله.[5]
از سعادت مرد، آن است که فرزندش، در اخلاق و قیافه و شمایل، شبیه او باشد.
از علتهای احتمالی این روایت، آن است که با توجه به نکتهای که بیان شد، یعنی علاقه همه انسانها به جاودانگی و بقا، وقتی این شباهت بیشتر باشد، فرد سطح همذات پنداریاش با فرزندش بیشتر میشود؛ یعنی بیشتر احساس میکند که این فرزند، پارهای از وجود اوست، لذا باعث شادی و رضایت از این امر میشود که خود، از مؤلفههای اصلی سعادت، محسوب میشود.
همچنین وقتی فرزند، شبیه پدر باشد، نشانة آن است که فرزند، از آن همین مرد است و باعث اطمینان به زندگی میشود. این فضای اطمینان بین زن و مرد، باعث تقویت بهداشت روانی خانواده میگردد.
البته شاید به ذهن متبادر شود که با پیشرفت علوم، دیگر این نوع دغدغهها جایی نداشته باشد. این سخن، در جای خود درست است؛ اما جای آن احساس روانشناختیای را که دائماً همراه فرد است و خود او قضاوت میکند، نمیگیرد و وقتی فرزند شبیه والدین باشد، به لحاظ روانی، احساس خوشایندی به آنها دست میدهد و احساس کارآمدی و عزتنفس بالایی را تجربه خواهند کرد.
از طرف دیگر، این مسئله، خود جزئی از زندگی اجتماعی است؛ یعنی ناخواسته در بسیاری از اوقات، فرد بهصورت ناهشیار میخواهد به دیگران بگوید که: «این فرزند، امتداد وجودی من است. این کار، یکوقت با جواب آزمایش آزمایشگاه، انجام میشود، و گاهی هم بهصورت طبیعی، در چهره فرزند، هویداست. بیشک، تأثیر این مورد در نفوس، بیشتر است.
از سوی دیگر، در بسیاری از فرهنگها، مسئله فرزند دار شدن، نوعی احساس کامل بودن از حیث مردانگی و زنانگی و احساس کارآمدی در حوزه روابط جنسی است که مخصوصاً برای مردان و بهویژه در دوران جوانی، حائز اهمیت است. فرزند دار شدن و اثبات اینکه این فرزند، از همین مرد است، باعث تقویت عزتنفس میگردد.
مجموعه مطالبی که بیان شد، میتواند حکمتهایی برای سخن امام باقر باشد. البته احتمال دارد گروهی این شباهت را به مسائل معنوی حمل کنند.
همانگونه که از مجموع مباحث برمیآید، اصل وجود فرزند و صفات آن، هردو لایه سعادت را پوشش میدهد.
سرپرستی خانواده
سرپرستی خانواده و تأمین مسائل مالی خانواده، جزء سعادتهای هر پدر محسوب میشود. امام صادق (ع) دراینباره میفرماید:
من سعادة المرء أن یکون القیم علی عیاله.[6]
از سعادت مرد، آن است که سرپرست (مدیر) خانواده خود باشد.
تأمین مسائل مالی خانواده توسط پدر، از چند جهت تأثیرگذار است: نخست، احساس عزتنفس بالا در خانواده است؛ دوم، تقویت احساس ایمنی در خانواده، بهویژه فرزندان است؛ سوم، اینکه نقش مدیریتی او در خانواده نیز با پذیرش بیشتری همراه خواهد شد.
وقتی مدیریت خانواده، به عهده پدر خانواده باشد، تمام جریان کنترل مسائل تربیتی، اقتصادی، اجتماعی و ارتباطی خانواده، به دست پدر خواهد بود و بسیار طبیعی است که وقتی این اتفاق بیفتد، باعث انسجام هویت خانواده و شکلگیری بستری سالم برای تربیت و ارتباطات صحیح خواهد شد؛ چراکه یکی از تأثیرگذارترین عناصر تشکیلدهنده هویت و شخصیت، مراجع قدرت در خانواده است. سرپرستی (قیم بودن)، در شکلگیری مفهوم مرجع قدرت، بسیار دخیل است. لذا وقتی فرزندان، احساس کنند که مدیر توانمندی قیمومیت امور را به دست گرفته است، احساس امنیت بیشتری خواهند کرد و این امنیت، بهویژه در سنین خردسالی، حتی در اعتقادات آنها نیز تأثیر خواهد گذاشت و درمجموع، احساس خوشبختی در خانواده، گسترش خواهد یافت.
اما در طرف مقابل، تأمین مخارج خانواده توسط دیگران، باعث پایین آمدن عزتنفس خانواده میشود و به کرامت و حرمت اعضا، آسیب میرساند و پایین آمدن عزتنفس، با بهداشت روان و بهزیستی، رابطه معکوس دارد و در درازمدت میتواند باعث تأثیرات مخرب تربیتی گردد. ازاینرو، سطح احساس خوشبختی، رو به افول خواهد گذاشت.
منبع: سعادت و شادکامی از دیدگاه اسلام
نویسنده: حمزه عبدی
من سعادة المرء أن یکون القیم علی عیاله.[6]
از سعادت مرد، آن است که سرپرست (مدیر) خانواده خود باشد.
تأمین مسائل مالی خانواده توسط پدر، از چند جهت تأثیرگذار است: نخست، احساس عزتنفس بالا در خانواده است؛ دوم، تقویت احساس ایمنی در خانواده، بهویژه فرزندان است؛ سوم، اینکه نقش مدیریتی او در خانواده نیز با پذیرش بیشتری همراه خواهد شد.
وقتی مدیریت خانواده، به عهده پدر خانواده باشد، تمام جریان کنترل مسائل تربیتی، اقتصادی، اجتماعی و ارتباطی خانواده، به دست پدر خواهد بود و بسیار طبیعی است که وقتی این اتفاق بیفتد، باعث انسجام هویت خانواده و شکلگیری بستری سالم برای تربیت و ارتباطات صحیح خواهد شد؛ چراکه یکی از تأثیرگذارترین عناصر تشکیلدهنده هویت و شخصیت، مراجع قدرت در خانواده است. سرپرستی (قیم بودن)، در شکلگیری مفهوم مرجع قدرت، بسیار دخیل است. لذا وقتی فرزندان، احساس کنند که مدیر توانمندی قیمومیت امور را به دست گرفته است، احساس امنیت بیشتری خواهند کرد و این امنیت، بهویژه در سنین خردسالی، حتی در اعتقادات آنها نیز تأثیر خواهد گذاشت و درمجموع، احساس خوشبختی در خانواده، گسترش خواهد یافت.
اما در طرف مقابل، تأمین مخارج خانواده توسط دیگران، باعث پایین آمدن عزتنفس خانواده میشود و به کرامت و حرمت اعضا، آسیب میرساند و پایین آمدن عزتنفس، با بهداشت روان و بهزیستی، رابطه معکوس دارد و در درازمدت میتواند باعث تأثیرات مخرب تربیتی گردد. ازاینرو، سطح احساس خوشبختی، رو به افول خواهد گذاشت.
منبع: سعادت و شادکامی از دیدگاه اسلام
نویسنده: حمزه عبدی
بیشتر بخوانید:
مفهوم و ماهیت سعادت از منظر اسلام
آشنایی با عوامل سعادت دنیوی و اخروی
مهمترین عوامل سعادت دنیوی؛ خانواده (بخش اول)
مهمترین عوامل سعادت دنیوی؛ خانواده (بخش دوم)
پی نوشت :
[1]. عوالی اللالی، ج ۱، ص ۲۶۷. نیز، ر.ک: الکافی، ج ۲، ص ۴۵۸، ح ۱۹؛ الأمالی، طوسی، ص ۵۲۷.
[2]. الجعفریات، ص ۹۹، مسند ابن حنبل، ج ۱، ص ۱۶۸؛ المستدرک علی الصحیحین، ج ۲، ص ۱۴۴.
[3]. الکافی، ج ۵، ص ۲۵۸، ح ۲؛ تهذیب الأحکام، ج ۷، ص ۲۳۶.
[4]. الکافی، ج ۵، ص ۲۵۷، ح ۱، کتاب من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۱۹، ح ۳۸۵؛ الخصال، ج ۱، ص ۱۵۹، ح ۲۰۷.
[5]. الکافی، ج ۱، ص ۳۰۶، ح 3.
[6]. الکافی، ج ۴، ص ۱۳؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۱۰۳، ح ۴۱۵.