سنخیت و تضاد در انتخاب همسر (بخش اول)

در انتخاب همسر، یک سری معیارهایی را می توان یافت که دین اصرار زیادی بر توجه بدان ها دارد، از جمله این موارد سنخیت در دین هست. در این نوشتار به بیان معیارهایی که از سوی دین در انتخاب همسر بیان شده است،...
دوشنبه، 14 آبان 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سنخیت و تضاد در انتخاب همسر (بخش اول)
سنخیت در دین، امری است که باید در انتخاب همسر بدان توجه داشت.
 
چکیده: در انتخاب همسر، یک سری معیارهایی را می توان یافت که دین اصرار زیادی بر توجه بدان ها دارد، از جمله این موارد سنخیت در دین هست. در این نوشتار به بیان معیارهایی که از سوی دین در انتخاب همسر بیان شده است، می پردازیم. با ما همراه باشید. 

تعداد کلمات 1731 / تخمین زمان مطالعه 9 دقیقه
سنخیت و تضاد در انتخاب همسر (بخش اول)

سنخیت و تضاد در انتخاب همسر

برای این که زن و مردِ مسلمان بتوانند در چارچوب مکتب خویش همسر ایدآلی بیابند و همچون دو قطب غیر همنام، مغناطیس یکدیگر را جذب کنند، به چند معیار اساسی باید توجه شود.
این نکته مسلم است که مغناطیس، هیچ گاه، سنگ، خاک، چوب یا پارچه به خود جذب نمی کند، همچنان که دو قطب مثبت یا دو قطب منفی مغناطیس نیز یکدیگر را جذب نمی کنند و به همین جهت است که برای حصول جذب و انجذاب، از جهتی سنخیت یا تجانس و از جهتی تضاد یا عدم تجانس شرط است.
در مسأله گزینش همسر نیز قاعده همین است. یک نوع عدم تجانس، به مقتضای آفرینش، میان زن و مرد هست که همچون الکتریسیته مثبت و منفى، یکدیگر را کامل و منشأ اثر می سازند و همچون قطب مثبت و منفىِ دو آهن ربا، یکدیگر را می ربایند و به وحدت می رسند.
اما از سوی دیگر، چند نوع تجانس و سنخیت هم لازم است که در قرآن و احادیث اسلامی روی آنها تکیه شده است و ما آنها را زیر چهار عنوان ذکر می کنیم:.

1. سنخیت در انسان بودن.

تجانس و سنخیت، از انسان بودن شروع می شود. زن و مرد، هر دو انسانند. چقدر در اشتباه بوده اند کسانی که مرد را انسان و زن را واسطه میان انسان و حیوان - یا حیوانِ شبیه انسان - تصور کرده اند! اینها نه تنها زن را نشناخته و به او توهین کرده اند، بلکه مرد را هم نشناخته اند و ارزش او را پایین آورده اند!
چگونه ممکن است یک انسان سالم و طبیعى، مجذوب یک حیوان بشود یا حیوانی را به خود جذب نماید! به طور حتم یا مرد باید از انسانیت خود تنزل کند یا زن باید از حیوانیت خود بگذرد، تا بتوانند در حوزه جاذبه یکدیگر قرار گیرند و مجذوبِ هم شوند. فلاسفه ما می گویند: (السِنخِیَّةُ عِلّةُ الاِنْضِمامِ؛ برای هم آغوش شدن و به یکدیگر پیوستن و به وحدت رسیدن، سنخیت لازم است.).
در پدیده جذب و انجذاب، همچنان که سنخیت شرط است، تضاد نیز شرط است. تردیدی نیست که الکتریسیته، با الکتریسیته هم آغوش می شود و آهن با آهن ربا! جز این که مثبت با منفی و منفی با مثبت. مولوی این سنخیت در جذب و انجذاب را به این صورت مطرح کرده است:.
ذره ذره کاندرین ارض و سماست
جنس خود را همچو کاه و کهرباست.
ناریان مر ناریان را طالبند
نوریان مر نوریان را جاذبند.
بدین ترتیب، بهترین دلیل بر این که زن و مرد از لحاظ انسانیت تفاوتی با هم ندارند، همین قاعده سنخیت در جذب و انجذاب است.
درحیوانات نیز قاعده همین است، در میان آنها نیز تا سنخیت نباشد، مسأله جفت گیری مطرح نیست.
مگر انسان چه خصوصیتی دارد که مستثنا باشد! به چه دلیل، در تجاذب جنسی حیوانات، سنخیت شرط است و در تجاذب جنسی انسان ها عدم سنخیت! آیا آنهایی که این گونه فکر می کنند می خواهند بگویند: بر قلم صنع خطا رفته است!
حافظ هم روزگاری گرفتار چنین اندیشه غلطی شده بود. او در دوران جوانی خود گفت:
پیر ما گفت: خطا بر قلم صنع نرفت!
آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد!
ولی سرانجام به برکت تقوا و حکمت عملی متوجه شد که خودش خطا کرده، نه قلم صنع و به همین جهت، چنین گفت:
نیست بر دایره یک نقطه خطا از کم و بیش.
که من این مسأله بی چون و چرا می بینم.[1]
آیا اینها هم حاضرند به تقوا و حکمت عملی روی آورند و حافظ وار این حقیقت را بی چون و چرا بپذیرند که بر دایره عظیم هستى، حتی یک نقطه خطا وجود ندارد!
گمان نزدیک به اطمینان من این است که روی سخن خداوند در آیه قرآنی زیر، به همین گونه افراد است:
«یا أیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدةٍ وَخَلَقَ مِنْها زَوْجَها؛[2] ای مردم! در برابر پروردگارتان که شما را از یک نفس آفریده و جفتش را هم از خودش آفریده است، تقوا پیشه کنید.»
آرى، آنان که زن و مرد را از لحاظ انسان بودن از جنس و سنخ یکدیگر نمی دانند، هم به زن اهانت کرده اند و هم به مرد، و این، بر خلاف تقواست.

2. سنخیت در ایمان.

همان طوری که انسان بودن، فطری و طبیعی انسان است و محال است که میان انسان و غیر انسان، جذب و انجذاب و ترکیب و توحید، صورت گیرد، ایمان به خدا هم فطری انسان است و بنابراین، غیر ممکن است که یک انسان مؤمن - که به یگانگی خداوند معتقد است - بتواند با یک انسان مادی یا مشرک، که از فطرت پاک و انسانی خود منحرف شده و فاصله گرفته است، با یک جذب و انجذابِ کامل، به وحدت برسد و از راه ترکیب، دوگانگی را به یگانگی مبدل کند؛ بر همین اساس است که قرآن کریم می فرماید:
«وَلا تَنْکِحُوا الْمُشْرِکاتِ حَتّی یُؤْمِنَّ وَلأمَة مُؤْمِنَة خَیْر مِنْ مُشْرِکَةٍ وَلَوْ أعْجَبَتْکُمْ وَلا تَنْکِحُوا المُشْرِکینَ حَتَّی یُؤْمِنُوا وَلَعَبْد مُؤْمِن خَیْر مِنْ مُشْرِکٍ وَلَوْ أعْجَبَکُمْ؛[3] با زنان مشرک ازدواج نکنید تا این که ایمان بیاورند و کنیز با ایمان از زن مشرک بهتر است، اگر چه آن زن مشرک (از لحاظ زیبایى) مایه شگفتی شما باشد، و به مردان مشرک زن ندهید تا این که ایمان بیاورند و بنده با ایمان از مرد مشرک بهتر است، اگر چه آن مرد مشرک مایه شگفتی شما باشد.»
وقتی مرد یا زن با ایمان نتوانند با مشرک ازدواج کنند، مسلماً با افراد مادی هم نمی توانند ازدواج کنند؛ زیرا به هر حال، مشرک به خدایی معتقد است، ولی مادی به هیچ چیز معتقد نیست.
قرآن نه تنها چنین ازدواجی را منع کرده است، بلکه خاطرنشان می کند که میان این گونه افراد، جاذبه ای وجود ندارد.
«الزَّانی لایَنْکِحُ إلاّ زانِیَةً أوْ مُشْرِکَةً وَالزّانِیَةُ لایَنْکِحُها إلاّ زانٍ أوْ مُشْرِک؛[4] مرد زناکار جز با زن زناکار یا مشرک و زن زناکار نیز جز با مرد زناکار یا مشرک، نمی آمیزد.»
کسانی هستند که به خدا معتقدند، اما به نبوت و رسالت اعتقاد ندارند ازدواج با اینها نیز صحیح نیست؛ زیرا ایمان به خدا بدون اعتقاد به نبوت، سازندگی ندارد و به همین جهت، باز سنخیتی میان مسلمان و این گونه افراد وجود ندارد.
کسانی هم هستند که ایمان به خدا و نبوت دارند، اما به نبوت کسی معتقدند که اسلام، پیامبری او را قبول ندارد. ازدواج با اینها نیز بدون تردید صحیح نیست؛ زیرا فاصله، زیاد و سنخیت، ناچیز است.
اما یهودیان و مسیحیان، هم به خدا معتقدند و هم به نبوت حضرت موسی و عیسیی که قرآن نیز رسالت آنها را تأیید کرده است که اینها را اهل کتاب می نامند و مسلماً سنخیت میان مسلمان و اهل کتاب، زیاد است؛ زیرا در اعتقاد به مبدأ و معاد و رسالت و بسیاری از فروع و برنامه های عملى، با هم تشابه دارند؛ مانند: نماز و روزه و... مطابق بعضی از روایات، با زرتشتیان نیز باید معامله اهل کتاب کرد.
به همین جهت است که قرآن، هنگامی که در سوره مائده - که آخرین سوره ای است که بر پیامبر نازل شده و مطابق روایات رسیده، احکام این سوره ناسخ است و نه منسوخ - امور حلال را می شمارد، می فرماید:
«الْیَوْمَ اُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّباتُ وَطَعامُ الَّذینَ أوتُوا الکِتابَ حِلّ لَکُمْ وَطَعامُکُمْ حِلّ لَهُمْ وَالمُحْصَناتُ مِنَ المُؤْمِناتِ وَالمُحْصَناتُ مِنَ الّذینَ اُوتُوا الکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ؛[5] امروز چیزهای پاکیزه و طعام اهل کتاب( از قبیل گندم و نخود و برنج و لوبیا) و زن های پاکدامنِ مؤمن و اهل کتاب بر شما حلال شده است.»
مطابق این آیه شریفه، ازدواج مرد مسلمان با زن یهودی و مسیحى، بلا اشکال است؛ فقط بعضی گفته اند: این حکم به وسیله آیه 221 سوره بقره - که قبلاً نقل شد - نسخ شده است؛ زیرا اهل کتاب، جزء مشرکان هستند؛ اما پاسخ این است که: اولا به اهل کتاب مشرک گفته نمی شود و ثانیاً، سوره بقره قبل از سوره مائده نازل شده است و نمی تواند ناسخ احکام سوره مائده باشد.
بعضی نیز گفته اند: این حکم به وسیله آیه زیرنسخ شده است:.
«لا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الکَوافِرِ؛[6] زنان کافر را نگاه داری نکنید.»
این نیز صحیح نیست؛ زیرا اولاً سوره ممتحنه قبل از سوره مائده نازل شده است و ثانیاً مقصود از این آیه این است که اگر مردی مسلمان می شود، در صورتی حق دارد زن خود را نگاه داری کند که مسلمان شود؛ اما اگر مسلمان نشود، نباید او را نگاه بدارد.
مفسر عالی قدر حضرت علاّمه طباطبایی - رضوان الله علیه - در تفسیر المیزان، ذیل آیه 5 سوره مائده می فرمایند:
(نظر به این که این آیه در مقام امتنان و تخفیف است، به وسیله آیه: لاتَنْکِحُوا المُشْرِکاتِ وآیه: لا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الکَوافِرِ قابل نسخ نیست.).
بدین ترتیب، از خود قرآن دلیلی بر منع ازدواج با زنان اهل کتاب نداریم و تفاوتی میان ازدواج دایم و منقطع هم نیست، لیکن، روایات در این باره مختلف است.
فتاوای فقها نیز مختلف است؛ صاحب جواهر - رحمة الله علیه - روایات منع را حمل بر کراهت کرده است. بعضی میان ازدواج دایم و منقطع فرق گذاشته، ازدواج منقطع را تجویز و ازدواج دایم را منع کرده اند. بعضی هم در مورد ازدواج دایم، توصیه به احتیاط کرده اند و به هر حال، بر مقلدان است که مطابق رساله های عملیه مراجعِ فتوا عمل نمایند.
نکته ای که در یکی از روایات آمده، این است که امام صادق(ع) فرمود: «من دوست نمی دارم که مرد مسلمان با زن یهودی و مسیحی ازدواج کند، زیرا بیم آن است که فرزندش یهودی یا مسیحی شود.»[7]
به نظر می رسد که نکته مهم همین است؛ یک زن مسلمان، سعی می کند که فرزند خود را مسلمان بار بیاورد و یک زن غیرمسلمان نیز می کوشد که فرزند خود را غیرمسلمان پرورش دهد؛ بنابراین، توجه به این حقیقت، بسیار ضروری است. اگر کسی طالب ایمان و سعادت فرزندان خود باشد، هرگز با زن غیرمسلمان ازدواج نمی کند، مگر این که فرزند نخواهد یا مطمئن باشد که بتواند وظیفه دینی خود را در قبال او به خوبی انجام دهد.
ازدواج زن مسلمان با مرد یهودی و مسیحى، بدون هیچ تردیدی ممنوع است؛ زیرا با توجه به ویژگی هایی که در خُلق و خوی زن و مرد هست و تأثیری که زنان از شوهران می پذیرند، نه تنها نمی توانند تعهد اسلامی خود را نسبت به فرزندان انجام دهند، بلکه خودشان نیز در معرض خطرند.
 
پاورقی:

[1] . هانری کوربن، ملاصدرا، ص‏45.
[2] . نساء (4) آیه 1.
[3] . بقره (2) آیه 221.
[4] . نور(24) آیه 3.
[5]. مائده(5) آیه 5.
[6] . ممتحنه (60) آیه 10.
[7] . ما أحِبُّ للرجلِ المسلمِ أنْ یتزوَّجَ الیهودیّةَ والنصرانِیَّةَ مخافةَ أنْ یتهوّدَ ولدُهُ أو یتنصَّرَ.(وسائل الشیعه، کتاب النکاح، باب 1 (از ابواب مایحرم بالکفر) حدیث 5.).

 
ادامه دارد ...
 
منبع: کتاب «خانواده در قرآن»
نویسنده: دکتر احمد بهشتی
 

بیشتر بخوانید:
چگونگی انتخاب همسر شایسته (بخش اول)
چگونگی انتخاب همسر شایسته (بخش دوم)
معیارهای انتخاب همسر از دیدگاه اسلام (بخش اول)
معیارهای انتخاب همسر از دیدگاه اسلام (بخش دوم)
ویژگی های همسر شایسته (بخش اول)
قواعد همسرگزینی (بخش اول)



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
سبک زندگی مرتبط