طلاق در واقع گسست خانواده است که پیامد بسیار سوء بر زن و شوهری که از هم جدا میشوند و بر فرزندان آن باقی میگذارد.
یکی از اندیشههایی که در دوران مدرن ظهور کرده، اندیشه لیبرالیسم و بینش فردگرایانه است و این اندیشه نیز نهاد خانواده را بشدت تحتتأثیر قرار داده است، زیرا این تفکر بر ادراک فردی از خویشتن تأکید میکند و به همین دلیل است که در تغییر ارزش و نگرش ما نسبت به خانواده نقش قابلتوجهی داشته است، زیرا با توجه به فراهم شدن امکانات وتوسعه تکنولوژی جدید، انسان مدرن به تأمین لذت می اندیشد وهمین که این لذت واسباب آن را آماده دید برای تحصیل آن اقدام می کند وتحمل هیچ نوع مشقت ورنج برای او قابل تصور نیست. از این رو آن چه برای او مهم است«ترضیه آنی» است .
میل مفرط انسان به ترضیه آنی به دلایلی روشن نتایج زیان باری را در رفتار جنسی نیز به بار آورده است وبا فقدان این قابلیت که هدفی دور در نظر باشد همه الگوهای ظریف رفتار در همسر طلبی وهم خوابگی از بین رفته اند ویا اگر همسری اختیار کرد آن را حفظ نخواهد کرد. درواقع اهمیت پیدا کردن لذت آنی برای اسان مدرن وعدم تحمل کمترین مشقت برای چنین انسانی موجب سستی واحساس شده است که کنرادلورانتس آن را یکی از هشت گناه بزرگ انسان متمدن می داند و می نویسد: این سستی عاطفی بیش از همه آن دست از شادیها و رنجها را تهدید میکند که نتیجه بستگیهای اجتماعی ما با نتیجه پیوندهای ما با همسر و فرزندان با پدر و مادر و با خویشاوندان و دوستان است13 وی تباهی وراثتی رفتارهای اجتماعی همان،ص96 سنتشکنی را نیز یکی از همان گناهان برمیشمرد.
اینجاست که برخی از متفکران، تحت عنوان کاستی ایمان به زندگی به عنوان یکی از ناکامیهای قرن بیستم مینویسند: انسان قرن بیستم کمتر از گذشته گرمای خانه و خانواده را احساس میکند و این ریشه در کاهش عشق به زندگی دارد و کاهش عشق به زندگی در کاهش زاد و ولد و تضعیف عشقها و وفاداریهای عاشقانه و روآوردن به لذات جسمانی و هوسآلود مؤثر است، زیرا مردان و زنان امروز به مانند اجداد خود خوشبختی را در الگوهای سنتی ناشی از اخلاق و مذهب جستوجو نمیکنند بلکه آن را در گردآوری بلاانقطاع لذات میجویند.14
براساس اظهارات این اندیشمندان، آدمی برای حفظ نهاد خانواده باید به ارزشهای اخلاقی و دینی روی آورد.
پیشرفت و ارتقای فردی از زمینههای مختلف آموزشی برای زنان امروزی، باعث شده است بسیاری از آنان از پذیرفتن نقش مادری و همسری به عنوان مهمترین وظیفه زندگی خود و تنها راه دستیابی به اکمال نفس امتناع کنند و موقعیت خود را در کسب امتیازهای فردی و اجتماعی و اغلب با پیروی از الگوهای مردانه بجویند. بدین ترتیب کارکردهای خانواده در زمینههای رفتار جنسی، تولید مثل، حمایت و مراقبت و مانند آن تغییر کرده است.
با توجه به آسیبهایی که انسان مدرن در ارتباط با خانواده با آن مواجه میشود راه چاره را در کجا باید جستوجو کرد. به نظر میرسد برای مقابله با این آسیبها ابتدا باید در بینشها تحول ایجاد کرد تا آدمی ـ چه زن و چه مرد ـ بداند که کیست و هدف از آفرینش او چیست، چه کسی او را به وجود آورده است؟ زندگی او منحصر به عالم ماده و طبیعت است یا موجودی است ابدی که پس از مرگ باید به حیات ادامه دهد؟ و سؤالاتی از این دست. پس از تغییر بینش و نگرش، آدمی گرایشهای خود را در راستای آن بینش جهت داده و رفتارها و کنش خود را بر آن اساس تنظیم کند و این جز از طریق مراجعه به دین و شناخت آن و ایمان به همه حقایق و پایبندی به آموزههای مکتبی امکانپذیر نمیشود.
نویسنده : حجت الاسلام والمسلمین محمدرضا مصطفیپور
پینوشتها :
1ـ مدرنیته و مدرنیسم، حسینعلی نوذری، ص 7.
2ـ همان، ص 137.
3ـ همان، ص 140.
4ـ نابرابری جنسی از دیدگاه اسلام و فمینیسم، حسین بستان ص 11.
5ـ مقدمهای بر جامعهشناسی خانواده، دکتر ساروخانی، صص 135و 136.
6ـ همان.
7ـ همان.
8ـ همان.
9ـ جامعهشناسی عمومی، ص 196.
10ـ فمینیسم و دانشهای فمینیسمی، صص 94و95.
11ـ نابرابری و ستم جنسی، ص 40.
12ـ همان، ص 43.
13ـ 8 گناه بزرگ انسان متمدن کزادلورنقس، ترجمه دکتر محمود بهزاد و فرامرز بهزاد، ص 67.
14ـ تمدن سال 2001، ژان فورانسیه، ترجمه خسرو رضایی، ص 105.
چکیده : مدرنیته بر خانواده تاثیر منفی فراوانی داشته است اگرچه خانواده به واسطه مدرنیته دستخوش تحولاتی بهلحاظ تغییر نقشهای جنسیتی، نرخ طلاق و ازدواج و غیره شده است، اما این نشانهها دال بر بحران نیست، بلکه معرف تغییراتی در خانواده است که از تغییرات حادث شده در جامعه جدا نیستند.
تعداد کلمات 1332 / تخمین زمان مطالعه 7 دقیقه
تعداد کلمات 1332 / تخمین زمان مطالعه 7 دقیقه
ب) لیبرالیسم و فردگرایی
یکی از اندیشههایی که در دوران مدرن ظهور کرده، اندیشه لیبرالیسم و بینش فردگرایانه است و این اندیشه نیز نهاد خانواده را بشدت تحتتأثیر قرار داده است، زیرا این تفکر بر ادراک فردی از خویشتن تأکید میکند و به همین دلیل است که در تغییر ارزش و نگرش ما نسبت به خانواده نقش قابلتوجهی داشته است، زیرا با توجه به فراهم شدن امکانات وتوسعه تکنولوژی جدید، انسان مدرن به تأمین لذت می اندیشد وهمین که این لذت واسباب آن را آماده دید برای تحصیل آن اقدام می کند وتحمل هیچ نوع مشقت ورنج برای او قابل تصور نیست. از این رو آن چه برای او مهم است«ترضیه آنی» است .میل مفرط انسان به ترضیه آنی به دلایلی روشن نتایج زیان باری را در رفتار جنسی نیز به بار آورده است وبا فقدان این قابلیت که هدفی دور در نظر باشد همه الگوهای ظریف رفتار در همسر طلبی وهم خوابگی از بین رفته اند ویا اگر همسری اختیار کرد آن را حفظ نخواهد کرد. درواقع اهمیت پیدا کردن لذت آنی برای اسان مدرن وعدم تحمل کمترین مشقت برای چنین انسانی موجب سستی واحساس شده است که کنرادلورانتس آن را یکی از هشت گناه بزرگ انسان متمدن می داند و می نویسد: این سستی عاطفی بیش از همه آن دست از شادیها و رنجها را تهدید میکند که نتیجه بستگیهای اجتماعی ما با نتیجه پیوندهای ما با همسر و فرزندان با پدر و مادر و با خویشاوندان و دوستان است13 وی تباهی وراثتی رفتارهای اجتماعی همان،ص96 سنتشکنی را نیز یکی از همان گناهان برمیشمرد.
اینجاست که برخی از متفکران، تحت عنوان کاستی ایمان به زندگی به عنوان یکی از ناکامیهای قرن بیستم مینویسند: انسان قرن بیستم کمتر از گذشته گرمای خانه و خانواده را احساس میکند و این ریشه در کاهش عشق به زندگی دارد و کاهش عشق به زندگی در کاهش زاد و ولد و تضعیف عشقها و وفاداریهای عاشقانه و روآوردن به لذات جسمانی و هوسآلود مؤثر است، زیرا مردان و زنان امروز به مانند اجداد خود خوشبختی را در الگوهای سنتی ناشی از اخلاق و مذهب جستوجو نمیکنند بلکه آن را در گردآوری بلاانقطاع لذات میجویند.14
براساس اظهارات این اندیشمندان، آدمی برای حفظ نهاد خانواده باید به ارزشهای اخلاقی و دینی روی آورد.
پیشرفت و ارتقای فردی از زمینههای مختلف آموزشی برای زنان امروزی، باعث شده است بسیاری از آنان از پذیرفتن نقش مادری و همسری به عنوان مهمترین وظیفه زندگی خود و تنها راه دستیابی به اکمال نفس امتناع کنند و موقعیت خود را در کسب امتیازهای فردی و اجتماعی و اغلب با پیروی از الگوهای مردانه بجویند. بدین ترتیب کارکردهای خانواده در زمینههای رفتار جنسی، تولید مثل، حمایت و مراقبت و مانند آن تغییر کرده است.
ج) اومانیسم
پیدایش اومانیسم و انسانمحوری و انکار خدا و قیامت ارتباط بسیار نزدیکی با سقوط خانواده دارد، زیرا برپایه این دیدگاه بیشتر بر شادمانی در این دنیا تأکید می شود و توصیه می گردد که نتیجه همه تلاشها باید در دنیا مشهود باشد. لذت و شادی فقط لذت و شادی دنیوی است و همین اندیشه است که موجب تغییر در زمینههای رفتار جنسی، تولید مثل، مشروعیت فرزندان و شیوههای نگهداری و مراقبت از فرزندان میشود که پیامد این دگرگونی در فکر، سست شدن کانون خانواده است.د) نهادهای جایگزین
علاوه بر تأثیر تغییر ارزش در پرتو اندیشههای جدید، پیدایش نهاد جایگزین هم در کارکرد خانواده و در نتیجه تزلزل آن نقش ایفا میکند. نهادهایی چون دولت رفاه که زندگی مادی فرد، تحصیلات و خدمات بهداشتیاش را تأمین و فرزندان را در شیرخوارگاهها و کهنسالان را در آسایشگاها حفظ و مراقبت میکند. بدین ترتیب دولت، جایگزین مادر شده است و دیگر مادر آن کارکرد گذشته را ندارد که به طور طبیعی همین امر میتواند در تزلزل خانواده مؤثر باشد. اشتغال زنان در خارج از خانه و پذیرفته شدن آنان در شرایطی نسبتاً برابر با مردان و به دست آوردن استقلال اقتصادی و بازگشت خسته پس از کار روزانه موجب سست شدن پیوند عاطفی شده و در نتیجه باعث متزلزل شدن نهاد خانواده میشود. گسترش آزادیهای جنسی و فراهم آمدن امکان ارضای جنسی در خارج از چارچوب خانواده به طور گسترده تأثیر قابلتوجهی بر تغییر کارکرد خانواده در زمینههای رفتار و تخلفات جنسی داشته است.ه) تکنولوژی و فناوری
یکی از عوامل مهمی که نقش عمدهای در تضعیف جایگاه و کارکرد نهاد خانواده ایفا میکند توسعه فناوری و رشد تکنولوژی است. از باب مثال رسانههای جمعی مانند ماهواره و تلویزیون این توان را به انسان داده است تا وی به تنهایی خلأ روحی و عاطفی و فرصتهای فراغت را پر کند و یا با استفاده از تکنولوژیها دیگر از تشکیل خانواده بینیاز شود و یا ظهور فزونطلبی و آزمندی از طریق تبلیغات باعث تقویت روح مصرفگرایی شده و از این طریق زمینههای اضطراب و ناامنی را در خانواده فراهم میکند. در نتیجه خانواده به دنبال پیدا کردن یک کانون بیتنش و آرام میگردد و همین، خانواده را از هم فرو میپاشد و از بین میبرد.طلاق پیامد آسیبهای خانواده
طلاق در واقع گسست خانواده است که پیامد بسیار سوء بر زن و شوهری که از هم جدا میشوند و بر فرزندان آن باقی میگذارد. طلاق گرچه در شکل رسمی امری پذیرفتهشده در جوامع بوده است، اما در دوران مدرن به دلیل تغییرات در ارزشها با رشد بیسابقهای روبهروست. عوامل آن را میتوان در اموری چون تغییر نگرشها نسبت به ازدواج و تبدیل شدن یک نهاد مقدس به مصاحبت و همراهی، تغییر ساختار خانواده از سیستم خانواده گسترده به خانواده هستهای که محدود به زن و شوهر و احیاناً قطع ارتباطهای خویشاوندی، تغییر نقشهای خانوادگی به دلیل اشتغال زن در بیرون از خانه به دلیل ادعای برابر با مردان، استقلال اقتصادی زنان، آزادی روابط جنسی و محدود نکردن آن به کانون خانواده از اموری هستند که این آسیب گسست را برای خانواده به ارمغان میآورد.با توجه به آسیبهایی که انسان مدرن در ارتباط با خانواده با آن مواجه میشود راه چاره را در کجا باید جستوجو کرد. به نظر میرسد برای مقابله با این آسیبها ابتدا باید در بینشها تحول ایجاد کرد تا آدمی ـ چه زن و چه مرد ـ بداند که کیست و هدف از آفرینش او چیست، چه کسی او را به وجود آورده است؟ زندگی او منحصر به عالم ماده و طبیعت است یا موجودی است ابدی که پس از مرگ باید به حیات ادامه دهد؟ و سؤالاتی از این دست. پس از تغییر بینش و نگرش، آدمی گرایشهای خود را در راستای آن بینش جهت داده و رفتارها و کنش خود را بر آن اساس تنظیم کند و این جز از طریق مراجعه به دین و شناخت آن و ایمان به همه حقایق و پایبندی به آموزههای مکتبی امکانپذیر نمیشود.
نتیجهگیری
در این مقاله این سؤال مطرح شد که چرا در عصر مدرنیته نهاد خانواده دچار آسیب و مشکل شده است. در پاسخ به این پرسش از معرفی مدرنیته و ویژگیهای آن و نهاد خانواده و کارکردهای آن به این مطلب اشاره شد که آسیبهای خانواده معلول تغییر ارزشها و پیدایش نهادهای جایگزین است که تغییر ارزش بر اثر پیدایش مکتبهای فکری چون فمینیسم و لیبرالیسم و اومانیسم و نهاد جایگزین با پیدایش دولت به عنوان مسئول تربیت و مراقبت و تأمین بهداشت و اشتغال زنان در بیرون از خانه و گسترش آزادیهای جنسی و تکنولوژی و فنآوری و به طور موردی به مسئله طلاق به عنوان یکی از آسیبها پرداخته شده است.نویسنده : حجت الاسلام والمسلمین محمدرضا مصطفیپور
بیشتر بخوانید :
تاثیر منفی مدرنیته بر خانواده (بخش اول)
تاثیر منفی مدرنیته بر خانواده (بخش دوم)
تأثیر مدرنیته بر تحولات حجاب بانوان در جامعه ایران
سبک زندگی مدرن و افزایش آمار طلاق
خانواده امروز و آسیب های آن
نگاهی به آسیب شناسی خانواده
آسیب شناسی خانواده ایرانی
پینوشتها :
1ـ مدرنیته و مدرنیسم، حسینعلی نوذری، ص 7.
2ـ همان، ص 137.
3ـ همان، ص 140.
4ـ نابرابری جنسی از دیدگاه اسلام و فمینیسم، حسین بستان ص 11.
5ـ مقدمهای بر جامعهشناسی خانواده، دکتر ساروخانی، صص 135و 136.
6ـ همان.
7ـ همان.
8ـ همان.
9ـ جامعهشناسی عمومی، ص 196.
10ـ فمینیسم و دانشهای فمینیسمی، صص 94و95.
11ـ نابرابری و ستم جنسی، ص 40.
12ـ همان، ص 43.
13ـ 8 گناه بزرگ انسان متمدن کزادلورنقس، ترجمه دکتر محمود بهزاد و فرامرز بهزاد، ص 67.
14ـ تمدن سال 2001، ژان فورانسیه، ترجمه خسرو رضایی، ص 105.