چکیده: در بخش پیشین بیان شد که انعطاف پذیری اصلی ترین معنا و مهمترین مولفه در «رفق» می باشد که هم در امور فردی کارآئی دارد و هم در امور اجتماعی. در این نوشتار پس از پاسخ به یک سئوال به بیان معنای مدارا می پردازیم. با ما همراه باشید.
تعداد کلمات 1046/ تخمین زمان مطالعه 6 دقیقه
تعداد کلمات 1046/ تخمین زمان مطالعه 6 دقیقه
محمدحسین افشاری
آیا باید در همه جا رفق داشت؟
به بیان دیگر، این سؤال قابل طرح است که آیا رفق مستلزم آن است که باهمه و در همه جا به یک نحو رفتار کنیم؟ پاسخ، منفی است. انعطاف داشتن و رفق ورزی، در عمل هم انعطاف دارد؛ این انعطاف، با چشمهای باز و روشن و سنجیدگی است؛ مصلحت هر موقعیتی را می سنجد و این گونه نیست که با چشم های بسته و نسنجیده خود را همرنگ موقعیت و افراد کنیم و با آنها همراه شویم.
البته این، ناقض «بی طرفی» در اخلاق نیست. بی طرفی در اخلاق، ناظر به این نکته است که ما درباره اعمال مشابه، قطع نظر از افراد دخیل در آنها ارزش داوری های مشابهی داشته باشیم و همیشه در نوع خاصی از موقعیت به یک نحو عمل کنیم. اما آیا اساسا در عالم واقعی –نه فرضی- عملی را دقیقا مشابه دانست؟ شخص، باید به خوبی و هوشمندی، تفاوت های دو موقعیت حتی ظاهر مشابه را درک کند و مطابق با آن رفتار نماید. نام اینگونه رفتار کردن از این بود که در آن انعطاف و همراهی وجود دارد، «رفق» است.
پس از دو بعد «وجود سختی و پیچیدگی و تنوع در موقعیت فعل» و «وجود روحیات عجول و جهول و قتور و گر و خوگیر در انسان» راز ضرورت رفق نمایان می شود. از همین حیث، روحیه دیگری که به ویژه رفق خانواده را توجیه می کند، غرور و اقتدار آنهاست که اگر رفق نباشد، زمینه مناسبی برای سلطه گری و خشونت وجود خواهد داشت.
طبق این تحلیل، رفق یک حالت روان شناختی فطری نیست. یعنی این گونه نیست که مرد و زن در خانواده یا در اجتماعی خود به خود و مطابق ذات خود، خواهان و مجری انعطاف پذیری و آسان گیری و توافق باشند. بلکه برعکس آن صحیح است. هر چند تمایل آن در افراد وجود داشته باشد، اما وجود صفاتی دیگر، عدم رفق یعنی انعطاف ناپذیری، عدم تدبیر و تانی، سخت گرفتن، خودخواهی و عدم سازش را توجیه می کنند که در واقع، توصیه به رفق برای مهار و تغییر آنها صادر شده است.
رفق را میتوان به صورت ابعادی تعریف کرد. به این صورت که رفق، یک ویژگی است که دارای سه بعد شناختی، گرایشی و رفتاری میباشد. در بعد شناختی آن، رفق به معنای داشتن نگرش همدلانه و سهل گیرانه با دیگران و خود است. در بعد گرایشی، داشتن میل به انعطاف و تأثر قلبی از دیگران است. در بعد رفتاری، هر رفتاری که دارای ویژگی سهولت و انعطاف باشد را در بر می گیرد.
بعد رفتاری آن، همان طور که گذشت، گاهی در افعال فردی و گاهی نیز در افعال اجتماعی است. بنابراین دو قسم رفق را چنین می توان تعریف کرد:
- رفق فردی: این گونه از رفق، دارای سه مؤلفه «تسهیل» و «تانی» و اعتدال» است.
- رفق تعاملی: این گونه از رفق علاوه بر سه مؤلفه فوق، دو مؤلفه دیگر نیز دارد: «موافقت و همراهی» و «پذیرش»
البته این، ناقض «بی طرفی» در اخلاق نیست. بی طرفی در اخلاق، ناظر به این نکته است که ما درباره اعمال مشابه، قطع نظر از افراد دخیل در آنها ارزش داوری های مشابهی داشته باشیم و همیشه در نوع خاصی از موقعیت به یک نحو عمل کنیم. اما آیا اساسا در عالم واقعی –نه فرضی- عملی را دقیقا مشابه دانست؟ شخص، باید به خوبی و هوشمندی، تفاوت های دو موقعیت حتی ظاهر مشابه را درک کند و مطابق با آن رفتار نماید. نام اینگونه رفتار کردن از این بود که در آن انعطاف و همراهی وجود دارد، «رفق» است.
پس از دو بعد «وجود سختی و پیچیدگی و تنوع در موقعیت فعل» و «وجود روحیات عجول و جهول و قتور و گر و خوگیر در انسان» راز ضرورت رفق نمایان می شود. از همین حیث، روحیه دیگری که به ویژه رفق خانواده را توجیه می کند، غرور و اقتدار آنهاست که اگر رفق نباشد، زمینه مناسبی برای سلطه گری و خشونت وجود خواهد داشت.
طبق این تحلیل، رفق یک حالت روان شناختی فطری نیست. یعنی این گونه نیست که مرد و زن در خانواده یا در اجتماعی خود به خود و مطابق ذات خود، خواهان و مجری انعطاف پذیری و آسان گیری و توافق باشند. بلکه برعکس آن صحیح است. هر چند تمایل آن در افراد وجود داشته باشد، اما وجود صفاتی دیگر، عدم رفق یعنی انعطاف ناپذیری، عدم تدبیر و تانی، سخت گرفتن، خودخواهی و عدم سازش را توجیه می کنند که در واقع، توصیه به رفق برای مهار و تغییر آنها صادر شده است.
رفق را میتوان به صورت ابعادی تعریف کرد. به این صورت که رفق، یک ویژگی است که دارای سه بعد شناختی، گرایشی و رفتاری میباشد. در بعد شناختی آن، رفق به معنای داشتن نگرش همدلانه و سهل گیرانه با دیگران و خود است. در بعد گرایشی، داشتن میل به انعطاف و تأثر قلبی از دیگران است. در بعد رفتاری، هر رفتاری که دارای ویژگی سهولت و انعطاف باشد را در بر می گیرد.
بعد رفتاری آن، همان طور که گذشت، گاهی در افعال فردی و گاهی نیز در افعال اجتماعی است. بنابراین دو قسم رفق را چنین می توان تعریف کرد:
- رفق فردی: این گونه از رفق، دارای سه مؤلفه «تسهیل» و «تانی» و اعتدال» است.
- رفق تعاملی: این گونه از رفق علاوه بر سه مؤلفه فوق، دو مؤلفه دیگر نیز دارد: «موافقت و همراهی» و «پذیرش»
مدارا
برای این کلمه دو ریشه «درأ» و «دری»بیان شده است. علامه مصطفوی (ره) در کتاب « التحقیق فی کلمات القرآن الکریم» بیان می کند که نباید مهموز آن را با معنی معتل آن خلط کرد و آچه در معاشرت میان آدمیان به کار می رود، طبق نظر اکثر اهل لغت، ماده مهموز آن است.[1]
بنابر نظر بیشتر اهل لغت، معنای این ماده «دفع و مخالفت کردن است». [2] خلیل بن فراهیدی، معنی مدارا را به «حد» تشبیه کرده است و بیان می دارد که اگر در مورد کسی به گونه ای برخورد شود که متقضای استحقاق شخص واست و اگر به او داده نشود در مورد او عدالت نشده است واژه مدارا در مورد او به کاربرده می شود.[3]
از معانی که برای این کلمه در کتاب های لغت بیان شده است، می توان این را به دست آورد که مدارا، دفع کردن اختلاف و اذیت کردن دیگران است. بنابر این، موارد خاصی را شامل می شود. در ارتباط بین زن و شوهر باید گفت، ایشان اذیت و مخالفت های یکدیگر را دفع می کنند. در حالیکه معنای رفق خیلی عام تر از از اینهاست.
طبق معنای رفق، زن و وشوهر دارای رفق خیلی با هم راحت اند و هیچ گونه سختی و تلفی بین آنها نیست. آن ها همراه هم هستند و هم را می پذیرند و کمک می کنند و با مسایل یکدیگر به آسانی برخورد می کنند و به هم سخت نمی گیرند.
به سخنی دیگر در جمع بندی معنای این واژه و در مقایسه با واژه مدارا می توان گفت که مدارا به چاره جویی و نرم خویی به منظرو دفع رفتارهای بد دیگران یا رفتارهایی که با آن اختلاف داریم ، گفته می شود.
در غالب تحقیقات، واژه مدارا و رفق در کنار هم و به معنی هم استعمال می شوند. یکی پنداشتن آنها به گونه ای است که با گفتن یکی، بلافاصله ذهن گوینده و یا شنونده به دیگری متبادر می شود. اما آیا واقعا این دو یکی هستند؟ آیا ماهیت آنها هیچ تفاوتی با هم ندارد؟ نباید استعمال فارسی آنها ما را از توجه به استعمال عربی آن دو، منصرف کند لذا باید در مفهوم شناسی آن تأمل بیشتری ورزید.
مدارا در محاوره، مترادف سازش و از خودگذشتگی و گذشت و کوتاه آمدن و کنار آمدن با شرایط علیرغم میل باطنی استعمال می شود. اما این ها هیچ کدام معانی دقیق مدارا نیستند.
این مفهوم از دو ریشه «درا» یا «دری» مشتق شده است. ابن منظور، همسو با اکثر اهل لغت، واژه مهموز آن را به معنای پرهیز از شرورات دیگران و واژه معتل آن را به معنای نیرنگ دانسته است. بنا به تحقیق علامه از مصطفوی، منظور از نیرنگ در اینجا فریب دادن نیست. بلکه به این معناست که از راه های غیر معمول، به نتیجه و علمی دست پیدا کند.[4] علامه مصطفوی در تحقیق این لغت به این نتیجه رسیده است که نباید معنی مهموز آن را با معنی معتل خلط کردو آنچه در معاشرت به کار می رود، طبق نظر اکثر لغویون ماده مهموز آن است.
در جمع بندی مفهم شناسی، مدارا را چنین جمع بندی می نماییم که مدارا به چاره جویی و نرم خویی به منظور دفع رفتارهای بددیگران یا رفتارهایی که با آن اختلاف داریم، گفته می شود.
بنابر نظر بیشتر اهل لغت، معنای این ماده «دفع و مخالفت کردن است». [2] خلیل بن فراهیدی، معنی مدارا را به «حد» تشبیه کرده است و بیان می دارد که اگر در مورد کسی به گونه ای برخورد شود که متقضای استحقاق شخص واست و اگر به او داده نشود در مورد او عدالت نشده است واژه مدارا در مورد او به کاربرده می شود.[3]
از معانی که برای این کلمه در کتاب های لغت بیان شده است، می توان این را به دست آورد که مدارا، دفع کردن اختلاف و اذیت کردن دیگران است. بنابر این، موارد خاصی را شامل می شود. در ارتباط بین زن و شوهر باید گفت، ایشان اذیت و مخالفت های یکدیگر را دفع می کنند. در حالیکه معنای رفق خیلی عام تر از از اینهاست.
طبق معنای رفق، زن و وشوهر دارای رفق خیلی با هم راحت اند و هیچ گونه سختی و تلفی بین آنها نیست. آن ها همراه هم هستند و هم را می پذیرند و کمک می کنند و با مسایل یکدیگر به آسانی برخورد می کنند و به هم سخت نمی گیرند.
به سخنی دیگر در جمع بندی معنای این واژه و در مقایسه با واژه مدارا می توان گفت که مدارا به چاره جویی و نرم خویی به منظرو دفع رفتارهای بد دیگران یا رفتارهایی که با آن اختلاف داریم ، گفته می شود.
در غالب تحقیقات، واژه مدارا و رفق در کنار هم و به معنی هم استعمال می شوند. یکی پنداشتن آنها به گونه ای است که با گفتن یکی، بلافاصله ذهن گوینده و یا شنونده به دیگری متبادر می شود. اما آیا واقعا این دو یکی هستند؟ آیا ماهیت آنها هیچ تفاوتی با هم ندارد؟ نباید استعمال فارسی آنها ما را از توجه به استعمال عربی آن دو، منصرف کند لذا باید در مفهوم شناسی آن تأمل بیشتری ورزید.
مدارا در محاوره، مترادف سازش و از خودگذشتگی و گذشت و کوتاه آمدن و کنار آمدن با شرایط علیرغم میل باطنی استعمال می شود. اما این ها هیچ کدام معانی دقیق مدارا نیستند.
این مفهوم از دو ریشه «درا» یا «دری» مشتق شده است. ابن منظور، همسو با اکثر اهل لغت، واژه مهموز آن را به معنای پرهیز از شرورات دیگران و واژه معتل آن را به معنای نیرنگ دانسته است. بنا به تحقیق علامه از مصطفوی، منظور از نیرنگ در اینجا فریب دادن نیست. بلکه به این معناست که از راه های غیر معمول، به نتیجه و علمی دست پیدا کند.[4] علامه مصطفوی در تحقیق این لغت به این نتیجه رسیده است که نباید معنی مهموز آن را با معنی معتل خلط کردو آنچه در معاشرت به کار می رود، طبق نظر اکثر لغویون ماده مهموز آن است.
در جمع بندی مفهم شناسی، مدارا را چنین جمع بندی می نماییم که مدارا به چاره جویی و نرم خویی به منظور دفع رفتارهای بددیگران یا رفتارهایی که با آن اختلاف داریم، گفته می شود.
پاورقی:
[1]. التحقیق، ج 3، ص 206.
[2]. العین، ج 8، ص 60؛ معجم مقاییس اللغه، ج 2، ص 273، جمهره اللغه، ج 2، ص 1075؛ النهایه، ج 2، ص 110؛ اساس البلاغه، ص 185؛ المحکم و المحیط الاعظم، ج 9، ص 379.
[3]. العین ، ج 8، ص60.
[4] . التحقیق، ج 3، ص 206.
بیشتر بخوانید:
«رفق و مدارا» در ارتباط با دیگران (بخش اول)
رفق و مدارا در زندگی زناشویی
رفق و مدارا در سیره پیامبر اعظم (ص)
اصل رفق و مدارا در اندیشه ی سیاسی امام علی (ع)
اهمیت مدارا در اسلام