مادر بیش از هر کسی می تواند در اقتدار بخشیدن و یا سلب قدرت مدیریت از پدر مؤثر باشد.
چکیده : حضور پدر در خانواده و ایفای نقش پدری، از ارکان اصلی خانواده استاندارد است. اگر پدر و مادر هر کدام نقش خود را در خانواده به خوبی ایفا کنند، بدون شک مسیر خانواده در راه درست خواهد بود و فرزندانی هم که در چنین محیطی رشد کنند، فرزندانی سالم تر و کارآمدتر خواهند بود.
تعداد کلمات 1121 / تخمین زمان مطالعه 6 دقیقه
تعداد کلمات 1121 / تخمین زمان مطالعه 6 دقیقه
پدر و مدیریت خانواده
مدیریت خانواده چه در مرحله تصمیم و اراده و چه در اجرا و عمل، به داشتن قدرت کافی در زمینه فکر و عمل است؛ نیز باید به گونه ای باشد که احساسات و عواطف پدر، اراده اش را تضعیف نکند و در او سستی ایجاد نکند. مردان نوعا بهتر از زنان می توانند عهده دار این مسئولیت باشند. زنان به خاطر برخورداری از روابط عاطفی قوی با فرزندان، نیز فطرت بی مانند مادرانه خود، استعداد و توانایی کافی برای اجرای این امر مهم را ندارند. مسئولیت سرپرستی به عنوان یک تکلیف به عهده مردان گذاشته شده و بدین وسیله آنان در مقابل اعضای خانواده مکلف شده اند، نه حقدار.مدیریت خانواده برای مرد حقی محسوب نمی شود تا برای رفاه طلبی و خودخواهی امتیازی باشد، چنان که قرآن با مشخص کردن مرزها و قیود و شروطی برای مدیریت مرد، اجازه هر گونه سوء استفاده را در این مقام از مردان سلب می کند.
قرآن می فرماید: «الرِّجالُ قَوّاموُنَ عَلَی النِّساءِ» یعنی مردان را کارگزاران و قوام دهندگان در امور خانواده معرفی می کند، اما در کنارش دعوت های لطیفی دارد، چون «کوُنوُا قَوَّامینَ بِالْقِسطِ» یا «عاشروهن بالمعروف» و یا «لا تُضارّوهُنَّ لِتُضَیِّقُوا عَلَیْهِنَّ» نیز «أَتَمِروُا بَیْنَکُم بِمَعْروُفٍ» و «قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ»، یعنی مردان را به بسط عدالت ورزی و برخورد نیکو و بر کنار بودن از هر گونه زیان رساندن و ستم کردن فرا می خواند، چنان که بر مروت، مدارا و رفتار شایسته نسبت به همسر و فرزندی که در کفالت او هستند، تأکید و سفارش فراوان می نماید. بنابراین مرد جواز حاکمیت دارد، نه تحکم. در حاکمیت نه تنها بایستی رعایت عدالت را بکند، بلکه باید رعایت اصل «عفو» را به دلیل «وَ أَنْ تَعْفوُا أَقْرَبُ لِلتَّقْوی» و اصل فضل را در روابط خانواده به واسطه «لا تَنسَوُا الْفَضْلَ بَیْنَکُمْ» پیوسته مورد توجه و نظر داشته باشد. این توصیه ها تأکید بر اخلاق و رعایت حقوق است.
بنابراین لزومی ندارد مدیریت با خشونت آمیخته باشد. مدیر خانه کسی است که اعضای خانواده همواره تحت سرپرستی و اداره او باشند، نه هر گاه که غضب کند و به خشم آید؛ که این نشانه بی لیاقتی و ناتوانی شخص از مدیریت است.
سیاست انقباضی
نکته مهم دیگری که باید در این زمینه بدان توجه شود، تفاوت در نوع این گونه مدیریت با سایر مدیریت هاست (مانند مدیریت ادارات دولتی، سازمان ها و ...) از آنجا که افراد تحت سرپرستی در خانواده ابتدا کودکانی بازیگوش و سپس نوجوانانی در سن بلوغ و ... هستند، خانواده نیز جایگاه تجلی دگرگونی های روحی و سنی و بروز درونیات آنهاست، ضابطه مند کردن بیش از حد خانواده، کاری نادرست و غیر منطقی است. در خانواده باید حفظ روابط عاطفی و تأمین آرامش و آسایش اعضا در درجه اوّل اهمیت قرار گیرد.همچنین به کارگیری مدیریت از طریق اصرار و پافشاری غیر منطقی بر قوانین، در پیش گرفتن یک رویه پیوسته و یکسان برای همه افراد و در همه سنین، خانواده را به سمت کسالت و افسردگی، نیز طغیان بر ضد پدر و قوانین سوق می دهد. پس باید اذعان کرد برای پدر به همان اندازه که صلابت و قاطعیت لازم است، انعطاف پذیری و درک حالات و مقتضای سِنّی فرزندان نیز ضروری است. «پدر باید فرزندانش را از نظر سن، مرحله رشد، حال، فکر و تمایلات و عواطف، وضع جسمانی، ایمان و اعتقاد و ... درک کند و با شناخت درست ویژگی های آنان و مخصوصا درک عواطف شان سعی کند که برای فرزندانش دوستی صالح باشد نه پدری حاکم.»
به نفع پدر نیست که مدیریت و اقتدار خود را به رخ فرزندان بکشد و در مقابل آنها قرار گیرد، یا ایشان را به موضع گیری در برابر خود تحریک کند بلکه بهتر است خود را در کنار آنها قرار دهد و سعی کند دوستی و خیرخواهی خود را به آنان ثابت نماید؛ نیز به جای آنکه عقیده و نظر خود را به ایشان تحمیل نماید، دوستانه پیشنهاد دهد. طبیعی است که مدیریت از راه غیر مستقیم، فرزندان را به اطاعت و همکاری بیشتر با پدر تشویق می کند. با توجه به آنچه که بیان شد و صدها نکته ناگفته دیگر، روشن است که مسئولیت پدر در برابر خانواده آنقدر مهم و حساس است که از عهده هر کسی بر نمی آید و هر مردی به صرف بچه دار شدن «پدر» نمی شود. پدران مانند مادران احتیاج به مطالعه و کسب آگاهی های روانشناسی و تربیتی، همچنین راهنمایی مشاوران خانواده و نیز مشورت با اعضای خانه بخصوص مادر خانواده دارند. روشن است که نظارت همیشگی، همراه با مهربانی و محبت در عین صلابت و قاطعیت، احتیاج به تمرین، بردباری، مدارا و هوشیاری دارد.
زنان و مدیریت پدر
همان طور که اسلام اداره و سرپرستی خانواده را به عهده پدر گذاشته، از همسر و فرزندان او پذیرفتن این امر را خواستار شده است، چنان که سعادت خانواده را در گرو گردن نهادن به مدیریت پدر می داند. در غیر این صورت اگر از مرد مدیریت بخواهد ولی خانواده را مقید به اطاعت از پدر و پذیرفتن رأی او نداند، عملاً مدیریتی برای وی قائل نشده است. چنان که حضرت علی(ع) فرموده: «لا رأی لمَن لا یطاع؛ از کسی که پیروی نکنند، نظر و رأیش تأثیری ندارد.»در بین اعضای خانواده، نقش مادر از همه مهم تر است. اگر مادر، پیش از همه در کمال خرسندی و رضایت، مدیریت مرد را بپذیرد و او را در این امر مهم یاری کند، دیگر اعضای خانواده از دوران کودکی به اطاعت و حرف شنوی از پدر عادت خواهند کرد و مدیریت او را آسان تر خواهند پذیرفت. اما اگر مادر اولین مخالف پدر باشد، طبیعی است در چنین خانواده ای از فرزندان نباید توقع پیروی از بزرگ ترها را داشت. در این گونه خانواده ها عصیان و سرکشی در مقابل پدر امری عادی و طبیعی خواهد بود. مادر بیش از هر کسی می تواند در اقتدار بخشیدن و یا سلب قدرت مدیریت از پدر مؤثر باشد. در بسیاری از خانواده ها که پدر قدرت مدیریت را از دست داده و ناتوان و بی اعتنا شده، یکی از علت ها را باید در نوع اندیشه مادر خانواده جستجو کرد.
ادامه دارد...
منبع: انسی نوش آبادی ، پیام زن-مهر 1385، شماره 175 - صفحه 74
بیشتر بخوانید :
نقش «مادر» در تثبیت جایگاه پدر در خانواده
نقش مادران خانه دار در تربیت فرزندان
کارکردهای خانواده (حمایت و مراقبت)
قرآن و نقش تربیتی مادر در خانواده
نقش اساسی مادر در تربیت فرزند