مقدمه
همان طور که پیشتر اشاره شد، یکی از نخستین توضیحات جنسیتی در نظریه روان تحلیلی فروید آمده است، ولی به دلیل حمایت نکردن تحقیقات تجربی از نظریه فروید، رغبت زیادی به نظریه فروید وجود ندارد (ماتلین، ۲۰۰۸، ص۸۴). رویکردهایی که امروز به طور جدی مطرح است، رویکرد یادگیری اجتماعی و رویکرد رشد شناختی است (همان).
نظریه یادگیری اجتماعی
یادگیری اجتماعی، نظریه عامی است که در تبیین رفتارهای گوناگون، از جمله رفتارهای ناظر به نقش های جنسیتی، به کار رفته است. براساس این رویکرد، اصول سنتی یادگیری بخش مهمی از رشد جنسیتی را توضیح می دهد. در رویکرد یادگیری اجتماعی، یادگیری «زنانه» عمل کردن در دختران و «مردانه» عمل کردن در پسران توضیح داده می شود (بندورا و بیوسی، ۲۰۰۴).
[نظریه بندورا]
بندورا، در توضیح این نظریه می گوید: کودک از دو راه عمده نقش های جنسیتی را می آموزد نخست، از راه آموزش مستقیم، یا به تعبیر دیگر، شرطی سازی به کمک عوامل تقویت کننده که طی آن کودک با پاداش و تنبیهی که دریافت می کند، به رفتارهای جنسیتی شرطی شده، آنها را فرا می گیرد؛[1] دوم، از راه تقلید[2] و مشاهده که گاه از آن با عناوین همسان سازی یا سرمشق گیری (فرآیند الگوگیری) یاد می شود و طی آن رفتارهای جنسیتی توسط والدین و دیگر عوامل جامعه پذیری (اعضای بزرگتر خانواده، دیگر بزرگسالان، آموزگاران، گروه همسالان و رسانه های گروهی) الگوسازی می شوند و کودک از این الگوها تقلید و پیروی می کند (دوسک، ۱۹۸۷، ص۱۲۸ – ۱۳۰).
در فرایند شرطی سازی و الگوگیری، سه مرحله عمده را در فراگیری رفتارهای جنسیتی در پی دارند: در مرحله نخست، کودک از بین پدر و مادر با همجنس خود پیوند می خورد؛ در مرحله بعد، کودک مجموعه ای از اقدام های پاداش دهنده و تنبیه کننده را مبنایی برای تعمیم دادن قرار می دهد یا با والدین همجنس همانندسازی می کند؛ سرانجام در مرحله سوم، فرایند تعمیم دهی به شکل گیری هویت جنسیتی متناسب همراه با رفتار جنسیتی متناسب خواهد انجامید (آلبریچ، ۱۹۸۷، ص۱۶۵).
در فرایند الگوگیری، کودکان بیشتر رفتار همجنسان و یا فردی که رفتارش مورد تحسین کودک باشد، الگو قرار می دهند؛ برای نمونه، یک دختر خردسال بیشتر احتمال دارد، رفتار مادرش را، به خصوص اگر مادرش را به دلیل عملکرد خوب تحسین کند، الگو قرار دهد؛ همچنین، کودکان ممکن است کتاب، فیلم، تلویزیون و مردم واقعی را تقلید کنند (بندورا و بیوسی، ۲۰۰۴). نظریه روانشناسی اجتماعی بعدها با نظریه های ساختاری و محیطی توانست جایگاه بهتری پیدا کند (بلکمور و دیگران، ۲۰۰۹).
در فرایند شرطی سازی و الگوگیری، سه مرحله عمده را در فراگیری رفتارهای جنسیتی در پی دارند: در مرحله نخست، کودک از بین پدر و مادر با همجنس خود پیوند می خورد؛ در مرحله بعد، کودک مجموعه ای از اقدام های پاداش دهنده و تنبیه کننده را مبنایی برای تعمیم دادن قرار می دهد یا با والدین همجنس همانندسازی می کند؛ سرانجام در مرحله سوم، فرایند تعمیم دهی به شکل گیری هویت جنسیتی متناسب همراه با رفتار جنسیتی متناسب خواهد انجامید (آلبریچ، ۱۹۸۷، ص۱۶۵).
در فرایند الگوگیری، کودکان بیشتر رفتار همجنسان و یا فردی که رفتارش مورد تحسین کودک باشد، الگو قرار می دهند؛ برای نمونه، یک دختر خردسال بیشتر احتمال دارد، رفتار مادرش را، به خصوص اگر مادرش را به دلیل عملکرد خوب تحسین کند، الگو قرار دهد؛ همچنین، کودکان ممکن است کتاب، فیلم، تلویزیون و مردم واقعی را تقلید کنند (بندورا و بیوسی، ۲۰۰۴). نظریه روانشناسی اجتماعی بعدها با نظریه های ساختاری و محیطی توانست جایگاه بهتری پیدا کند (بلکمور و دیگران، ۲۰۰۹).
[انتقادات به نظریه یادگیری اجتماعی]
با وجود نکات مثبت نظریه یادگیری اجتماعی، برخی ادعاهای آن قابل تأمل است، مثل اینکه به موجب آن باید شاهد باشیم که در واقع، پاداش و تنبیه پسران و دختران به گونه ای متفاوت و با تکیه بر الگوی هنجاری رفتار جنسیتی رخ دهد؛ مثلا به این شکل که والدین و معلمان، پسرها را به دلیل رفتار پرخاشگرانه پاداش دهند و دخترها را به همان دلیل تنبیه کنند، دیگر اینکه در موارد زیادی رفتارهای جنسیتی کودکان شباهت چندانی با رفتار والدین ندارد، برای نمونه، پسرها بازی با اتومبیل و کامیون سواری را ترجیح می دهند؛ در حالی که ممکن است پدرش را در آن نقش کمتر دیده باشد، افزون بر اینکه در آموزه های تربیتی اسلام علاوه بر ارائه الگوهای رفتاری هماهنگ با جایگاه مرد و زن مانند شجاعت برای مرد و حیا برای زن، توصیه شده تا والدین اصولی را نیز آموزش دهند و زمینه های تربیت اخلاقی و اجتماعی آنان را فراهم کنند.
خلاصه اینکه دست کم به منزله یک احتمال قابل توجه باید بپذیریم که والدین و دیگر عوامل جامعه پذیری، رفتارهای جنسیتی را در کودکان خود پدید نمی آورند، بلکه رفتارهای دارای ریشه های بیولوژیک را، که از نخستین مراحل کودکی در آنان بروز می یابد، تقویت می کنند.
نظریه های متعدد دیگری در زمینه تفاوت های جنسیتی وجود دارد که نمی توان همه آنها را مورد بحث قرار داد؛ برای نمونه، نظریه نقش اجتماعی تفاوت های جنسی را با تفاوت در ایفای نقش اجتماعی نسبت می دهند. این نقش ها رفتارهای قالبی و کلیشه ای ایجاد می کند که با فشاری که از راه ایجاد توقع به افراد می آورند، آنان را وادار به ایفای نقش جنسیتی از طریق مکانیزم خودنظم جویانه می کنند (اگلی، وود و دیکمن، ۲۰۰۰؛ وود و اگلی، ۲۰۰۲) برخلاف نفوذ زیاد این نظریه در بین روانشناسان اجتماعی، پژوهش ها در زمینه تحول کودکان حمایت چندانی از این نظریه نمی کنند (بلکمور و دیگران، ۲۰۰۹).
خلاصه اینکه دست کم به منزله یک احتمال قابل توجه باید بپذیریم که والدین و دیگر عوامل جامعه پذیری، رفتارهای جنسیتی را در کودکان خود پدید نمی آورند، بلکه رفتارهای دارای ریشه های بیولوژیک را، که از نخستین مراحل کودکی در آنان بروز می یابد، تقویت می کنند.
نظریه های متعدد دیگری در زمینه تفاوت های جنسیتی وجود دارد که نمی توان همه آنها را مورد بحث قرار داد؛ برای نمونه، نظریه نقش اجتماعی تفاوت های جنسی را با تفاوت در ایفای نقش اجتماعی نسبت می دهند. این نقش ها رفتارهای قالبی و کلیشه ای ایجاد می کند که با فشاری که از راه ایجاد توقع به افراد می آورند، آنان را وادار به ایفای نقش جنسیتی از طریق مکانیزم خودنظم جویانه می کنند (اگلی، وود و دیکمن، ۲۰۰۰؛ وود و اگلی، ۲۰۰۲) برخلاف نفوذ زیاد این نظریه در بین روانشناسان اجتماعی، پژوهش ها در زمینه تحول کودکان حمایت چندانی از این نظریه نمی کنند (بلکمور و دیگران، ۲۰۰۹).
پی نوشت:
[1] . یعنی اینکه پاداش ها و تنبیه ها به گونه ای متفاوت، به پسران و دختران، برای رفتارهای سنخی وابسته به جنسیت آنها داده می شود و بدین ترتیب، کودکان درصدد هستند تا رفتارهای جنسیتی مناسبی را که پاداش دریافت کرده اند، با فراوانی بیشتر و رفتارهای جنسیتی نامناسب را که تنبیه شده اند، با فراوانی کمتری انجام دهند.
[2] . در نظریه یادگیری اجتماعی، به جز تقلید بر یادگیری مشاهده ای نیز تأکید می شود و بین آنها فرق گذاشته است. تقلید، یعنی اینکه کودکان کاری را می کنند که می بینند دیگران آن را انجام می دهند. یادگیری مشاهده ای به موقعیت هایی اشاره می کند که در آن کودکان از طریق مشاهده رفتار دیگران یاد می گیرند، ممکن است آنها آن کار را همان موقع انجام ندهند و اطلاعات را تا ماه ها و یا سال های بعدی استفاده نکنند پس بر طبق نظریه یادگیری اجتماعی این سه سازوکار، یعنی تقویت، تقلید و یادگیری مشاهده ای را به شکل گیری جنسیتی، یعنی اکتساب رفتارهای سنخی وابسته به جنسیت، را تشکیل می دهد (هاید، ۱۳۸۷، ص۷۴).
منبع: کتاب «روان شناسی زن و مرد»
نویسنده: مسعود جان بزرگی، علی احمد پناهی
نویسنده: مسعود جان بزرگی، علی احمد پناهی
بیشتر بخوانید:
نگاه یونگ به زن و مرد
روان بنه های شناختی زن و مرد
چه چیزی رفتارهای جنسیتی را تعیین می کند؟
نگاهی به تفاوت های جنسیتی
جایگاه زن و مرد از نگاه اندیشمندان اسلامی
عقل مرد و زن و رشد و کمال در نگاه اسلام