چرا باید از خانواده سخن گفت؟ (بخش اول)

خانواده، مهم ترین نهاد اجتماعی است که دارای کارکردهای اجتماعی بسیاری است. از همین روی توجه به آن یک امر لازم برای دغدغه مندان در حوزه علوم انسانی است. با ما همراه باشید تا بیشتر پی ببرید که چرا باید از خانواده بیشتر سخن گفت؟
سه‌شنبه، 8 بهمن 1398
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: محمد حسین افشاری
موارد بیشتر برای شما
چرا باید از خانواده سخن گفت؟ (بخش اول)
خانواده، مهم ترین رکن و نهاد اجتماعی است. 
 

مقدمه

در میان نهادهای اجتماعی[1]، خانواده دارای کارکردهای بسیار مهم و جدی ایست که هیچ نهاد دیگر نمی تواند وظیفه این نهاد را انجام بدهد. از همین روی برخی اندیشمندان بر این عقیده هستند که اگر می خواهید جامعه ای را تغییر بدهید، باید خانواده ها و سبک زندگی ایشان را تغییر داد. با تغییر ساختار خانواده و یا تاثیر بر سبک زندگی ایشان می توان فرهنگی را به فرهنگ دیگر تغییر داد. از همین روی لازم است به خانواده ها نگاهی علمی تر داشت و سعی بر آن داشت عواملی که ممکن است بنیان خانواده را مورد آسیب قرار دهد، شناخته و آنها را رفع نمود.

در این نوشتار برآنیم که برای مخاطب خود بیان داریم که چرا باید از خانواده سخن گفت و بدان ارج نهاد. شاید محکم ترین سند بر ارزش خانواده و جایگاه آن در زندگی انسان و فطری بودن آن، این روایت از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) باشد که فرمودند: « ما بُنِیَ فی الإسلامِ بِناءٌ أحَبَّ إلى اللّه ِ عزّوجلّ ، وأعَزَّ مِنَ التَّزویجِ؛ در اسلام هیچ بنایى ساخته نشد که نزد خداوند عزوجل محبوبتر و ارجمندتر از ازدواج باشد.»[2] ازدواج مقدمه تشکیل خانواده است و در نزد خداوند اقدام برای تشکیل خانواده، محبوب ترین و ارجمندترین بنا به حساب آمده است.
 

اولین نهاد و اولین گروه

خانواده اولین نهادی است که انسان در آن پا می گذارد و آخرین جایی است که از آن بدرود می گوید. او در ابتدا در جایی به نام خانواده چشم به جهان می گشاید و نقشی را به عنوان فرزند در خانواده به او داده می شود. انسان با نقش در اولین نهاد اجتماعی وارد می شود. نقشی به عنوان فرزند، خواهر و یا برادر در نهادی به نام خانواده. هر چقدر این نهاد دارای آرامش و ثبات باشد و به نقش ها ارزش داده شود، این نهاد محبوب تر و سالم ترست.
 

شکل گیری شخصیت

به اذعان بسیاری از اندیشمندان در حوزه علوم انسانی، انسان در دوران ابتدایی سنین خود، شخصیتش شکل می گیرد. شخصیتی که تا پایان عمر همراه اوست و باعث شکل دهی به شناخت ها، هیجانات و عواطف و در نهایت رفتارهای او می شود. روانشناسی همچون فروید و اریکسون قائل هستند، انسان تا سن 5 سالگی شخصیتش شکل می گیرد. گرچه به نظر می رسد در این نظریه مقداری غلو وجود دارد ولی نمی توان آن را هم دور از واقعیت دانست.

اریکسون قائل است، از تولد تا یک سالگی سن شکل گیری اعتماد انسان نسبت به دنیاست. در این دوران مهم ترین فردی که در این اعتمادسازی نقش دارد، مادر هست. او بر این باور هست که اگر مادری در این دوران به نیازهای کودک، خوب رسیدگی نکند، و افراط و یا تفریط داشته باشد، می تواند زمینه ساز یک شخصیت بی اعتماد در تمامی دوران زندگی کودک شود.[3]

در گزاره های دینی هم بسیار به موارد توجه به لقمه های حلال، تربیت نیکو، انتخاب درست همسر و ... اشاره شده است که می تواند نشان از شکل گیری شخصیت کودک در دوران طفولیت است که خود بحثی دیگر را می طلبد.[4]

مهر ومحبت، شکل گیری شخصیت، نقش های مفید، مسئولیت ها و ... کلیدواژگانی است که آن را در خانواده به حد بالایی می توان ملاحظه کرد. وقتی به این کارکردهای مهم به درستی نگریسته می شود، می توان  پی برد که چرا این اندازه «خانواده» در نزد خدای متعال دارای ارزش و اهمیت است.
 

نقش پذیری و مسئولیت پذیری

اولین جایی که به انسان، نقش داده می شود و مسئولیت هایی را بر گردن او می نهند، خانواده است. خانواده ای که قصد دارد فرزندانی سالم و صالح را تربیت کند، چاره ای جز آن ندارد که نقش های آن ها را بپذیرد و بر اساس آن نقش ها، وظایفی را بر دوش آنها بنهد.

از همین روی اولین جایی که انسان، به نقش هایی منتسب می شود و موظف است مسئولیت هایی را بر دوش بگیرد، خانواده است. خانواده است که با ترسیم درست وظایف به انسان قدرت انجام وظایف را می دهد، به تجربیات او احترام می گذارد و شکست های او را فرصتی برای ساخته شدن می داند. شاید تنها نهادی که اشتباهات انسان را می بخشد و آن را به فرصت تبدیل می کند، خانواده است و دیگر نهادهای اجتماعی ظرفیت پذیرش این شکست ها و ناکامی ها را ندارند.

خانواده هایی که به فرزندان خود مسئولیت نمی دهند، نمی توانند در آینده فرزندانی لایق و شایسته را تحویل جامعه بدهند. این فرزندان تربیت شده در این نوع خانواده، همیشه خود را طلبکار دیگران می دانند و سعی بر آن دارند که دیگران را استثمار کنند تا از ایشان بهره گیرند.
 
ادامه دارد...

پی نوشت:
[1] . برخی از اندیشمندان قائل هستند که خانواده بدون توجه به نهادهای اجتماعی یک نهاد مستقل به شمار می آید و آن را نباید یک نهاد منتسب به اجتماع دانست.
[2]. کتاب من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 383.
[3]. محمدحسین افشاری، مارتین لوتر (تحلیل روان شناختی شخصیت مارتین لوتر بر اساس اندیشه های روان شناختی اریکسون)، قم: نشرماندگار، اول، 1398، ص 101.
[4]. برای مطالعه مطالب بیشتر در این موضوع به کتاب «حکمت نامه کودک» مراجعه نمایید.


سبک زندگی مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.