والدگری (فرزندپروری) مهم ترین وظیفه ایست که بر دوش والدین قرار دارد.
تعریف والدگری
در ادبیات علوم تربیتی و روان شناسی، واژگان Parenting به دوصورت ترجمه شده است. برخی آن را به «والدگری» و گروهی دیگر آن را به «فرزندپروری» ترجمه کرده اند.[1] بر اساس تعریفی که از بامریند[2] بیان شده، والدگری[3] عبارتست از «گونه ای از ارتباط والد-فرزندی است که شامل باورها، اصول و روش ها و رفتارهای ویژه می شود و عاملی موثر در شکل گیری رفتارهای دورنی شده و برونی شده فرزندان است.»[4] در تعریف دیگر ریسپولی و دیگران[5] بیان می کنند که والدگری، فعالیت پیچیده ای شامل روش ها و رفتارهای ویژه است که به طور مجزا یا در تعامل با یکدیگر بر رشد کودک تاثیر می گذارد. در واقع پایه و اساس شیوه فرزند پروری مبین تلاش های والدین برای کنترل و اجتماعی کردن کودکان شان است.[6]
در اصل می توان فرزندپروری را داشتن مهارت هایی دانست که در این مهارت ها، روش های به کارگیری توانایی ها در حوزه تربیت فرزند به شمار می آید.[7] به سخنی دیگر همانطور که برای اداره هر سازمان و نهادی نیاز به دانستن روش های مدیریت و به کارگیری درست آنهاست، فرزندان نیز از این امر مستثنی نیستند و باید برای رشد و تربیت ایشان راه های درست را کشف و به کار گرفت.
در اصل می توان فرزندپروری را داشتن مهارت هایی دانست که در این مهارت ها، روش های به کارگیری توانایی ها در حوزه تربیت فرزند به شمار می آید.[7] به سخنی دیگر همانطور که برای اداره هر سازمان و نهادی نیاز به دانستن روش های مدیریت و به کارگیری درست آنهاست، فرزندان نیز از این امر مستثنی نیستند و باید برای رشد و تربیت ایشان راه های درست را کشف و به کار گرفت.
اهمیت توجه به والدگری
در دوران کودکی، شخصیت انسان بر اساس تربیتی که در خانواده وجود دارد، شکل می گیرد. اصلی ترین مولفه های شکل گیری شخصیت انسان مربوط به همین دوران ابتدایی زندگی انسان درنهادی به نام خانواده است. به عنوان نمونه اریکسون (روانشناس) قائل است، از تولد تا یک سالگی سن شکل گیری اعتماد انسان نسبت به دنیاست. در این دوران مهم ترین فردی که در این اعتمادسازی نقش دارد، مادر هست. او بر این باور هست که اگر مادری در این دوران به نیازهای کودک، خوب رسیدگی نکند، و افراط و یا تفریط داشته باشد، می تواند زمینه ساز یک شخصیت بی اعتماد در تمامی دوران زندگی کودک شود.[8]
از همین روی لازم است، والدین شیوه های درست تربیت فرزندان را به کار بگیرند تا بتوانند پرورش، اجتماعی کردن و انتقال ارزش های فرهنگی و اخلاقی و ایده آل های والدین به فرزندان به درستی صورت بگیرد.
خانواده به عنوان اولین نهاد اجتماعی ای که انسان در آن قدم می گذارد می تواند، جامعه پذیری[9] و در گام عالی تر آن فرهنگ پذیری[10] را در شخصیت انسان نهادینه کند، دو امری که نهادهای دیگر اجتماعی تاثیرات شان به نسبت کمتر از نهاد خانواده است.
از همین روی لازم است، والدین شیوه های درست تربیت فرزندان را به کار بگیرند تا بتوانند پرورش، اجتماعی کردن و انتقال ارزش های فرهنگی و اخلاقی و ایده آل های والدین به فرزندان به درستی صورت بگیرد.
خانواده به عنوان اولین نهاد اجتماعی ای که انسان در آن قدم می گذارد می تواند، جامعه پذیری[9] و در گام عالی تر آن فرهنگ پذیری[10] را در شخصیت انسان نهادینه کند، دو امری که نهادهای دیگر اجتماعی تاثیرات شان به نسبت کمتر از نهاد خانواده است.
عوامل موثر بر والدگری
عوامل متعددی بر والدگری تاثیر دارند که از مهم ترین این موارد می توان به وضعیت اجتماعی-اقتصادی، فرهنگ، نگرش والدین به والدگری و ویژگی های شخصیتی والدین همچون ذهن آگاهی[11] و فراوالدگری[12] اشاره کرد.[13] در اصل می توان یک چیز را بسیار در این میان مهم دانست و آن شخصیت والدین است. این سخن برگرفته از نظریه یادگیری مشاهده ایست که در حوزه «روان شناسی یادگیری» بدان پرداخته می شود.
«یادگیری مشاهده ای»[14] توسط آلبرت بندورا[15] (1925) بیان شده است. بندورا خود قائل بود مهمترین نوع یادگیری، یادگیری مشاهده ایست.[16] در این نظریه اینگونه بیان می شود که انسان بر اثر مشاهده و ارتباطی که با محیط خود از طریق حس بینایی دارد، الگوهای رفتاری ای را انتخاب می کند و رفتارهای خود را بر اساس آن شکل می دهد. بر این اساس، فرزندان در خانواده از طریق ارتباط با والدین خود و مشاهده رفتارهای ایشان، به رفتارهای خود شکل می دهند و به مرور این دست از رفتارها شکل دهنده مولفه های شخصیت ایشان همچون افکار، عواطف، هیجانات و رفتارهای ایشان می شود.
خودآگاهی والدین نیز به عنوان یک مولفه شناختی، دارای اهمیت بسیاری در والدگری است. برخی تحقیقات نشان از آن دارد که ذهن آگاهی، در سلامت روان و نیز روابط موثر با دیگران و نیز والدگری نقش بسیار قابل توجهی دارد. کاتورث[17] و پارنت[18] قائلند که داشتن آگاهی های مستمر، منظم و توجه به زمان حال باعث کارکرد موثر والدین نسبت به فرزندان می گردد.[19] مورگان ذهن آگاهی یا حضور ذهن را اینگونه تعریف می کند: «آگاهی از افکار، رفتار، هیجانات و انگیزه هاست به طوری که بهتر بتوان آن ها را مدیریت تنظیم کرد به عبارت دیگر، ذهن آگاهی به معنای توجه کردن به شیوه های خاص است.»[20]
ذهن آگاهی می تواند در دو جنبه والدین موثر واقع شود. این جنبه ها، عبارتند از:
«یادگیری مشاهده ای»[14] توسط آلبرت بندورا[15] (1925) بیان شده است. بندورا خود قائل بود مهمترین نوع یادگیری، یادگیری مشاهده ایست.[16] در این نظریه اینگونه بیان می شود که انسان بر اثر مشاهده و ارتباطی که با محیط خود از طریق حس بینایی دارد، الگوهای رفتاری ای را انتخاب می کند و رفتارهای خود را بر اساس آن شکل می دهد. بر این اساس، فرزندان در خانواده از طریق ارتباط با والدین خود و مشاهده رفتارهای ایشان، به رفتارهای خود شکل می دهند و به مرور این دست از رفتارها شکل دهنده مولفه های شخصیت ایشان همچون افکار، عواطف، هیجانات و رفتارهای ایشان می شود.
خودآگاهی والدین نیز به عنوان یک مولفه شناختی، دارای اهمیت بسیاری در والدگری است. برخی تحقیقات نشان از آن دارد که ذهن آگاهی، در سلامت روان و نیز روابط موثر با دیگران و نیز والدگری نقش بسیار قابل توجهی دارد. کاتورث[17] و پارنت[18] قائلند که داشتن آگاهی های مستمر، منظم و توجه به زمان حال باعث کارکرد موثر والدین نسبت به فرزندان می گردد.[19] مورگان ذهن آگاهی یا حضور ذهن را اینگونه تعریف می کند: «آگاهی از افکار، رفتار، هیجانات و انگیزه هاست به طوری که بهتر بتوان آن ها را مدیریت تنظیم کرد به عبارت دیگر، ذهن آگاهی به معنای توجه کردن به شیوه های خاص است.»[20]
ذهن آگاهی می تواند در دو جنبه والدین موثر واقع شود. این جنبه ها، عبارتند از:
- جنبه درون فردی[21] حضور ذهن در فرزندپروری شامل انتساب ها، نگرش ها، ارزش ها، عقاید و انتظارات است که والدین در مورد فرزندان خود و نحوه فرزندپروری دارند.
- جنبه میان فردی[22] حضور ذهن در فرزندپروری به حضور والدین هنگام تعامل با فرزندانشان و داشتن نگرشی پذیرنده، مهربان و مشفقانه نسبت به این تعاملات نظر دارد.
والدینی که در ارتباط با فرزندان خود دارای ذهن آگاهی هستند دارای ویژگی هایی هستند که برخی از این ویژگی ها عبارتند از:
- این نوع از والدین، اجازه بیان عقیده و تجارب شخصی را به کودکان خود می دهند و آنها را بر این امر تشویق و تقویت می کنند.
- این نوع از والدین بر اساس باورهای و تجاربی که فرزندانشان دارند راهبردها و خط مشی های تربیتی، ارتباطی و مراقبت گری خود را شکل می دهند. (بدین معنا که والدین باید راهبردهای تربیتی را بر اساس یک واقعیت شکل بدهند و نباید این راهبردها چیزی دور از واقعیت و یا ساخته ذهن خود والدین باشد.)
- این نوع از والدین به خوبی می دانند که چگونه در موارد بحرانی، دست از اصول مراقبت گری خود برندارند و استراتژی های جدیدی را بر اساس موقعیت جدید و نیز موقعیت های بحرانی به کار بگیرند.
ادامه دارد...
پی نوشت:
[1] . در این نوشتار، ما واژه والدگری را که ترجمه درست تری از کلمه «parenting» می باشد را برگزیده ایم.
[2] .Baumrind, D.
[3] .Parenting
[4] .علی، احمدپناهی، «معرفی سبک فرزندپروری بامریند وارزیابی آن» (با نگاهی به گزاره های اخلاقی-اجتماعی اسلامی)، پژوهش های اجتماعی اسلامی، سال بیست و چهارم، شماره دوم، 1397، ص 110.
[5] . Rispoli,McGoey, Koziol & Schreiber.
[6] . سکینه جولائیها و دیگران، «پیش بینی سبک های فرزندپروری و تنیدگی والدین بر اساس ذهن آگاهی و فراوالدگری»، دانش و پژوهش در روان شناسی کاربردی، سال نوزدهم، شماره 1، 1397، شماره 71، صص 50-60.
[7] . همان.
[8] . محمدحسین افشاری، مارتین لوتر (تحلیل روان شناختی شخصیت مارتین لوتر بر اساس اندیشه های روان شناختی اریکسون)، قم: نشرماندگار، اول، 1398، ص 101.
[9] .Sociability
[10] .Acculturation
[11] .Mindfulness
[12] .Meta-parenting
[13] . سکینه جولائیها و دیگران، پیشین، ص 51.
[14] . Observational learning
[15] . Albert Bandora
[16] . حسین زارع، روان شناسی یادگیری، تهران: دانشگاه پیام نور، سیزدهم، 1392، ص 123.
[17] . Coatsworth
[18] .Parnet
[19] . سکینه جولائیها و دیگران، پیشین.
[20] .همان.
[21] . Intrapersonal
[22] . Interpersonal