سبک های ارتباطی والدین و فرزندان (بخش اول)

برای داشتن فرزندان سالم و صالح باید زمینه های تربیت درست در آنها را پرورش داد. یکی از مهم ترین مقدمات برای تربیت درست فرزندان، ارتباط درست با ایشان است. با ما همراه باشید تا با سبک های ارتباطی با کودکان بیشتر آشنا شوید.
شنبه، 16 آذر 1398
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: محمد حسین افشاری
موارد بیشتر برای شما
سبک های ارتباطی والدین و فرزندان (بخش اول)
اگر ارتباط درست میان والدین و فرزندان صورت بگیرد، نظارت والدین به روشی صحیح نیز شکل خواهد گرفت. 
 

پیش سخن

اولین امر مهم در تربیت کودکان، ارتباط درست و منطقی با ایشان است که به چهار صورت این ارتباط می تواند شکل بگیرد. شاید شما با سبک های فرزندپروری، آشنا باشید. در این نوشتار سبک های ارتباطی با کودکان بر اساس همان سبک های فرزندپروری شکل داده ایم.

همانطور که می دانید سبک های فرزندپروری به چهار دسته اصلی تقسیم می شود که در میان آن سه مورد سبک نادرست و یکی از موارد سبک فرزندپروری مطلوب شمرده می شود. سبک های فرزندپروری بر اساس دو مولفه نظارت بر فرزندان و محبت به ایشان شکل می گیرد.
 این چهار سبک عبارتند از:
  1. سبک مستبدانه: دارای کنترل بالا و محبت کم
  2. سبک سهل گیرانه: دارای کنترل کم و محبت زیاد
  3. سبک طردکننده: دارای کنترل کم و محبت کم
  4. سبک مقتدرانه: دارای کنترل مطلوب و محبت مطلوب
بر اساس متون دینی می توان سبک دیگری را نیز در کنار سبک های تربیت فرزندان نام برد که به گونه ای توجه به ذات انسان در آن بیشتر شده است و آن سبک کرامت بخشی است. در این سبک در کنار کنترل مطلوب و محبت به کودک، ارتقای کمال و کرامت او نیز در نظر گرفته می شود. به بیان دیگر، انسانی که در این سبک تربیتی مورد توجه قرار می گیرد، انسانی است که برای دنیایی وسیع تر از این دنیا، پرورش پیدا می کند.

برخی بر این نظرند که کرامت بخشی، گونه ای دیگر از تربیت به شمار نمی آید بلکه کرامت حدود و مرز کنترل و محبت را مشخص می کند. انسان از آن روی که دارای کرامت انسانی است و اشرف مخلوقات به شمار می آید، باید نظارت و محبت به او بر اساس حد و حدودی صورت بگیرد و آنچه که این حدود را مشخص می کند، همانا کرامت انسان است.

در آموزش هایی که امروزه به والدین داده می شود، به اشتباه سبک مقتدرانه را دارای دو مولفه کنترل زیاد و محبت زیاد بیان می کنند که این نادرست است. بر اساس مطالبی که در مورد کرامت بیان شد، بهتر آن است که مولفه های سبک مقتدرگرایانه را کنترل مطلوب و محبت مطلوب بیان کنیم.
 

فواید ارتباط درست با کودک

اگر ارتباط درست میان والدین و فرزندان صورت بگیرد، دو امر بسیار مهم تحقق پیدا خواهد کرد.

نخست آنکه کودک به راحتی با گزاره های تربیتی والدین و اوامر ایشان ارتباط خواهد گرفت و سعی در تحقق آنها خواهد کرد.

دوم آنکه بر اساس شکل گرفتن درست این ارتباط، کنترل و نظارت والدین بر فرزندان به راحتی امکان پذیر می شود. چرا که کودکان خود و از روی اراده به والدین در مورد کارهای خود گزارش خواهند داد و سعی در پنهان کردن چیزی نمی نمایند.
 

سبک های ارتباطی با کودک

همانطور که قبلا گذشت، سبک های ارتباطی بر اساس سبک های فرزندپروری شکل می گیرد. از همین روی سبک های ارتباطی را می توان به چهار گونه بیان کرد.
 
1)رابطه مستبدانه
در این نوع رابطه آنچه پدید می آید یک نظام فرماندهی و فرمانبری است. در این نوع از ارتباط که برگرفته از سبک فرزندپروری مستبدانه هست، والدین سعی بر آن دارند که یک نظارت بسیار سخت و گسترده ای بر فرزند خود داشته باشند.
 
از همین روی فرزند تحت مراقبت شدید والدین قرار گرفته و ایشان موظف هستند، گزارش کاملی از فعالیت های روزانه خود را به پدر و مادر ارائه دهند. آنچه در این میان آسیب زاست، فقط شدت نظارت آنها نیست، بلکه آسیب دیگری هم این نوع از فرزندپروری دارد و آن عدم محبت به کودک است. این خانواده ها بیشتر از آن که به خانواده شبیه باشند به یک سازمان و سیستم اجتماعی شباهت دارد که فرزندان کارمندان آن بوده و والدین روسای آن به شمار می آیند. سازمان ها نهادهای اجتماعی هستند که بر اساس رسمیت هایی که در آن هستند بر اساس قراردادهای اعتباری شکل گرفته است ولی خانواده اینگونه نیست. خانواده نهادی است که بخشی از آن بر اساس طبیعت شکل گرفته است و به طور قراردادی، افراد در کنار هم قرار نگرفته اند.
 
به همین خاطر هر چقدر فضای خانه، به سازمان ها شباهت پیدا کند، آسیب های زیادی را به همراه خواهد داشت.
در این نوع رابطه فرزندان از سر ترسی که از والدین خود دارند، از ایشان اطاعت می کنند؛ به مانند کارمندی که به خاطر آنکه اخراج نشود، تن به اطاعت از مدیر و رئیس اداره می دهد و دستورات او را اجرا می کند. در حالیکه آن چه شکل دهنده رابطه میان والدین و فرزندان است، باید بر اساس محبت شکل بگیرد.
 
از آسیب های دیگر این نوع رابطه می توان به نافرمانی ها در سنین قوت یافتن فرزندان اشاره کرد. فرزندان در سنین کودکی به خاطر عدم توانایی اداره خود، نیازمند والدین هستند ولی این نیازها همیشگی نیست و به محض آنکه فرزندان این خانواده ها قوتی در تامین نیازهای خود پیدا کنند، عدم اطاعت از پدر و مادر به یک رفتار همیشگی ایشان تبدیل خواهد شد.
 
از آسیب های دیگر این نوع رابطه، رفتارهای نابهنجار ایشان در صورت عدم نظارت والدین است. یکی از اموری که والدین باید به فرزندان خود بیاموزند، فرهنگ پذیری است نه جامعه پذیری. فرقی میان این دو آن است که در جامعه پذیری، فرد مادامی خود را ملزم به رعایت قانون و هنجارها می داند که ناظری باشد و در صورت عدم حضور ناظر آن شخص، قانون ها را زیر پا خواهد گذاشت ولی در شخصی که فرهنگ پذیر شده است، نیازی به ناظر نیست چرا که او پی به فواید انجام این قوانین برده است و در صورت نبود ناظر نیز خود را ملزم به رعایت آن موارد قانونی و رفتارهای هنجاری می داند. والدینی که این نوع رابطه را با فرزند خود دارند، ناخواسته فرزند خود را یک شخص جامعه پذیر تربیت می کنند که آسیب آن وقتی روشن می شود که هیچ ناظر بیرونی بر رفتار او نیست.

ادامه دارد...


سبک زندگی مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.