نقاشی های کودکان، از همان نخستین مرحله ها، وجود تفاوت های فردی را به روشنی مشخص می کند.
تکامل چهره نگاری
کودک، در فاصله سه تا چهار سالگی، سعی می کند تصویر شخص یا اشخاص را بکشد. این تصویر شامل عناصر مشخص و معین از قبیل یک دایره، به جای سر، و در اطراف آن چند خط به جای بازوها و پاهاست.
علت ساده بودن نقاشی در این سن از نا آشنایی با فن ناشی نمی شود، بلکه این درست همان تصویری است که کودک از بدن در ذهن دارد. این تصویر دارای یک سر است که برای کودک مهم جلوه می کند. زیرا سر موضع حس های شنوایی و بینایی است و این دو برقراری ارتباط با خارج را میسر می سازند. و دیگر اینکه دارای بازوهایی است که امکان گرفتن و لمس کردن اشیا را در بر دارد و دارای پاهایی است که امکان جابه جاشدن را فراهم می کند.
علت ساده بودن نقاشی در این سن از نا آشنایی با فن ناشی نمی شود، بلکه این درست همان تصویری است که کودک از بدن در ذهن دارد. این تصویر دارای یک سر است که برای کودک مهم جلوه می کند. زیرا سر موضع حس های شنوایی و بینایی است و این دو برقراری ارتباط با خارج را میسر می سازند. و دیگر اینکه دارای بازوهایی است که امکان گرفتن و لمس کردن اشیا را در بر دارد و دارای پاهایی است که امکان جابه جاشدن را فراهم می کند.
کشیدن آدمک
کودک در سال های اول زندگیش هنگام کشیدن آدمک، تنه او را فراموش می کند، زیرا به نظر او وظیفه و عمل بدن زیاد مهم نیست. محصول گرافیکی که بر اثر ادراک کودکان این سن و سال در همه نقاط جهان به دست می آید موجودی است که در همه جا شکل واحدی دارد. بعد از این مرحله است که کم کم در داخل دایره، دو چشیم بزرگ نمایان می شود. این موجود دارای دو چشم می شود، زیرا در صورت هیچ چیز مثل چشم ها کودک را جذب نمی کند. آنچه نوزاد را به خود جذب می کند و باعث تشخیص افراد آشنا از نا آشنا می شود نیز همین چشم هایند، در مرحله بعدی گوش ها را نیز می کشند که اغلب به اندازه اغراق آمیزی بزرگ اند. این آدمک بعدا صاحب ابرو و مژه هم می شود.
نقاشی های کودک شش ساله
در ۶ سالگی، تصویری که کودک در ذهن خود از بدن خودش دارد کامل تر است و بنابراین، آدمکی که رسم می کند دارای گردن و دو دست هم هست که در انتهای بازوها قرارگرفته اند. معمولا، بلندی آدمک چهار برابر پهنای آن رسم می شود.
برای اینکه کودک بتواند تصویر کاملی با تمام اعضا و حرکات بدن رسم کند، حداقل به ده سال وقت نیاز دارد و البته گاهی هم هرگز موفق به انجام آن نمی شود.
به گفته گودیناف ، اصولا نقاشی آدمک بیانگر پختگی فکری کودکان است. بسیاری از دانشمندان، برای آزمون هوش نقاشی کودک را، با در نظر گرفتن تکامل آن از نظر بدن، لباس و غیره بررسی می کنند. آزمایش هایی که در این مورد انجام شده، نشان می دهد که نتیجه کار به عوامل زیادی از قبیل انگیزه نقاشی، ورزیدگی در کار گرافیک و تمرین و علاقه و توجه لحظه ای کودک بستگی دارد. به عنوان مثال، اگر کودکی بخواهد تصویر شخصی را نقاشی کند، چنانچه از او خوشش آمده باشد و یا به او بی اعتنا باشد، در جزئیات و اندازه نقاشیی که از او می کشد، تأثیر می گذارد. در هر حال اگر بتوان در نقاشی های کودک قاعده ای کلی برای شناخت پختگی او به دست داد این است که می توان، با بررسی چندین نقاشی او، با در نظرگرفتن و ارزش دادن به هر یک از اعضای مختلف بدن که نقاشی کرده و پویایی و زنده بودن صورت و جزئیات آن به درجه هوش و پختگی او پی برد.
برای اینکه کودک بتواند تصویر کاملی با تمام اعضا و حرکات بدن رسم کند، حداقل به ده سال وقت نیاز دارد و البته گاهی هم هرگز موفق به انجام آن نمی شود.
به گفته گودیناف ، اصولا نقاشی آدمک بیانگر پختگی فکری کودکان است. بسیاری از دانشمندان، برای آزمون هوش نقاشی کودک را، با در نظر گرفتن تکامل آن از نظر بدن، لباس و غیره بررسی می کنند. آزمایش هایی که در این مورد انجام شده، نشان می دهد که نتیجه کار به عوامل زیادی از قبیل انگیزه نقاشی، ورزیدگی در کار گرافیک و تمرین و علاقه و توجه لحظه ای کودک بستگی دارد. به عنوان مثال، اگر کودکی بخواهد تصویر شخصی را نقاشی کند، چنانچه از او خوشش آمده باشد و یا به او بی اعتنا باشد، در جزئیات و اندازه نقاشیی که از او می کشد، تأثیر می گذارد. در هر حال اگر بتوان در نقاشی های کودک قاعده ای کلی برای شناخت پختگی او به دست داد این است که می توان، با بررسی چندین نقاشی او، با در نظرگرفتن و ارزش دادن به هر یک از اعضای مختلف بدن که نقاشی کرده و پویایی و زنده بودن صورت و جزئیات آن به درجه هوش و پختگی او پی برد.
نقاشی و زندگی عاطفی کودک
نقاشی وسیله مفیدی برای بیان زندگی عاطفی کودک است که به او فرصت می دهد تا از طریق نقاشی های آزاد و دلخواه حالت روانی و احساس های آن و همچنین تحریکات ریشه دار و ژرف خود را بیان نماید.
برای مطالعه شخصیت کودک چندین راه را باید طی کرد که عبارت اند از: نظارت دقیق بر حرکات یا بازی، تحلیل زبان گفتاری او، تعبیر خواب ها، رؤیاها و نوشته ها (انشا و یادداشت روزانه). تحلیل نقاشی نیز از همین مقوله است، ولی نقاشی نسبت به دیگر وسایل بیانی، دارای دو امتیاز روشن شناختی است: یکی امکان نظارت از فاصله دور و بدین ترتیب پرهیز، از دخالت مستقیم و غیر مستقیم بزرگسالان در نقاشی کودکان و دیگری امکان مقایسه نقاشی های مختلف که در زمان های متفاوت کشیده شده اند.
کودک بسیار زود متوجه می شود که رسم و نقاشی وسیله های بیانی است که با افکار او مطابقت می کند و او را در تخیلاتش آزاد می گذارد و در عین حال، لذت سرشازی برای روی فراهم می آورد. علاوه بر آن، نقاشی به او امکان می دهد که افکار درونیش را یا، به عبارت دیگر، خویشتن خودش و تأثیر پذیری درونی خود از فرهنگ و محیطش را نشان دهد.
کودک، به کمک نقاشی، کشمکش ها و دلهره های درونیش را آشکار می کند و بدین طریق، از اثر آنها می کاهد. هنگامی که کودک به وسیله نقاشی و تصویر اظهارنظر نکند آثار بسیاری از شخصیت خود را آشکار می سازد، ولی او این کار را برای دلخوشی مایا فراهم کردن امکان شناخت و بررسی روان شناختی انجام نمی دهد، بلکه آنچه برای او مهم است بیرون ریختن تجربه های اندوخته شده اوست که نمایانگر وجود اوست.
نقاشی های کودکان، از همان نخستین مرحله ها، وجود تفاوت های فردی را به روشنی مشخص می کند و با پیشرفت مراحل تفاوت های دیگری را که شامل عوامل فرهنگی و اجتماعی است و در تحلیل شخصیت کودک و گفتگو با او یکی از عناصر. لازم به شمار می آید نمایان می سازند. کودکان یک موضوع خاص را هر یک به نوعی عرضه می کنند که از نظر شکل و محتوا ممکن است کاملا با هم فرق داشته باشند. تصویر شماره ۷ سه درخت را نشان می دهد که سه دانش آموز ده ساله آنها را به طور متفاوتی ترسیم کرده اند. نمونه ۱ نشان دهنده درختی فشرده و توپر و معرف طبیعت درون نگر کودکی است که آن را کشیده است. چند کوه بلند و یک فضای سبز وسیع و نامحدود او را از بقیه دنیا جدا کرده است.
درخت و رادیوی کنار آن که کودک به تنهایی آن را گوش می دهد، از انزوای او حکایت می کند، ولی درختی که او با تمام وجود بر آن تکیه داده است، در عین حال تکیه گاه جسمی و روانی و منشأ امنیت برای اوست. ولی کودکی که نقاشی نمونه ۲ را کشیده شخصیتی مخالف اولی دارد. درخت او کاملا جاندار و رنگی است. شاخه های آن پر از گیلاس و لانه پرندگانی است که در آن جا تخم گذاشته اند و در حال رفت و آمدند.
در کنار آنها آسمانی شفاف و خورشیدی زرد و کامل دیده می شود. و سرانجام در نقاشی نمونه ۳، آسمانی پر ابر و سایه و رعد و برق شدید و درختی که از شدت باد به طور خطرناکی کج شده دیده می شود. در این نقاشی مردی (که در واقع خود نقاش است) با چتری که باد آن را خم کرده، با وجود همه مشکلات به پیشروی خود به سوی درخت ادامه می دهد. اینها همه نشان دهنده صحنه هایی پر حادثه اند، بی هیچ تردیدی، دید این سه کودک، با یکدیگر بسیار تفاوت دارد.
منبع: روان شناسی بازی. محمدعلی احمدوند. صص 138-141. دانشگاه پیام نور. پنجم. 1381.
برای مطالعه شخصیت کودک چندین راه را باید طی کرد که عبارت اند از: نظارت دقیق بر حرکات یا بازی، تحلیل زبان گفتاری او، تعبیر خواب ها، رؤیاها و نوشته ها (انشا و یادداشت روزانه). تحلیل نقاشی نیز از همین مقوله است، ولی نقاشی نسبت به دیگر وسایل بیانی، دارای دو امتیاز روشن شناختی است: یکی امکان نظارت از فاصله دور و بدین ترتیب پرهیز، از دخالت مستقیم و غیر مستقیم بزرگسالان در نقاشی کودکان و دیگری امکان مقایسه نقاشی های مختلف که در زمان های متفاوت کشیده شده اند.
کودک بسیار زود متوجه می شود که رسم و نقاشی وسیله های بیانی است که با افکار او مطابقت می کند و او را در تخیلاتش آزاد می گذارد و در عین حال، لذت سرشازی برای روی فراهم می آورد. علاوه بر آن، نقاشی به او امکان می دهد که افکار درونیش را یا، به عبارت دیگر، خویشتن خودش و تأثیر پذیری درونی خود از فرهنگ و محیطش را نشان دهد.
کودک، به کمک نقاشی، کشمکش ها و دلهره های درونیش را آشکار می کند و بدین طریق، از اثر آنها می کاهد. هنگامی که کودک به وسیله نقاشی و تصویر اظهارنظر نکند آثار بسیاری از شخصیت خود را آشکار می سازد، ولی او این کار را برای دلخوشی مایا فراهم کردن امکان شناخت و بررسی روان شناختی انجام نمی دهد، بلکه آنچه برای او مهم است بیرون ریختن تجربه های اندوخته شده اوست که نمایانگر وجود اوست.
نقاشی های کودکان، از همان نخستین مرحله ها، وجود تفاوت های فردی را به روشنی مشخص می کند و با پیشرفت مراحل تفاوت های دیگری را که شامل عوامل فرهنگی و اجتماعی است و در تحلیل شخصیت کودک و گفتگو با او یکی از عناصر. لازم به شمار می آید نمایان می سازند. کودکان یک موضوع خاص را هر یک به نوعی عرضه می کنند که از نظر شکل و محتوا ممکن است کاملا با هم فرق داشته باشند. تصویر شماره ۷ سه درخت را نشان می دهد که سه دانش آموز ده ساله آنها را به طور متفاوتی ترسیم کرده اند. نمونه ۱ نشان دهنده درختی فشرده و توپر و معرف طبیعت درون نگر کودکی است که آن را کشیده است. چند کوه بلند و یک فضای سبز وسیع و نامحدود او را از بقیه دنیا جدا کرده است.
درخت و رادیوی کنار آن که کودک به تنهایی آن را گوش می دهد، از انزوای او حکایت می کند، ولی درختی که او با تمام وجود بر آن تکیه داده است، در عین حال تکیه گاه جسمی و روانی و منشأ امنیت برای اوست. ولی کودکی که نقاشی نمونه ۲ را کشیده شخصیتی مخالف اولی دارد. درخت او کاملا جاندار و رنگی است. شاخه های آن پر از گیلاس و لانه پرندگانی است که در آن جا تخم گذاشته اند و در حال رفت و آمدند.
در کنار آنها آسمانی شفاف و خورشیدی زرد و کامل دیده می شود. و سرانجام در نقاشی نمونه ۳، آسمانی پر ابر و سایه و رعد و برق شدید و درختی که از شدت باد به طور خطرناکی کج شده دیده می شود. در این نقاشی مردی (که در واقع خود نقاش است) با چتری که باد آن را خم کرده، با وجود همه مشکلات به پیشروی خود به سوی درخت ادامه می دهد. اینها همه نشان دهنده صحنه هایی پر حادثه اند، بی هیچ تردیدی، دید این سه کودک، با یکدیگر بسیار تفاوت دارد.
منبع: روان شناسی بازی. محمدعلی احمدوند. صص 138-141. دانشگاه پیام نور. پنجم. 1381.