برای تحلیل نقاشی کودک از خانواده، باید هر دو قسمت چارچوب و محتوای نقاشی را در نظر گرفت.
نقاشی خانواده
برخلاف تصور همگانی، معمولا، شیوه های تربیتی و پرورشی و محبت کردن پدر و مادرها در مورد کودکان خود که در همان خانواده به دنیا آمده و بزرگ شده اند، گوناگون است. پدر و مادرها این موضوع را انکار می کنند و اطمینان می دهند که هیچ فرقی میان فرزندانشان نمی گذارند. ترجیح دادن یک فرزند به دیگری انگیزه ای کم وبیش، نا آگاهانه دارد و حتی اگر موضوع را به کناری بگذاریم، اختلاف در طرز رفتار با کودکان تقریبا هرگز به اندیشه و میل یا کم و بیش به تعلق خاطر داشتن پدر و مادر بستگی ندارد. بلکه به عوامل عینی دیگری مانند ترتیب تولد، جنسیت کودک و بسیاری عوامل احتمالی دیگر بستگی دارد.
بنابراین، دانستن اینکه کودک چگونه در هسته خانوادگی قرارگرفته یا ارتباط او با والدین و خواهر و برادرهایش بر چه منوال است بسیار اهمیت دارد. از طرف دیگر، یک قسمت مهم از مشکلاتی که همه روزه معلمان و روان شناسان در زمینه آموزش و تربیت کودک باید حل کنند، ناشی از مشکلات سازگاری یا ناسازگاری کودک با محیط خانواده است.
به نظر مینکووسکا، هنگامی که کودک افراد خانواده اش را در نقاشی نشان می دهد، خود را کمتر مهار می کند و با آزادی تمام ترس ها، تمایلات، احساسات، جاذبه ها و تردیدهایش را بیان می کند.
به نظر کورمن، می توان از کودک خواست که تصویر خانواده ای جز خانواده خودش را نقاشی کند. بدین ترتیب، توجه کودک از خانواده خود دور می شود و با راحتی بیشتری گرایش های درونی و شخصی خود را بروز می دهد، ولی در هر حال تصویری که او می کشد مربوط به خانواده خودش خواهد بود. زیرا، به نظر او، خانواده اش تنها خانواده ای است که می شناسد و در آن زندگی کرده است.
برای تحلیل نقاشی کودک از خانواده، باید هر دو قسمت چارچوب و محتوای نقاشی را در نظر گرفت. قسمت اول، یعنی خطوط و فضا و رنگ که در تمام نقاشی ها وجود دارد، نماینده ویژگی های کلی شخصیتی کودک است و قسمت دوم که اهمیت بیشتری دارد، محتوای نقاشی است.
بنابراین، دانستن اینکه کودک چگونه در هسته خانوادگی قرارگرفته یا ارتباط او با والدین و خواهر و برادرهایش بر چه منوال است بسیار اهمیت دارد. از طرف دیگر، یک قسمت مهم از مشکلاتی که همه روزه معلمان و روان شناسان در زمینه آموزش و تربیت کودک باید حل کنند، ناشی از مشکلات سازگاری یا ناسازگاری کودک با محیط خانواده است.
به نظر مینکووسکا، هنگامی که کودک افراد خانواده اش را در نقاشی نشان می دهد، خود را کمتر مهار می کند و با آزادی تمام ترس ها، تمایلات، احساسات، جاذبه ها و تردیدهایش را بیان می کند.
به نظر کورمن، می توان از کودک خواست که تصویر خانواده ای جز خانواده خودش را نقاشی کند. بدین ترتیب، توجه کودک از خانواده خود دور می شود و با راحتی بیشتری گرایش های درونی و شخصی خود را بروز می دهد، ولی در هر حال تصویری که او می کشد مربوط به خانواده خودش خواهد بود. زیرا، به نظر او، خانواده اش تنها خانواده ای است که می شناسد و در آن زندگی کرده است.
برای تحلیل نقاشی کودک از خانواده، باید هر دو قسمت چارچوب و محتوای نقاشی را در نظر گرفت. قسمت اول، یعنی خطوط و فضا و رنگ که در تمام نقاشی ها وجود دارد، نماینده ویژگی های کلی شخصیتی کودک است و قسمت دوم که اهمیت بیشتری دارد، محتوای نقاشی است.
1.فاصله بین اشخاص نقاشی
اعضای یک خانواده هماهنگ، در نقاشی کودکان، همیشه با هم و دست در دست هم نشان داده می شود. نزدیک شدن دو یا چندین شخصیت در نقاشی، نشان دهنده انس و الفت واقعی آنها یا تمایل کودک به آنهاست. کودک خودش را نزدیک شخصی نقاشی می کند که حس کند در کنارش راحت است یا او را بیشتر از همه دوست دارد. ولی اگر کودکی فکر کند که مثلا خواهرش بیشتر از او مورد توجه پدر و مادر است، در نقاشی خود خواهرش را بین پدر و مادر و خود را دورتر از آنها در کنار کاغذ قرار می دهد.
وقتی که کودکی حس کند کاملا از دیگر اعضای خانواده جداست یا در صورتی که بدان ها احساس خاصی نداشته باشد، در نقاشی هایش خود و دیگران را به شکل های گوناگون از هم جدا می سازد.
وقتی که کودکی حس کند کاملا از دیگر اعضای خانواده جداست یا در صورتی که بدان ها احساس خاصی نداشته باشد، در نقاشی هایش خود و دیگران را به شکل های گوناگون از هم جدا می سازد.
۲. برجسته نمودن اشخاص
در بیشتر نقاشی هایی که کودکان از خانواده ترسیم می کنند، همیشه یک شخصیت اصلی وجود دارد که کودک بیشتر بار احساسی خود را، چه به صورت عشق و ستایش، و چه به صورت ترس و دلهره، بر او مستقر می کند. این شخصیت اصلی یا برجسته غالبا قبل از دیگران کشیده می شود. زیرا اولین کسی است که کودک به او فکر می کند و توجهش به او جلب می شود. این شخص گاهی در مرکز کاغذ ترسیم می شود و نگاه های دیگر اشخاص به طرف او برمی گردد و گاهی هم اولین شخص از طرف چپ کاغذ است.
این شخصیت اصلی، همیشه در اندازه ای بزرگتر از دیگران کشیده می شود، زیرا او مهمتر از دیگران است و بیش از هر کس دیگری در زندگی کودک، فضای روانی او را اشغال کرده است و به همین علت است که در نقاشی از این فضا به صورت بزرگتری نشان داده می شود. او در کشیدن اجزای منسوب به این شخصیت دقت فراوانی به کار می برد. لوازمی مثل عصا، پیپ و کیف و گردنبند او را هم می کشد.
این شخصیت اصلی، همیشه در اندازه ای بزرگتر از دیگران کشیده می شود، زیرا او مهمتر از دیگران است و بیش از هر کس دیگری در زندگی کودک، فضای روانی او را اشغال کرده است و به همین علت است که در نقاشی از این فضا به صورت بزرگتری نشان داده می شود. او در کشیدن اجزای منسوب به این شخصیت دقت فراوانی به کار می برد. لوازمی مثل عصا، پیپ و کیف و گردنبند او را هم می کشد.
٣. بی ارزش کردن اشخاص
وقتی کودک در نقاشی خود یکی از اعضای خانواده را ترسیم نمی کند، می توان نتیجه گرفت که کودک آگاهانه و یا نا آگاهانه آرزوی نبودن آن شخص را دارد. این پدیده بیشتر در مورد خواهران و برادران روی می دهد که بیشتر بچه ها به آنها کینه و حسادت می ورزند. گاهی دیده می شود که کودک خودش در نقاشی حضور ندارد. دلیلش این است که کودک احتمالا در خانه و میان خانواده احساس راحتی نمی کند و خواستار تغییر جنسیت یا سن خود و یا چیزهای دیگر است. شخصی که برای کودک ارزش ندارد، همیشه در آخرین لحظه و با کمترین جزئیات و کوچکتر از همه و خارج از گروه خانواده، کشیده می شود.
کمبود محبت
هنگامی که کودک نمی تواند رابطه عاطفی ارضاکننده ای با پدر و مادر خود پیدا کند، این کمبود را به طرق مختلفی ظاهر می سازد. یکی از طرق آن، شامل نشان دادن اعضای خانواده در حال غذاخوردن است که بیانگر احتیاج به ارضای تمایلات کودک است، مانند نوزاد، که غذا و غذاخوردن برای او از نظر روان شناختی معنی جستجوی محبت و عاطفه را دارد. کمبود محبت ممکن است به وسیله سایه زدن افراطی در نقاشی ها و یا به کارگیری زیاده از حد رنگ تیره نیز نشان داده شود.
منبع: روان شناسی بازی. محمدعلی احمدوند. صص 152-156. دانشگاه پیام نور. پنجم. 1381.
منبع: روان شناسی بازی. محمدعلی احمدوند. صص 152-156. دانشگاه پیام نور. پنجم. 1381.