يکشنبه، 21 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

جواد بدیع زاده

جواد بدیع  زاده
به سال 1281 خورشیدى در محله پاچنار تهران در خانواده‏اى روحانى از سادات كاشان پا به عرصه‏ى وجود گذاشت. پدرش سید رضا ملقب به بدیع‏المتكلمین معروف به سید انارى از وعاظ به نام تهران و از بزرگان مبارزین صدر مشروطیت بوده كه نام او و شرح مبارزاتش در تاریخ مشروطیت ایران ثبت است. وى به تمام ردیفهاى آواز تسلط كافى داشته است و از سنین كودكى مداوماً تحت تعلیمات پدرش براى یادگیرى گوشه‏ها و ردیفهاى آواز قرار مى‏گیرد و دایى او، میرزا یحیى سعیدالواعظین كه از بهترین خوانندگان عصر خویش بوده است در یادگیرى او سهم بسزایى داشته است. او از همان سنین كودكى به همراه پدرش در مجالس وعظ و روضه‏خوانى شركت مى‏كرده و از مشكلاتى كه براى پدر به علت مبارزات آزادى‏خواهى، سیاسى پیش مى‏آمد، چون فرزند بزرگ بود، سرپرستى خانواده را به عهده داشت. دوران تحصیلات ابتدایى را در مدرسه تدین گذراند و تحصیلات متوسطه را به ترتیب در مدارس آلیانس فرانسوى‏ها واقع در خیابان اكباتان (ملت) و دبیرستان دارالفنون به پایان مى‏رساند. بعد از اتمام دوره تحصیلات متوسطه از دبیرستان دارالفنون براى چند سالى مشغول به كار مترجمى زبان فرانسه و منشى‏گرى تجارتخانه‏هاى آن زمان مى‏گردد، تا آن كه در سال 1304 شمسى به استخدام مجلس شوراى ملى درمى‏آید و با سمت مسئول بلیت و لوایح در آنجا به كار مى‏پردازد. در همان سال نماینده كمپانى صفحه پركنى «هیز مسترزویش» انگلستان به ایران آمده و قصد تهیه و پركردن صفحاتى چند از هنرمندان و خوانندگان ایرانى را داشته است. نماینده این كمپانى به نام آقاى «جیمس» پس از تحقیق و مطالعات بسیار و گوش فرادادن به صداى بسیارى از خوانندگان ایرانى بنا به توصیه‏ى عبدالحسین شهنازى نوازنده‏ى بزرگ تار، پسر كوچكتر آقا حسینقلى استاد بنام این ساز، بدیع‏زاده را براى پر كردن تعدادى از این صفحات انتخاب مى‏كند. ولى او ابتدا از ملاقات با نماینده‏ى كمپانى به علت كار در مجلس شورا و بعضى مسائل اجتماعى ابا داشته است ولى بعداً با اصرار عبدالحسین شهنازى، روزى به اتفاق جهانگیر وفادار (نوازنده‏ى ویولن و برادر بزرگ مجید وفادار، و نوراللَّه همایون شاعر و ترانه‏سرایى كه خیلى از تصانیف او را سروده است در محل استقرار ضبط واقع در چهار راه حسن‏آباد حاضر و كار ضبط را شروع مى‏كند. در یادداشتهاى زنده‏یاد بدیع‏زاده آمده كه خود مى‏گوید: «در ابتدا، پس از مشورت با نوراللَّه همایون قرار بود با نام مستعار كار را شروع كنم ولى چون پدر من ملقب به «بدیع‏المتكلمین» بود با مشورت دوستان نام بدیع‏زاده را براى روى صفحات انتخاب كردم. قرار شد پنج صفحه آواز و یكى دو تا هم تصنیف بخوانم و همایون قول داد شعر آهنگهاى مرا بسازد. بعد به سراغ عبدالحسین شهنازى رفتم و همراه این مرد هنرمند كه در آن زمان و تا زمان فعلى نوازنده‏اى به ظرافت و قدرت این هنرمند ندیده‏ام به سراغ «مستر جیمس» رفتیم و در یكى دو جلسه دو تصنیف و سه آواز را خواندم». اولین صفحه‏ى وى به نام «جلوه گل» بر روى صفحه گرامافون ضبط مى‏گردد و این آهنگ به عنوان اولین اثر بدیع‏زاده و از آثار به یادماندنى موسیقى ایرانى است. صفحه بعدى در مایه افشارى به نام «مرغ بى‏آشیان» و سه صفحه دیگر همگى آواز در دستگاه بیات ترك: سه‏گاه و ماهور با اشعار خاورى كه عموزاده او و از شاعران دوره‏ى مشروطیت بوده است، خوشبختانه تمامى این پنج صفحه هم‏اكنون، در دسترس هستند و بر روى نوار ضبط گردیده‏اند. از این زمان تا سال افتتاح رادیو در سال 1319 شمسى تعداد بسیارى از آثار او در كشور جاى خود را باز كرده و معروفترین آنها «ایران»، سرودى در دستگاه ماهور است. «جانا هزاران آفرین» با شعر سعدى شاعر پرآوازه و «خنده گل» با شعر نوراللَّه همایون در مایه دشتى هستند كه هر دو با پیانوى مرتضى محجوبى اجرا شده‏اند. قطعه‏اى به نام گرایلى با شعر سعدى، «سوز عاشق» و «شكوه دل» در دستگاه سه‏گاه با اشعار نوراللَّه همایون كه آهنگ آنها از ساخته‏هاى خود بدیع‏زاده هستند. بعد از مدتى كه از افتتاح رادیو گذشت سرهنگ مین‏باشیان، بدیع‏زاده را كه در آن روزگار آوازخوانى معروف و شناخته شده بود براى همكارى دعوت و او را به سروان ابراهیم آژنگ (سرپرست برنامه‏هاى موسیقى ایرانى رادیو) معرفى مى‏كند. در آن ایام تنها خواننده‏ى رادیو، قمرالملوك وزیرى بود و هیئت اركستر آن، استادان ابوالحسن صبا، مرتضى نى‏داود، حبیب سماعى و تنبك‏نواز هم حسین تهرانى، بدیع‏زاده مى‏گوید: «براى تمرین به منزل صبا رفتم و پس از آماده شدن اولین تصنیف به اداره‏ى موسیقى رفته و با اركستر یاد شده به محل رادیو كه در بى‏سیم خیابان شمیران بود رفتیم و اولین آهنگ را كه عنوان آن «ساز و سبو» بود با قطعه‏ى ضربى گرایلى در شور و چند شعر با آواز اجرا كردم. و به این صورت دومین آوازخوان در رادیو بعد از قمرالملوك وزیرى بودم». بعد از شروع كارش با رادیو چندین آهنگ از ساخته‏هاى ابراهیم آژنگ و با اشعار نیما یوشیج در این برنامه‏ها اجرا كرد كه یكى از آنها در مایه بیات ترك است و دو آهنگ دیگر كه كمى مدرن‏تر و در ریتم دو چهارم به نام «فوكستروت مینا» و «فوكستروت مینو» با اشعار نیما یوشیج. تا قبل از افتتاح رادیو، بدیع‏زاده خیلى از باارزش‏ترین آثار خود را خلق كرده بود. در سال 1315 شمسى، كمپانى صفحه پركنى «اودئون» آلمان از وى رسماً دعوت مى‏كند تا به آلمان برود و تعدادى صفحه پر كند. او در آن سال به برلین مى‏رود و در این سفر تنها نوازنده‏اى كه به همراه داشت اسماعیل ساترى نوازنده‏ى ویولن و تار بود كه از نظر علمى وارد به موسیقى نیز بود. به همین جهت در آن دیار به كمك میزبان آلمانى خود براى پیدا كردن هنرمندان مناسب تحقیق و یا گروه كوچكى كه عبارت از یك ویولن و یك پیانو بوده است انتخاب مى‏كند و تعداد 40 صفحه از آثارش را كه همه‏ى آنها با همان اركستر است بر روى صفحه‏ى گرامافون كمپانى اودئون ضبط كرده است. «خزان عشق» با «شد خزان» از معروفترین و زیباترین آثار ماندنى بدیع‏زاده در دستگاه همایون با شعرى از رهى معیرى سراینده‏ى نامى از همه مشخص‏تر است. «داد دل» و «هدیه به خاك» هر دو در دستگاه بیات اصفهان ساخته شده‏اند. این دو آهنگ مخصوصاً از غنا و تكامل موسیقى ایرانى، نغمات بسیار زیبا برخوردارند شعر هر دو آهنگ از نوراللَّه همایون است. اشعار «خزان عشق» با این مضمون آغاز مى‏شود: شد خزان گلشن آشنایى باز هم آتش به جان زد جدایى عمر من اى گل طى بهر تو و ز تو ندیدم جز بد عهدى و بیوفایى با تو وفا كردم تا به تنم جان بود عشق و وفادارى با تو چه دارد سود آهنگ دیگر اثرى حزن‏انگیز و بس زیبا در رثاى عزیز از دست رفته‏اى است كه شعرش از خود بدیع‏زاده مى‏باشد. این آهنگ به نام «گل پرپر» از همراهى زیباى اركسترى آلمانى برخوردار است. «دل هر جایى» در مایه افشارى، «واى بر من واى بر دل» در دستگاه همایون هر دو با اشعار نوراللَّه همایون و دیگرى اثرى زیبا در دستگاه ماهور به نام «زیب گلشن» كه به سرود فروردین نیز معروف گشته و بالاخره آهنگهایى شاد با اشعارى طنزگونه و فكاهى كه این اشعار در روزنامه «امید» آن زمان به چاپ رسیده «یكى یك پول خروس»، «ماشین مشدى ممدلى» و «خیلى قشنگه» همگى در دستگاه ماهور و چون دیگر آثارش نظم اجراى گوشه‏ها به خوبى احساس مى‏شود. بدیع‏زاده بعد از قریب به یكسال توقف در شهر برلین و برجاى گذاشتن صفحاتى از آثارش به وطن بازمى‏گردد و بعد از چندى تدارك سفر دیگرى را مى‏بیند و این بار به دعوت كمپانى صفحه پركنى «سودوا» به همراه ابوالحسن صبا، اسماعیل مهرتاش و فرهاد میرزا معتمد نوازنده‏ى چندین ساز منجمله پیانو عازم حلب مى‏گردند و آهنگهایى بر روى صفحات گرامافون این كمپانى پر مى‏كند. سرود «پرچم ایران» در ماهور، ترانه «نقش حقیقت» با اشعار نوراللَّه همایون و آهنگى از اسماعیل مهرتاش به نام «زال زالك» با اشعار فكاهى از سید غلامرضا روحانى، طنزسراى معروف آن زمان سروده مى‏باشد. در سال 1324 و بعد از پایان جنگ جهانى پارسیان مقیم هندوستان جشنهاى بزرگى را تدارك مى‏بینند. براى اجراى برنامه از هنرمندان ایرانى دعوت به عمل مى‏آید. بدیع‏زاده با هیئتى به سرپرستى مهدى خالدى آهنگساز و هنرمند شایسته‏ى ویولن، یوسف كاموسى و محمدتقى پروانه و على زاهدى عازم آن دیار مى‏گردد. در هندوستان، مدتى بیش از یكسال، بدیع‏زاده و دیگر هنرمندان به طور مرتب به اجراى برنامه‏هاى موسیقى ایرانى مى‏پردازند و كنسرتهاى متعدد و بخصوص در محل سفارت ایران در دهلى اجرا مى‏كنند و موسیقى سنتى ایرانى را به گوش مردمان دوردست این شكور در آن زمان مى‏رسانند. بدیع‏زاده و دیگر هنرمندان براى مدتى هم به دعوت كمپانى صفحه پركنى «ایران ركورد» كه در بمبئى مستقر بوده و كاملاً در اختیار ایرانیان پارسى مقیم هند قرار داشته است به این شهر با هیئت اركستر رفتند و در حدود 50 صفحه پر مى‏كنند كه از جمله: سرود «ایران و هند»؛ شعر از محمدعلى مشایخ در ماهور، سرود «فر فروردین» در راست پنج‏گاه، سرود «جشن نوروزى» در دستگاه ماهور با شعر نیرسینا و ترانه «بوسه شیرین» در دستگاه همایون، «خسرو خوبان» در مایه دشتى همگى از ساخته‏هاى خود بدیع‏زاده هستند و سرود «ایران ما» در مایه ماهور از ساخته‏هاى موسى معروفى، ترانه‏هایى در ماهور با شعر و آهنگ امیرجاهد از جمله صفحات ضبط شده در آن دیار هستند. بدیع‏زاده همچنین كنسرت بزرگى هم در شهر بمبئى براى پارسیان ایرانى براى تجلیل از مقام فردوسى شاعر بلند آوازه‏ى ایران اجرا كرده است كه آن را همیشه از افتخارات بزرگ دوران زندگى خود مى‏دانست. بعد از بازگشت از این سفر، كار مداوم چندین ساله و خلق آثار بسیار و سفرهاى پى‏درپى و طولانى او را بیش از بیش خسته كرده و او را از ادامه كار مداوم و خلق آثار بعدى با همان شوق و علاقه قبلى تا حدى بازمى‏دارد و در سال 1331 شمسى هم از مجلس شوراى ملى به بازنشستگى نائل مى‏شود و به طور دائم در اختیار رادیو قرار مى‏گیرد و تا آخرین سالهاى همكارى و فعالیت با رادیو به عنوان عضو مؤثر و ناظر بر اجراى برنامه‏هاى موسیقى ایران در این سازمان به خدمت مشغول بوده است. حاصل این ایام ارائه آهنگ براى برنامه‏ى گلها در مایه سه‏گاه به نام «رفتى و بازآمدى» با صداى دلنشین حسین قواقى و آهنگى به نام «باد مهرگان» در دستگاه همایون با آواز منوچهر همایون‏پور با شعرى عارفانه از «ورطا»؛ اركستر سازهاى ملى به رهبرى استاد روح‏اللَّه خالقى و آهنگى دیگر در شور با شعر مؤید ثابتى و آهنگى در مایه دشتى با صداى ایرج كه بر روى شعر مقدمه گلستان سعدى ساخته شده نام برد. و اما آهنگهاى دیگر او همانطور كه قبلاً اشاره شد، در تهران بر روى صفحه گرامافون ضبط شده‏اند مانند: «جلوه گل»، «مرغ بى‏آشیان»، «سوز عاشق» و «شكوه دل» و دیگر آثار او همگى از آهنگهاى زیبا و به یادماندنى موسیقى ایرانى است كه متأسفانه هنوز به دست كمتر هنرمندى دوباره‏سازى و بازخوانى شده‏اند. بداهت و تازگى و عدم تكرار جمله‏ها و قسمتهاى مختلف آهنگهاى بدیع‏زاده كه در هیچیك از آنها دو قسمت مساوى و یكسان با یك آهنگ شنیده نمى‏شود از ویژگى‏هاى بارز آثار این هنرمند است. بدیع‏زاده از علاقمندان علمى و منطقى و وسعت موسیقى ایرانى به شمار مى‏رود و با وجود نظرات ضد و نقیضى كه بر علیه موسیقى ایران زمین توسط معدودى از دنباله‏روندگان غربى اظهار شده است كه تماماً باطل است، با دلایل منطقى و علمى، وسعت و پایه‏ى موسیقى اصیل ایرانى را اثبات مى‏كند. شادروان جواد بدیع‏زاده، با تمام هنرش هنوز براى جامعه‏ى هنردوستان و ملت ایران به خصوص، آن طور كه باید شناخته نشده و مى‏بایست براى شناخت بیشتر او و آثارش در هنر موسیقى اصیل و سنتى ایران هرچه بیشتر مداقه و كاوش كرد تا شاید روزى آن طور كه در خور شأن او است به علاقمندان موسیقى این مرز و بوم شناسانده شود. وى تا آخرین روزهاى زندگى‏اش از مصاحبت و همنشینى با استادان و هنرمندان دیگر غافل نبود و منزل مسكونى‏اش در شمیران محل اجتماع و رفت و آمد بسیارى از هنرمندان و هنردوستان بود كه از همنشینى با او لذت مى‏بردند، از بزرگانى كه هیچگاه او را تا آخرین لحظات زندگى ترك نگفتند، مى‏توان از اسماعیل مهرتاش، هنرمند ارزنده‏ى تئاتر، موسیقى و معلم آواز نام برد، على تجویدى، پرویز یاحقى، منوچهر همایون‏پور و بیژن ترقى و نوراللَّه همایون و بالاخره شاعر گرانقدر نواب صفا از جمله نزدیكان دائمى او بوده‏اند. به واسطه‏ى همین همنشینى‏ها، او خاطرات و یادداشتهاى فراوان از تمامى هنرمندان هم عصر خود و تا حدودى بیش از خود را در حفظ داشت و از این رو، مى‏توان او را به عنوان حافظ بخشى از تاریخ موسیقى ایرانى نام برد كه خوشبختانه تمامى این خاطرات و یادداشتهاى بیش از 60 سال زندگى هنرى و معاشرت با طبقات مختلف هنرمندان به صورت دست نوشته باقى مانده و در اختیار فرزندانش قرار دارد كه امید است با انتشار آن دورانى از تاریخ ناگفته موسیقى ایرانى را بتوانم در دسترس عموم قرار دهم. او در روز 10 دى ماه 1358 شمسى در سن 77 سالگى به علت بیمارى و ضعف ناشى از سكته‏ى مغزى، چشم از جهان فروبست و رفت، ولى بسیارى از آثار گرانبهایش در اختیار دوستداران موسیقى ایرانى به جاى مانده است، روانش شاد. منوچهر همایون‏پور كه تا آخرین لحظات حیات بدیع‏زاده در منزلش رفت و آمد داشته و سالها با او حشر و نشر داشته مى‏نویسد: این خط جاده‏ها كه به صحرا نوشته‏اند یاران رفته با قلم پا نوشته‏اند سنگ مزارها همه سربسته نامه‏هاست كز آخرت به مردم دنیا نوشته‏اند «صائب» در ذیل صفحه‏ى 34 ارزنده و خواندنى: (نان جو و دوغ گو) اثر استاد ابراهیم باستانى پاریزى، درباره‏ى زندگى‏نامه انسانها مطلب جالبى است كه براى این مقدمه آن را نقل مى‏كنم، «كسى كه عمرى در تاریخ صرف كرده، خود، یك پا مزار تاریخ است». گویا یك مثل اسپانیولى مى‏گوید: «وقتى كه یك پیرمرد مى‏میرد، یك كتابخانه، سوخته مى‏شود». مقصود آن است كه خاطرات او، كه خود كتابخانه‏اى است، به گور مى‏رود و شاید به همین حساب بوده است كه ماكسیم گورگى هم مى‏گوید: «زیر هر سنگ قبر یك تاریخ كامل خوابیده است»! این البته ظهار نظر یك شخصیت شناخته شده و بزرگ ادبیات جهان است و نقل آن از یك استاد تاریخ همزمان ما است. اما نویسنده این سطور را اعتقاد بر آن است كه سرگذشت زندگى كثیرى از انسانها، فقط یك سطر، و بعضى یك صفحه و تعداد بسیار اندكى، یك كتاب و بعضى از نوادر و نوابغ روزگار كتابها است كه در آثار علمى و ادبى و هنرى و تحقیقى آنها به جاى مانده است و به این ترتیب زندگى‏نامه‏ى یك هنرمند عبارت است از آثارى كه از او به جاى مانده است و خصوصیاتى كه در دیگر افراد معمولى وجود ندارد و تاریخ تولد و فوت و زن و فرزند و شغل دیگر امور عادى و مشترك همگان در آخر كار است و آنقدرها مهم نیست. بعضى هنرمندان موسیقى، نوازندگان و خوانندگان و... هستند كه اگر آلت موسیقى خود را به زمین بگذارند و یا به علت پیرى و عوامل دیگر از نواختن دست بكشند، یا خواننده‏اى آواز خود را از دست بدهد، تبدیل به آدمى معمولى و عادى مى‏شود و تنها هنر خود را از دست نداده است بلكه به جهت از دست دادن طرفداران واقعى یا دروغین و تنهایى و خلأ روانى، كج‏خلقى، عصبانیت و پر مدعایى! كه در افراد عادى وجود ندارد، در او ظاهر مى‏شود و اطرافیان حتى در حد افرادى عادى به مجالست او تن درنمى‏دهند. اگر آوازه‏خوانى نتوانست مثل دوران جوانى خود نغمه‏ى دل‏انگیزى سر بدهد، یا نوازنده‏اى قادر نبود كه آهنگ بدیع و دلنشینى را از دل آلت موسیقى خود بیرون بیاورد و در دوران كهولت و پیرى مردم به معاشرت و مجالست و حضور او رغبت كردند و در محافل هنرى احترام و مقام و منزلت او دچار تزلزل و بى‏اعتبارى نشد، مى‏توان هویت و صفت (هنرمند) را به او اطلاق كرد، به تصدیق دوستان مشترك ما، نواب صفا و بیژن ترقى، بدیع‏زاده از نوادر هنرمندانى بود كه در دوران پیرى محفل او گرم‏تر از روزگار جوانى او بوده او در پیرى چون درختى كهن‏سال با میوه‏اى رسیده و نشاط آور، دل‏انگیز و فرح‏افزا بود حالا گنجینه‏اى برگزیده از شعر و ادب فارسى به علت حشر و نشر چندین ساله با شاعران و نویسندگان طراز اول ایران بود. خاطراتى از زندگى پرفراز و نشیب ایام كودكى و روزگار جوانى، ادارى، هنرى، مسافرتهاى آلمان و هندوستان و سوریه و سالهاى گیرودار رادیو بوده او از اكثر مظاهرى كه در دوروبر او بود لطیفه‏اى شادى‏آفرین ابداع مى‏كرد كه شنونده را غرق در نشاط و سرور مى‏كرد و این هنرمند كیمیاگر افسونگر است كه از مس كم‏بها در آتشكده‏ى درون خود زر ناب مى‏سازد. او براى خلق این لطائف زیبا گذشته از آشنایان و دوستان و همكاران، براى خویشان و نزدیكان و حتى همسر و فرزندان خود سوژه‏هاى بكر ابداع مى‏كرد، همه‏ى مظاهر و اشیاء دوروبر او با دیگران تفاوت داشت. سگ و گربه‏ى خانه‏ى بدیع‏زاده با تمام سگ و گربه‏هاى شهر تفاوت داشتند و از بى‏شمار لطائف شادى‏آفرین كه ما سالها با آن بیان هنرمندانه شنیدیم و هیچوقت كهنه نمى‏شد: «داستان سگ او بود كه از مشاهده‏ى سبیل پرهیبت گربه‏ى خانگى و صداى پاى دزد از ترس به لانه پناه مى‏برد و در عوض براى افراد خانواده و آشنایان پارس مى‏كرد و گاهى هم اظهار وجود كرده و پاچه‏ى شلوار آنها را پاره مى‏كرد». ممكن است بعضى از خوانندگان این سطور تصور كنند كه خواننده هنرمندى كه ترانه‏هاى شادى‏آفرین و عامه‏پسندى: (چون ماشین مشدى ممدلى و زال زالك) را خوانده است كه پس از انتشار در دوردست‏ترین جاهایى كه گرامافونى بود از پرطرفدارترین شنوندگان را داشت، آدم بى‏خیال و بى‏دردى بود و بدون هیچ اندوه و گرفتارى در میان اسكناس و طلا و تشك پر قو غلت مى‏زد. اصلاً مسئله خلاف این تصور است! از عوامل متعدد گرفتاریهاى او فقط این یكى را نقل مى‏كنم: «بدیع‏زاده را خواهرى معصوم بود كه پس از اخذ دیپلم علیل و زمین‏گیر شده بود. و آنها كه در منزل او رفت و آمد داشتند این صحنه‏ى غم‏انگیز را سالها دیده بودند هیكل و جسمى بى‏حركت كه فقط با حركت سر و گردش چشمانى پر از اضطراب و رمز و راز كه از جبر نامفهوم زمانه حكایت داشت به واردین خانه خوش‏آمدگویى خود را مى‏فهماند و طرف مقابل را از این تراژدى درمان‏ناپذیر غرق در اندوه مى‏كرد و آدم را به یاد این قطعه‏ى معروف استاد رعدى آذرخشى مى‏انداخت، كه: «من ندانم به نگاه تو چه رازى است نهان- كه من آن راز توان دیدن و گفتن نتوان». با وجود این منظره و دیگر گرفتاریهاى گوناگون اگر كسى چون او سرزنده و شاد بود و به روى خود نیاورد هنر كرده است. با این كه بدیع‏زاده را دو برادر و خواهرانى بود، روزگار بار سنگین این اندوه را بر دوش او نهاده بود كه گویى اصولاً دوش هنرمند براى كشیدن بار حرمان و درد متناسب‏تر از دیگران است. اما او یا همه‏ى آنچه كه گفته شد نغمه‏هاى گوناگون خود را در طول مدت 50 سال به گوش شنوندگان ایرانى و بعضى از كشورهاى همسایه رسانیده و آوازها، تصانیف، سرودها و ترانه‏هاى عامه‏پسند از خود به یادگار گذاشت. مشكلات عدیده‏ى زندگى را با استقامت و پایدارى تحمل؛ كه هر یك از آنها كافى است كه آدمى كم‏تحمل و معمولى را به موجودى ترشرو و بدخو تبدیل كند كه هیچگاه خنده به رویش نیاید. خانه‏ى او محل تجمع افراد مختلف دوستان بود. شاعران و نویسندگان معروف، موسیقیدانها، هنرپیشگان قدیمى تئاتر، بستگان و خویشاوندان خود او و همسرش كه ماشاءاللَّه «لاتعدو لاتحسى» گفتنى است كه در كشیدن بار سنگین مشكلات مادى و خانوادگى كه جبر زمان در سرنوشت او قرار داده بود یك تن همیشه در كنار او بود. این یك تن همسر برازنده، كدبانو، پرتحمل و خوشروى او بوده این بانو از خانواده‏هاى قدیمى و با اصل نسب ایران است، كه با تحمل آنچه كه گفته شد و با آن همه آمد و رفتهاى با برنامه و یا بى‏اطلاع و سرزده در طول مدت زندگى و حیات بدیع‏زاده ابرو درهم نكشید و كلامى شكوه‏آمیز از زبان او شنیده نشد و شاید بعد از موهبت آواز و هنر بدیع‏زاده این بهترین پشتوانه زندگى او بود كه: «زن پرهیزگار طاعت دوست- با تو چون مغز باشد اندر پوست» (اوحدى). در سالهایى كه كم‏كم رادیو نفوذ و اعتبارى در میان مردم پیدا كرد و مدیران به ظاهر منظم و سخت‏گیرى در رأس اداره رادیو و وزارت اطلاعات گماشته شدند، براى نظم و انضباط طبقه‏ى موسیقیدان و ترانه‏سرایان كه بعضى از آنها اصلاً با قید و نظم و ترتیب بیگانه‏اند حالا باید در ساعت مقرر براى اجراى كارى جدى حاضر شوند و او متصدى این امر تقریباً محال است. داستان او و شهرآشوب كه قرار بود ترانه‏اى بسازد و رفت و چند ماه گم شد و پس از چندماه كه پیدا شد بدیع‏زاده از او بازخواست كرد و او برآشفت و قصیده‏اى در شصت بیت فى‏المجلس و بالبداهه در ذم او كارسازى كرد و این از لطائف است كه در طول مدت شش ماه شش سطر ترانه نساخت و در شش دقیقه شصت بیت را انشاء كرده و بدیع‏زاده این قصیده و قصیده‏ى دیگرى را كه هر دو در هجو او بود، خود او شادمانه با ذكر تاریخ واقعه براى دوستان مى‏خواند، گروهى از مخالفان بدیع‏زاده افرادى یك بعدى و كم مایه بودند كه آواز یا ترانه‏اى در سطح نازل مى‏خواندند و مى‏خواستند كار خود را در روزهاى جمعه در رادیو ارائه كنند و بدیع‏زاده به آنها جواب رد داده بود. همه‏ى آنها كه زبان به طعن و بدگویى مى‏گشودند چه در این زمان و چه در گذشته معمولاً افرادى بودند كه در مقایسه‏ى كار خود با او احساس كم‏مایگى مى‏كردند. آوازخوانى باسواد: پر مطالعه، شعردان، مناسب‏خوان، زبان‏دان، آهنگساز، خواننده‏ى ترانه‏هاى ادبى بسیار سطح بالا و سنگین، ترانه‏هاى مردم‏پسند، ضربى‏هاى سنگین و مشكل، مجلس‏آرا و بذله‏گو و حاضر جواب و خندان و خوشرو، مردم‏دار و در خانه‏باز و مهم‏تر از همه حدود ششصد آهنگ كه بر روى صفحات گرامافون و بعداً در نوار ضبط است كه اغلب آهنگها و بعضى شعر ترانه‏ها از خود او است. در سال 1322 شمسى كه روان‏شاد روح‏اللَّه خالقى یك دسته اركستر بزرگ ایرانى با شركت 29 نفر استادان و نوازندگان معروف و زبردست تشكیل داد كه تا آن تاریخ سابقه نداشت بدیع‏زاده و عبدالعلى وزیرى خوانندگان برگزیده این اركستر بودند. از او چهار فرزند پسر و یك دختر به جاى مانده است كه همه در ضمن آشنایى با موسیقى به درجات عالى علم و دانش رسیده‏اند. موسیقیدان. تولد: 1280، تهران. درگذشت: 10 دى 1358، تهران. جواد انارى كه بعدها به «بدیع‏زاده» مشهور شد، فرزند بدیع‏المتكلمین از سادات كاشان، در محله‏ى پاچنار تهران چشم به جهان گشود. در جوانى به سبب صداى خوشى كه داشت گاهى در مجالس دوستانه و محافل آشنایان شعرهاى حافظ، سعدى و مولوى را زیر لب زمزمه مى‏كرد. به پیشنهاد بنگاه هیزمستیرویس و پلیفون به اتفاق ابوالحسن صبا و مرتضى محجوبى به بیروت رفت و به همراهى ساز این دو استاد آثارى به وجود آورد. یك سال بعد هم كمپانى دیگرى به نام كمپانى ادئون براى ضبط صدایش به آلمان دعوتش نمود (1315). پس از مراجعت از آلمان به انگلستان رفت و در این سفر در حدود چهل صفحه از صدایش ضبظ شد بدیع‏زاده اولین خواننده‏اى است كه ترانه‏هایش را خودش ساخته است. از آغاز تأسیس رادیو، شروع به فعالیت در رادیو نمود و با اركسترهاى رادیو همكارى داشت. ضمنا عضو شوراى موسیقى درام بود. بدیع‏زاده در دوران جنگ جهانى دوم در تهران ماند. بعد از چندى همراه مهدى خالدى و على زاهدى به هندوستان رفت و در آنجا نیز صفحاتى از صدایش ضبط شده بدیع‏زاده از موسیقیدانانى است كه آثار بسیارى از خود به یادگار گذاشت. به ردیف موسیقى ایران آشنا بود. نخستین صفحه‏ى بدیع‏زاده در سال 1304 ضبط شد. تصنیف «شد خزان» وى با شعر رهى معیرى در آلمان ضبط شد. بدیع‏زاده اولین كسى است كه آواز بابا شملى یا كوچه باغى را كه بعدا بیات تهران نام گرفت اجرا كرد. (1358 -1281 ش)، موسیقیدان و خواننده. در محله‏ى پاچنار تهران در خانواده‏اى از سادات كاشان متولد شد. از كودكى تحت تعلیم پدر خود كه ردیفهاى آواز را خوب مى‏دانست، قرار گرفت و از محضر دایى خود، میرزا یحیى سعید الواعظین، كه از خوانندگان بنام عصر بود، فایده‏ها برد. بعد از گذراندن تحصیلات ابتدایى و متوسطه، مدتى در سمت منشیگرى تجارتخانه‏هاى آن زمان به كار مشغول شد، سپس به استخدام مجلس شوراى ملى درآمد. بعد از افتتاح رادیو، بدیع‏زاده به عنوان اولین خواننده‏ى مرد همكارى خویش را با رادیو آغاز كرد. وى به همراهى هنرمندانى چون ابوالحسن صبا، اسماعیل مهرتاش و چند تن دیگر سفرهایى به خارج از كشور داشت و صفحات متعددى را ضبط كرد. از آثار موسیقى او مى‏توان به «خزان عشق» (شد خزان)؛ «پرچم ایران»؛ «مرغ بى‏آشیان»؛ «ایران و هند» و «جشن نوروزى» اشاره كرد. از وى یادداشتهایى نیز به جا مانده كه زندگى هنرى هنرمندان مختلف را در برمى‏گیرد. وى در تهران درگذشت.[1]


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.