يکشنبه، 13 بهمن 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

جرج ساندرز

جرج ساندرز

Sanders, George

بازیگر (1906، سن پترزبورگ- روسیه؛ 1972)

از والدینی انگلیسی به دنیا آمد. در کالج برایتن و کالج فنی برمینگام انگلستان تحصیلاتش را به پایان برد. مدتی به عنوان کارگر کارخانجات نساجی برمینگام و نویسنده ی آگهی  کار کرد، در عین حال در کار تجارت تنباکو نیز فعالیت داشت. سپس به عنوان عضو گروه هم سرایان در برنامه های کاباره ای، در رادیو و به عنوان هنر پیشه جایگزین وارد دنیای نمایش لندن شد. در سال 1936 نخستین فیلمش را با نام خانم را پیدا کنید بازی کرد و همان سال قراردادی با فاکس قرن بیستم امضا کرد که نتیجه اش نخستین فیلم هالیوودی او با نام شرکت لویدز لندن بود. در سال های بعد در مجموعه فیلم های سینت و شاهین ظاهر شد و عموماً نقش آدم های خبیث یا منحرف ولی متشخص را بازی کرد. در 1957 مجری برنامه ی تلویزیونی شوی جرج ساندرز بود. در 1950 به خاطر همه چیز درباره ی ایو برنده ی اسکار بهترین بازیگر نقش دوم شد. چهار بار ازدواج کرد و همسرانش همه بازیگر بودند: سوزان لارسن (1940-1949) زازا گابور (1949-1957)، بنیتا هیوم (1959-1967) و ماگدا گابور (1970 که در همان سال به جدایی انجامید). مرگش در اثر خودکشی بود. خاطراتش را در کتابی با نام خاطرات یک رذل حرفه ای (1960) نوشته است.

ساندرز از ملایم ترین و خوش آیندترین شخصیت های خبیث سینما بود؛ رذلی خون سرد و خطرناک که بازیل راتبون و وینسنت پرایش را از میدان به در می برد. او به جاذبه ی مقاومت ناپذیر نزاکت و آراستگی اش مایه ای از شرارت می بخشید و حالت بی تفاوت و بی حالش بیش از هر گونه رفتار تهاجمی، مایه ی تشویق و نگرانی تماشاگر می شد. همیشه بی حوصله به نظر می رسید و با توجه به کیفیت عمده ی فیلم هایش به نظر می رسید که حق داشته باشد. گویی همه چیز را کم ارزش تر از آن می یافت که خودش را درگیر کند. اصولاً به کل حرفه ی بازیگری به دیده ی تحقیر می نگریست و به تنبلی خویش مکرراً اذعان می کرد: «آرزوی من در بچگی این بود که استراحت کنم. این آرزو هنوز هم به قوت خود باقی است.» با این حال فیلم های او پُرشمارند. هرازگاهی نقش مرد خوب یا حتی قهرمان رمانتیک را بازی می کرد، ولی به ندرت در این نقش های قانع کننده بود. در طول سال های جنگ جهانی دوم بارها نقش نازی های نفرت انگیز را بازی کرد که از همه درخشان تر در فیلم جست و جو برای دستگیری بود. اما بهترین نقش هایش آن هایی بودند که ابهامی اخلاقی را به نمایش می گذاشتند؛ نقش شخصیت های بدبین و جذاب. خودش می گفت: «من دیو صفت بودم ولی هرگز خشن و زمخت نبودم. یک جور آدم عوضی سطح بالا بودم.» ساندرز که بسیار مسلط به کلام بود و چندین زبان را می دانست، نسبت به فیلم نامه های هوشمندانه به سرعت واکنش نشان می داد. آلبرت لوین، استاد نمایش انحطاط غلوآمیز فرهنگی، در سه فیلم او را به کار گرفت. ولی نقشی که متف القول بهترین شخصیت پردازی او دانسته می شود در فیلم کارگردان متکی به کلام دیگری به نام جوزف ل. منکه ویتس بود. در نقش منتقد تاتر تند زبان همه چیز درباره ی ایو، او فیلم را از بیش تر هم بازیان نامدارش ربود و با شایستگی برنده ی اسکار شد. چنین نقش های ایده الی که انگار به قامت او دوخته شده بودند، نادر بودند. نمونه آدم رذل و متقلبی که به لطف نزاکت افراطی، لهجه ی انگلیسی و خون سردی حساب شده، ریاکاری و نیات پلیدش را استتار می کند (و البته در واقع نمی کند). او به تمام آنانی که دور و برش هستند طوری می نگرد که انگار می خواهد حقانیت اخلاقی شان را زیر سؤال ببرد و چنان در این کار استادانه عمل می کند که حتی گاه نیاز به کلام هم ندارد. با این وجود و به رغم پُر کاری، هالیوود با پوشاندن لباس های تاریخی و وادار کردن او به کارهایی مثل شمشیر بازی و رقابت های قراردادی، آرام آرام قابلیت هایش را تحیلی برد. در واقع همه چیز درباره ی ایو یک نقطه ی چرخش هم بود. دهه ی 1950 برای او توأم با فیلم های کم ارزش و بی ارزش بود و کم تر گفت و گوی خوبی که سزاوارش باشد، به دست می آورد. گذشته از تک و توک نقش های قابل قبول پراکنده، ساندرز مقابل اینگرید برگمن در سفر به ایتالیای روبرتو روسلینی به یاد می ماند. و این برجستگی دقیقاً به رغم بی علاقگی ساندرز به فیلن اتفاق افتاد. به قول دیوید تامسن، روسلینی در پس چهره ی رسوخ ناپذیر و بدبین و ظاهراً غیر حساس او، یک مشاهده گر خجول کشف کرد. ناراحتی بازیگر برابر این نقش که عاری از سلطه ی شریرانه ی اطمینان بخش نقش های هالیوودی اش بود، عملاً باعث شد او در نقش روشن فکر انگلیسی قرار گرفته در آستانه ی بحران زناشویی در ایتالیای گرم و وسوسه انگیز جا بیفتد. سال های آخر، به قدری بد گذشت که معلوم نیست اگر قرار بود خود ساندرز درباره شان اظهار نظر کند، چه می گفت . در کتاب جنگل والت دیزنی صدای «شیر خان» متعلق به او بود. یاد داشت خودکشی او به راستی که آینه ذهنیت شخصیت سینمایی اش بود: «دنیای عزیزم، می روم چون دیگر ملال گرفته ام.»

از فیلم ها:

1936- خانم را پیدا کنید (گیلت)، شرکت لویدز لندن (هـ . کینگ)، مرد معجزه گر (مندس)، چیزهای اینده (منزیس)؛ 1937- جاسوس (راتاف)؛ 1939- قیان آلگنی (سایتر)، پرستار ادیت کاول (هـ . ویلکاکس)، اعترافات یک جاسوس نازی (لیتواک)، آخرین اخطار آقای موتو (ن. فاستر)، سینت ضربه ی متقابل می زند (فارو)؛ 1940- ربکا (هیچکاک)، تلخ و شیرین (وان دایک)، پسر مونته کریستو (ر. لی)، خبرنگار خارجی (هیچکاک)، خانه ای با هفت شیروانی (مای)، بیگانه (استاین)؛ 1941- خشم در بهشت (وان دایک)، غروب (هاتاوی)، جست و جو برای دستگیری (ف. لانگ)، ملاقات با شاهین (رایس)؛ 1942- پسر خشم (کرامول)، قوی سیاه (هـ. کینگ)، قصه های منهتن (دوویویه)، عاشق سطحی او (کیوکر)، برادر شاهین (ا. لوگان)؛ 1943- این زمین مال من است (رنوار)، پاریس پس از تاریکی (موگی)، قرار ملاقات در برلین (آ. گرین)؛ 1944- عملیات در عربستان (موگی)، توفان تابستانی (سیرک)، مستاجر (برام)؛ 1945- تصویر دوریان گری (آ. لوین)، همو هاری (سیودماک)، میدان هنگوور (برام)؛ 1946- زن عجیب (اولمر)، رسوایی در پاریس (سیرک)؛ 1947- در دام افتاده ( سیرک)، شبح و خانم موییر (منکه ویتس)، عنبر جاوید (پرمینجر)؛ 1949- بادبزن (پرمینجر)، شمشون و دلیله (دمیل)؛ 1950- همه چیز درباره ی ایو (منکه ویتس)، کاپیتان بلک جک (دوویویه)؛ 1951- تماس ملایم (ر. بروکس)؛ 1952- مأموریت در پاریس (پریش)، ایوانهو (ر. تورپ)؛ 1953- مرا خانم صدا کنید (و. لانگ)، سفر به ایتالیا (روسلینی)؛ 1954- شاه ریچارد و جنگ های صلیبی (باتلر)، محبوبه ی ژوپیتر (سیدنی)؛ 1955- کت قرمز (ج استرجس)، دزد شاه (لنرد)، مون فیلت (ف. لانگ)؛ 1956- آن احساس خاص (پاناما و فرانک)، هنگامی که شهر به خواب می رود (ف. لانگ)؛ 1958- تمام حقیقت (گیلرمین)، از زمین به ماه (هاسکین)؛ 1959- آن نوع زن (لومت)، سلیمان و ملکه ی سبا (ک. ویدور)؛ 1960- اخرین سفر (ا. استون)، ده ماه عسل ریش ابی (لی وایلدر)، یاغی (دی)؛ 1961-مخروط سکوت (فرند)، پنج ساعت در پول نقد (رامپی)؛ 1962- در جست و جوی گم شدگان (استیونسن)، 1964- تیری در تاریکی (ب. ادواردز)، منظور تیره (ج. مارشال)، سر طلایی (ر. تورپ)؛ 1965- ماجرای عاشقانه ی مال فلاندرز (ت. یانگ)؛ 1966- خاطرات کوییلر (م. آندرسن)؛ 1967- اوقات خوب (فریدکین)، بهترین خانه در لندن (ساویل)، تیر اخطار (کولیک)؛ 1968- یک قدم تا جهنم (سندی هوارد)، کتاب جنگل (والت دیزنی)(فقط ص.)؛ 1969- ربایندگان بدن (گ. لوی)؛1970- نامه ی کرملین (هیوستن)؛ 1971- شب بی پایان (گیلیات)؛ 1972- مرده ی زنده (شارپ).



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.