Like Father, Like Son (پسر کو ندارد نشان از پدر...)

دوشنبه، 24 آذر 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
Like Father, Like Son (پسر کو ندارد نشان از پدر...)
کارگردان : Hirokazu Koreeda نویسنده : Hirokazu Koreeda بازیگران : Masaharu Fukuyama, Machiko Ono, Yôko Maki خلاصه داستان : ریوتا (ماساهارو فوکویاما) معماری موفق در توکیو است، که ساعتهای زیادی از شبانه روز را برای تامین زندگی همسرش میدوری (ماچیکو اونو) و پسر شش ساله‌اش، کیتا، به کار اختصاص می‌دهد. اما وقتی که آزمایش خون نشان می‌دهد که کیتا به هنگام تولد با کودکی دیگر جابجا شده است، این دو خانواده بسیار متفاوت به یکدیگر می‌رسند و مجبور به گرفتن تصمیمی سخت و سرنوشت ساز می‌گردند. یکی ریوتا و میدوری نونومیا (ماساهارو فوکویاما و ماچیکو اونو) زوج ژاپنی جوانی که کیتا، تنها پسر شش ساله‌شان، را چون دُردانه‌ای دوست دارند، چون میدوری دیگر قادر به بچه‌دار شدن نیست.دیگری یودائی و یوکاری سایکی (ریری فورانکی و یوکو ماکی) هستند، که ریوسِی شش ساله یکی از سه فرزند آنهاست. پس از آشنایی با خانواده نونومیا، کورئیدا پیچشی در داستان ایجاد می‌کند، که ماجرا را رقم می‌زند: تماسی از طرف بیمارستان بیان می‌کند که پسرها، کیتا و ریوسِی، به هنگام تولد جابجا شده‌اند. خانواده‌ها با یکدیگر ملاقات می‌کنند و با فرزندان خونی خویش آشنا می‌شوند. اما این پرسشی بزرگ بر جای می‌گذارد که: از این به بعد چه؟ در جامعه پدرسالاری همچون ژاپن، اهمیت فراوان یک فرزند پسر را نمی‌توان غلوآمیز دانست، و در مورد ریوتا مساله فرزند "حقیقی" اش که توسط خانواده‌ای دیگرپرورش یافته است، فراتر از آستانه قابل قبول بودن قرار می‌گیرد، مخصوصا با توجه به این که کیتا آنچنان شبیهش هم نیست – چیزی که افراد کمی به آن پی برده‌اند. رویکرد ریوتا در قبال این شرایط به نوعی سرد و حسابگرانه نشان داده شده است، اما کورئیدا همه انسانیت را از او نزدوده است. کیتا برای ریوتا مهم است، احتمالا بیش از آنچه که در ابتدا گمان می‌کرده است. ریوتا چاره‌ی کار را در این می‌بیند که خانواده‌ها پسرها را تعویض و هرگونه ارتباط با یکدیگر را قطع نمایند. هرچند در ابتدا سخت خواهد بود، اما ریوتا اینگونه توجیه می‌کند که با گذر زمان همه عادت خواهند کرد. اما هیچ کس جز ریوتا بر این باور نیست که این راه حل، فکر خوبی باشد. فکر جدایی از کیتا و هرگز ندیدنش قلب میدوری را از هم می‌گسلاند. هرچند میدوری او را به دنیا نیاورده، اما عاشقانه بزرگش کرده است. خانواده سایکی نیز مخالف این نظر هستند. چون گمان می‌کنند، در نهایت این نقشه آنطور که مهندسش طرح کرده است پیش نخواهد رفت. با این حال، پس از مقداری درگیری، مشاجره، و گفت و گو، همه به طرح ریوتا تن می‌دهند. هیچکس نظر کودکان را در مورد این شرایط جویا نمی‌شود. این نقصی در داستان کورئیدا نیست، بلکه حقیقتی است که در چنین شرایطی به وقوع می‌پیوندد و خواسته یک کودک شش ساله در آن جایی ندارد. هرچقدر هم احتمالا دردناک، ریوتا، میدوری، یودائی، و یوکاری با نگرش بزرگسالانه مسائل را توجیه می‌کنند. با این حال کیتا و ریوسِی قربانیان این توجیه می‌شوند، و نه تنها از آغوش گرم خانواده‌شان جدا می‌گردند و مجبور به زندگی با افرادی غریبه می‌شوند، که دیگر اجازه ارتباط با آن مرد و زنی که پیشتر به آنها "پدر" و "مادر" می‌گفتند نیز ندارند. /987/


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.