The Third Man (مرد سوم)

چهارشنبه، 15 بهمن 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
The Third Man (مرد سوم)
کارگردان : Carol Reed نویسنده : Graham Greene بازیگران: Orson Welles, Joseph Cotten ,Alida Valli جوایز : برنده اسکار: بهترین فیلمبرداری سیاه و سفید نامزد اسکار: بهترین کارگردانی، بهترین تدوین خلاصه داستان : در فیلم در اصل، کاراگاهی وجود ندارد، اما شخصی به نام هالی مارتینز«جوزف کاتن» نویسنده‌ای ست که از آمریکا به شهر وین می‌آید و در شرایطی قرار می‌گیرد که ناخواسته به یک کاراگاه تبدیل می‌شود. همه چیز از مرگ دروغین و ساختگی «هاری لایم» (اورسن ولز) آغاز می‌شود که برای دوستش هالی قابل درک نیست! و اینجاست که «معمایی» برای «مارتینز» به وجود می‌آید و این معما به جستجویی تبدیل می‌شود که سرتاسر فیلم را فرا می‌گیرد. برای مارتینز معما این است: چگونه دوستش هاری کشته شده است؟ به او گفته‌اند که بر اثر یک سانحه رانندگی جان باخته! ولی به چه طریق و چگونه؟ مارتینز جواب قانع کننده‌ای نمی‌یابد! او در جستجوی خودش به سوالات بی پاسخ و پاسخ‌های مشکوک بر می‌خورد! که برایش قانع کننده نیستند! به طور مثال یکی از شاهدان مرگ هاری لایم به او می‌گوید، کسانی که جسد هاری را حمل کرده‌اند سه نفر بوده‌اند! هویت دونفر از آنها مشخص می‌شود ولی نفر سومی وجود ندارد!؟ برای مارتینز این سوال هم مطرح می‌شود که مرد سوم چه کسی است؟ این مسائل همگی، ذهن مارتینز را به هم می‌ریزد، از طرفی دیگر، عشقش به نامزدش «آنا» (آلیدا والی) به مشکلاتش می‌افزاید. و همینطور ماموری به نام «کالووی» سد راهش قرار می‌گیرد! او مدام در پی این است که مارتینز را به کشورش برگرداند و به او می‌فهماند که «هاری لایم» در کار خلاف است و داروهای پنی سلین را رقیق کرده و به بیمارن می‌فروشد! مارتینز نمی‌تواند این‌ها را قبول کند (او هاری را دوست دارد) و به همین دلیل به جستجوی حقیقت می‌رود تا همه چیز برایش آشکار شود. در ادامه جستجوهای مارتینز، اتفاقاتی رخ می‌دهد، سرایه داری پیر به قتل می‌رسد، موقعیت «آنا» به خاطر مدارک جعلی به خطر می‌افتد و پای مارتینز نیز به وسط کشیده می‌شود. در جایی دیگر مارتینز در خیابانی در دل تاریکی شب به طور اتفاقی «هاری» را می‌بیند؛ البته برای یک لحظه! هاری برای اولین بار در فیلم ظاهر می‌شود، آن هم به طریقی باشکوه که «کارول رید» ابتدا با نشان دادن نمایی از پاهای هاری که «گربه‌ای» روی کفش‌هایی او می‌نشیند و سپس نمایی از صورتش را در تاریکی می‌بینیم که با روش شدن چراغ یکی از خانه‌ها، نوری بر روی صورت هاری می‌تابد و بالاخره چهره‌اش را می‌بینیم و آن لبخند جاویی!… و بعد که هاری مانند شبهی ناپدید می‌شود. پس از این شک و سوء ظن‌ها برای مارتینز و دیگران بیشتر می‌شود و کار به نبش قبر هاری می‌انجامد و حالا برای همه روشن می‌شود که او زنده است و از این به بعد به عنوان یک قاتل و تبهکار تحت تعقیب قرار می‌گیرد. فیلم با آمدن و اولین حضور لایم شکل دیگری به خود می‌گیرد؛ به نظر می‌رسد که قبل از حضور لایم جایی از فیلم مشکل دارد، هر چند که حضور او را می‌توان قبل از این هم در لحظه به لحظه فیلم احساس کرد (به شخصیت مارلون براندو در اینک آخرالزمان توجه کنید) شخصیت لایم را باید تجسمی واقعی از وقار رو شرارت دانست! او شخصیت غریب و پیچیده‌ای دارد، در او می‌توان هم رفتاری شیطانی دید و هم رفتاری بامزه و گاه شیرین! مشکل اصلی او این است که با جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کند ناسازگار و از آن گریزان است و آن را باور ندارد! و به همین دلیل به جنایت روی می‌آورد. شخصیت هاری لایم از طرفی مرا به یاد شخصیت «رابرت دنیرو» در فیلم «راننده تاکسی» می‌اندازد؛ فردی که با محیط و جامعه خود در تضاد است و همین تضاد باعث نابودی‌اش می‌شود. /987/


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.