همسر مسافر زمان(THE TIME TRAVELER'S WIFE)

شنبه، 27 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
همسر مسافر زمان(THE TIME TRAVELER'S WIFE)

علمي تخيلي/ درام/ عاطفي
[«ولاديمير:اين طوري زمان گذشت.
استراگون: زمان به هر حال مي گذشت.
ولاديمير: اما نه به اين سرعت.»ساموئل بکت (در انتظار گودو)]
کارگردان: اشونتک. بازيگران: اريک بانا (هنري)، ريچل مک آدامز (کلر)، استيون تابلوفسکي (دکتر کندريک)، بروکلين پرولکس (کلر در کودکي). 107 دقيقه. درجه ي نمايشي: PG-13.
همسر مسافر زمان از برخي جنبه ها فيلم مهمل و ياوه اي است اما چند تا ويژگي خوب دارد که نمي توان به سادگي از روي آنها عبور کرد. سفر زماني سوژه ي بسياري از فيلم هاست و تماشاگران با چنين مقوله ي فانتزي اي کنار آمده و حداقل موجوديت آن را درعالم سينما به رسميت شناخته اند. اما يک گرفتاري عمده ي ما با اين فيلم قضيه ي منطق است؛ منظورم منطقي است که فيلمنامه نويس اين فيلم به اصطلاح علمي تخيلي فرض قرار داده و قصه اش را روي آن بنا کرده است. اين «منطق» جداي از قدرت ناچيزش براي قانع کردن تماشاگر در بسياري از صحنه هاي فيلم عملاً نقض مي شود که نتيجه اش طرح پرسش هاي مداوم - و البته بي پاسخ- در ذهن تماشاگر است.
قهرمان قصه مردي است به نام هنري (اريک بانا) که بدون اينکه خودش بخواهد در زمان عقب و جلو مي رود؛ هرچند که حداکثر عقب گرد وي به گذشته حدود 40 سال پيش است. هنري قدرت ايجاد تأثير در حوادث را ندارد و اساساً از اين سير و سفري که در زمان مي کند خرسند نيست. يک گرفتاري ديگر هنري اين است که هر بار به گذشته يا آينده يا زمان حال مي آيد، هميشه لخت و عريان از راه مي رسد. باري، اين جناب هنري که شغل اش کتابداري است يکي از روزها با خانم جواني به اسم کلر (ريچل مک آدامز) آشنا مي شود. کلر به هنري مي گويد که سالها پيش زماني که وي دختربچه اي بيش نبود وي را در بوته زارهاي اطراف ملک خانوادگي اش ديده و پتويي براي پوشاندن تن و بدنش به وي داده بود. در ادامه ي ماجرا هنري و کلر عاشق هم مي شوند و با هم ازدواج مي کنند. اما ازدواج با مردي که يکدفعه غيب اش مي زند يا ناگهان سرو کله اش پيدا مي شود خيلي مشکل است! هنري براي رفع اين مشکل خود به دکتر کندريک (استيون تابولوفسکي) مراجعه مي کند و دکتر پس از معاينه ي هنري به وي مي گويد که او مبتلا به يک عارضه ي نادر ژنتيکي است و سفرهاي زماني اش به دليل خصلت ويژه ي همين ژن هاي نادر اوست...
نکته ي جالب فيلم اين است که فيلمسازان بيش از هر موضوع ديگري علاقمند به طرح تأثيراتي بوده اند که سفرهاي زماني هنري بر روي زندگي مشترک وي گذاشته است. خوشبختانه بازي هاي بسيار خوب و جدي اريک بانا و ريچل مک آدامز، جذابيت ويژه اي به فيلم بخشيده است. به ويژه بايد به بازي بي عيب و نقص اريک بانا اشاره کرد. هنري اريک بانا به دليل سفرهاي زماني اش از حوادث آينده با خبراست اما او مي داند که نبايد با آشکار کردن اين حوادث روند عادي زندگي در زمان حال را بر هم زد. بانا به خوبي- و عمدتاً از طريق حرکت هاي ظريف چشمان اش- موفق مي شود احساسات و واکنش هاي هنري را در صحنه هاي مذکور تجسم ببخشد. امسال سال خوبي براي اريک بانا بود. همزمان با فيلم همسر مسافر زمان سينماهاي آمريکا در حال نمايش دادن فيلم آدم هاي بامزه هستند که در اين فيلم نيز اريک بانا بازي بسيار خوبي ارائه کرده است.
فيلم همسر مسافر زمان از لحظه هاي بسيار زيبا تهي نيست. براي مثال مي توان به صحنه اي اشاره کرد که هنري به شيکاگوي اوايل دهه ي 1970 برمي گردد و مادرش (ميشله نولدن) را در قطار متروي شيکاگو مي بيند که روي صندلي نشسته و دارد روزنامه مي خواند.
همسر مسافر زمان به رغم همه ي کم و کسري هايش ، در يک چيز موفق مي شود: نماياندن وجه فوق العاده گذرا، اما درعين حال ارزشمند زندگي و همه ي چيزهاي متعلق به آن.
منبع:دنياي تصوير،شماره 186.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.