وزارت ارشاد در دولت سیزدهم به داد سینما برسد

اکران سینمای ایران در دست چند نفر

آنچه در همان زمان برای چرایی این اتفاق عنوان شد، پایان دادن به انحصار سینماتیکت بود، حال آنکه بلیت‌فروشی تنها از طریق سمفا، خود یک انحصار جدید را رقم می‌زد و اینکه آینده‌ای نیز برای این اتفاق اعلام نشد....
چهارشنبه، 9 تير 1400
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اکران سینمای ایران در دست چند نفر
در یک چرخه مافیایی اکران، خصوصا اگر آن چرخه بیشتر از اقتصاد آزاد، به اقتصاد سیاسی وابسته باشد، اینکه اعلام شود کدام فیلم بیشتر فروخته، از اینکه کدام فیلم واقعا بیشتر فروخته باشد، اهمیت بیشتری دارد و همین شکوری‌مقدم و سرتیپی را روبه‌روی هم قرار داد.

میلاد جلیل‌زاده: عبارت مافیای اکران، امروز به گوش همه ایرانی‌های سینمادوست آشناست و نام علی سرتیپی که به‌طور هم‌زمان تهیه‌کننده، پخش‌کننده و مدیر بزرگ‌ترین مجتمع نمایش فیلم در ایران است؛ مجتمعی که مالکیت آن به یکی از سرمایه‌گذاران سینما و شبکه نمایش خانگی تعلق دارد، در این خصوص بیشتر از افراد دیگر مطرح می‌شود. منتها باید توجه کرد، علی سرتیپی در این چرخه معیوب تنها نیست و نام‌های دیگری هم در کنار او قابل‌اشاره هستند. سینمای ایران چند سال است که به‌طور کامل ورشکسته شده و پیش از شروع کرونا هم از بین بیش از صد فیلمی که هر سال تولید می‌شد، در بهترین حالت تنها یکی، ‌دو فیلم به سوددهی مالی می‌رسید؛ البته بسیار اندک؛ و دو‌، سه فیلم هم نهایتا سرمایه اولیه‌شان را برمی‌گرداندند. در چنین شرایطی واضح‌ترین سوال این بود که چرا این فیلم‌ها، به‌رغم ادعای خصوصی بودن، اساسا باید ساخته می‌شدند تا ضرر بدهند؟

بحث پول‌های آلوده‌ای که از چند سال پیش وارد چرخه تولید فیلم‌های ایرانی شد، جواب تلخ و دردناک این سوال بود و این چیزی است که درباره آن زیاد صحبت شده و می‌شود؛ اما این مساله به مافیای اکران هم مرتبط است و درباره این ارتباط کمتر سخن گفته شد. طبیعتا فیلمی که منابع مالی آن آلوده است و نمی‌خواهد با اکران در سینما و انواع دیگر توزیع در بازار، هزینه‌های ساخته‌شدنش را برگرداند، هم اهداف دیگری غیر از تجارت سینمایی در پس ساخته‌شدنش دارد و هم مناسبات جدیدی در چرخه اکران فیلم‌ها به وجود می‌آورد که معیوب هستند.

دستمزدهای نجومی و نامعقول بعضی بازیگران در این پروژه‌ها، غیر از اینکه نرخ‌های سینمای ایران را به هم ریخت و اکثر عوامل سینما را زمین‌گیر کرد، باید در گیشه هم آن فیلم را لااقل به مقداری از فروش می‌رساند که توجیه این هزینه را دست‌وپا کند. فرض کنید یک فیلم ۵ میلیاردی، در گیشه زیر ۵۰۰ میلیون فروش داشته باشد و این اتفاق چندین‌بار درمورد فیلم‌های گران‌قیمت و پرستاره‌ای که منابع مالی‌شان هم محل بحث است، رخ بدهد. به این ترتیب، فرآیند پولشویی کاملا مختل می‌شود و آن اقتصاد سیاسی که می‌خواهد از آمارهای گیشه، برای ساختن یک اتمسفر اجتماعی خاص استفاده کند هم به هدفش نرسیده است. پس باید سینمای ایران تبدیل به بیابانی می‌شد که این لنگه‌کفش‌ها در آن غنیمت به‌حساب بیایند. از اینجا به بعد بود که اکران در ایران جنبه نمادین پیدا کرد و جنبه تجاری‌اش را از دست داد.

به‌عبارتی حالا «آمارهای بالا» مهم‌تر از آن «مبالغ واقعی» می‌شدند که به دست سرمایه‌گذاران می‌رسید. این یعنی یک بازار مریض و معیوب که اگر هم کسی بخواهد در آن به‌طور سالم کار کند، نمی‌تواند؛ یعنی به او اجازه نمی‌دهند؛ چون چرخه را به هم می‌ریزد و منافع پدرخوانده‌ها را زیرسوال می‌برد. فیلم‌های سطحی و کلیشه‌ای و مبتذلی که در این چرخه معیوب، بالای تمام جداول فروش می‌ایستادند، در یک رقابت کیفی سالم، به‌طور قطع بازی را به فیلم‌های دیگر می‌باختند اما کسانی که به‌طور هم‌زمان سرمایه‌گذار و تهیه‌کننده و پخش‌کننده و سالن‌دارهای اصلی بودند، زمین رقابتی را که می‌دانستند در آن بازنده خواهند بود، قبل از به صدا درآمدن سوت داور، به توپ بستند.

مهندسی اکران برای صدرنشینی فیلم‌های این افراد در جداول فروش، به قیمت فلج‌شدن بسیاری از اندام‌های سینمای ایران تمام شد. آنها خط‌قرمزهایی قرار دادند که هرکدام برای زمین‌زدن کامل یک صنعت سینمایی کافی بود. مثلا فیلمی که ستاره نداشت، نباید به‌هیچ‌وجه می‌فروخت؛ چون ممکن بود چنین الگویی را باب کند؛ چون پدرخوانده‌های مافیا، هنری جز پول‌پاشیدن و استخدام ستاره‌ها نداشتند و می‌دانستند در یک رقابت کیفی، به‌شدت آسیب‌پذیر هستند. همین دست خطوط قرمز نامرئی، سینمای ایران را به بحران قهر مخاطب از سالن‌ها و ورشکستگی کامل کشاند.
 

وای به حال کسی که خارج از گردونه مافیا باشد

آیا غیر از این است که وقتی سرمایه‌گذار و تهیه‌کننده و پخش‌کننده و سالن‌دار سینما یک نفر باشد، تعارض منافع به وجود خواهد آمد و آیا غیر از این است که اگر چنین چرخه معیوبی با منافع یک اقتصاد سیاسی پیوند بخورد و به دولت مستقر اتصال پیدا کند، خواهد توانست نفس تمام سینماگران دیگر را ببرد؟ کدام سرمایه‌گذار طبیعی و معقولی در سینمای ایران می‌تواند با کسانی که پول را به دلایلی غیر از تجارت سینمایی در سینما هزینه می‌کنند، رقابت کند؟ کدام تهیه‌کننده سالمی می‌تواند در این وضعیت، از پس هزینه‌های ساخت یک فیلم معمولی بربیاید و بداند که سرمایه را باز خواهد گرداند؟ کدام پخش‌کننده‌ای غیر از کسانی که دور میز پدرخوانده‌ها نشسته‌اند، اساسا اجازه عرض‌اندام در این فضا را پیدا خواهند کرد و کدام سالن‌دار سینمایی می‌تواند خارج از این چارچوب مهندسی‌شده، چنان‌که خودش تشخیص می‌دهد به نفع اوست، فعالیت کند؟ وقتی درباره اکران سینمای ایران صحبت می‌کنیم، باید توجه داشته باشیم که سالن‌داران سینما اگر جزء چرخه اقتصاد سیاسی یک دولت نباشند و از منابعی تامین نشوند که به هر نوع به فروش واقعی تجاری ربطی ندارند، به لحاظ مالی بسیار متضرر خواهند شد. برای یک اقتصاد سیاسی، جنبه‌های نمادین گیشه مهم است نه فروش واقعی آن؛ اما چیزی که برای یک سالن‌دار خارج از این چرخه معیوب اهمیت عینی و واقعی دارد، تنها و تنها فروش واقعی گیشه است. اگر صاحبان مافیا سینما را تبدیل به بیابان کنند تا لنگه‌کفش‌هایشان در آن غنیمت باشد، آنان‌که از تشنگی بی‌تاب یا تلف می‌شوند، همین سالن‌داران خارج از چرخه مافیا هستند.
 

کرونا هم حریف این چند نفر نشد!

وضعیت بغرنج انحصار و مهندسی نمایش فیلم‌ها در سینمای ایران همچنان وجود داشت تا اینکه نوبت به کرونا رسید و از رونق‌افتادن کلی اکران در ایران. ابتدا به نظر رسید که این اتفاق می‌تواند نظم مافیایی پدرخوانده‌های اکران را به هم بزند. آنها می‌خواستند به‌رغم متصل بودن‌شان به منبع قدرت اجرایی، بعد از عوض شدن دولت هم نفوذشان را در سینمای ایران حفظ کنند و به نظر می‌رسید که اتفاق غافلگیرکننده‌ای مثل پاندمی کرونا برنامه‌شان را به هم ریخته باشد؛ اما خبر رسید قرار است سیستمی برای یکپارچه کردن مسائل مالی اکران سینمای ایران ایجاد شود که می‌توانست تسلط همان گروه سابق را بر روندهای نمایش فیلم همچنان حفظ کند.  نام این سیستم سامانه سمفا بود. اولین امتیازی که سمفا به پخش‌کننده‌ها می‌داد، تقسیم خودکار پول بلیت بین سالن‌دار و پخش‌کننده در همان لحظه خرید اینترنتی بلیت‌ها محسوب می‌شد. پخش‌کنندگان از مدت‌ها پیش اعتراض می‌کردند که چرا سالن‌داران سهم آنها از فروش بلیت را دیر می‌پردازند و گفته می‌شد این سامانه، مساله را برایشان حل می‌کند. پس از آن، مساله به چهارگانه شدن مراجع فروش اینترنتی بلیت در سینمای ایران برمی‌گشت؛ درحالی‌که تا پیش از آن تنها مرجع فروش اینترنتی بلیت سینما در ایران، سایت سینماتیکت بود. می‌گفتند سمفا انحصار را از سینماتیکت می‌گیرد. به هرحال این طبیعی است که وقتی وزارت ارشاد می‌خواهد یک سامانه جدید را راه‌اندازی کند، نگوید که قصد داریم جای پای خودمان را بعد از عوض شدن این دولت هم در سینمای ایران نگه داریم و پشت عناوینی مثل شفافیت، چرخه مالی فوری و انحصارزدایی سنگر می‌گیرد.
 

دعوای پدرخوانده‌‌ها و پیچیدن اسرار در بیرون از پستوها

به راه افتادن سامانه سمفا باعث شد که بین بعضی افراد با نفوذ در چرخه اکران و نمایش فیلم‌های ایرانی اختلافاتی رخ بدهد و از خلال همین وضعیت، بعضی از مسائل پشت‌پرده برای بقیه هم روشن شود. مهم‌ترین موضوعی که توجهات را با مطرح شدن بحث سمفا به‌سمت علی سرتیپی معطوف کرد، اعتراضی بود که محمدجواد شکوری‌مقدم به این جریان داشت؛ کسی که هم‌زمان مدیرعامل هلدینگ صبا ایده، یعنی صاحب دو پلتفرم آپارات و فیلیمو و همچنین مالک «سینما تیکت» است. او با اشاره به مدیران وزارت ارشاد گفت: «می‏فرمایند (در گذشته یک پلتفرم فروش وجود داشته و امروز چهار تا؛ پس خداراشکر که دیگر انحصاری نیست!) ما خود را که نباید گول بزنیم. اول آنکه یکی از همین چهار پلتفرم، هسته مرکزی بلیت‌فروشی یعنی سمفا را مدیریت می‏کند و ضمنا در ارتباط با یکی از سینماداران بزرگ است؛ پس اطلاعات فروش تک‌‏تک سینما‌ها به دست یکی از بزرگ‌ترین رقبایشان می‏‌افتد.» اگر تعارف را کنار بگذاریم، در این مورد همه می‌دانستند منظور شکوری‌مقدم وقتی می‌گفت «یکی از سینماداران بزرگ که پس از راه‌اندازی سمفا اطلاعات فروش تک‌‏تک سینما‌ها به دستش می‌افتد»، کسی جز علی سرتیپی نبود. فارغ از هر قضاوتی درباره شکوری‌مقدم و نقش او در وضعیت فعلی سینمای ایران، مشخصا در این زمینه نمی‌شد از کنار حرفش آسان گذشت. ظاهرا این‌که دیده می‌شد عده‌ای از ذی‌نفوذان چرخه توزیع فیلم در ایران، درحال کمرنگ شدن یا کم‌اثر شدن بودند، معنای شکستن انحصار و ورود افراد جدید به عرصه را نمی‌داد؛ بلکه حلقه انحصار داشت تنگ‌تر می‌شد.

اصل مسأله این بود که ظاهرا رئیس جدید سازمان سینمایی، از بین دو غول بزرگ و صاحب‌نفوذ توزیع و پخش فیلم در سینمای ایران، طرف یکی را گرفته بود تا دیگری را کنار بزند. حلقه انحصار به‌قدری داشت تنگ می‌شد که بعضی از مهم‌ترین عناصر پیشین خودش را هم کنار می‌زد. به‌عبارتی «مرکز افتاد برون بس‌که شد این دایره تنگ».
 

چیزی که شکوری‌مقدم و سرتیپی را روبه‌روی هم قرار ‌داد

سیستم فروش آنلاین سینما (سینما تیکت) در دولت دهم راه‌اندازی شد. پیمانکار این طرح وزارت ارشاد بود و مسئولیت اجرای آن برعهده علی‌اصغر ترکیان، خواهرزاده مجید مسچی، یکی از سران چرخه پخش فیلم ایران و مدیرعامل موسسه سینماشهر گذاشته شد. اما وقتی به دولت یازدهم رسیدیم، مشکلات از جایی خودشان را بی‌شمار نشان دادند که این سیستم، اعلام جدول فروش فیلم‌ها را از کنترل فیلمیران و علی سرتیپی خارج می‌کرد. در یک چرخه مافیایی اکران، خصوصا اگر آن چرخه بیشتر از اقتصاد آزاد، به اقتصاد سیاسی وابسته باشد، اینکه اعلام شود کدام فیلم بیشتر فروخته، از اینکه کدام فیلم واقعا بیشتر فروخته باشد، اهمیت بیشتری دارد و همین شکوری‌مقدم و سرتیپی را روبه‌روی هم قرار می‌داد.

سینماتیکت با اینکه در دولت دهم به راه افتاد، طی مدت نسبتا کوتاهی حاکم مطلق‌العنان بخش قابل‌توجهی از مناسبات سینمایی ایران شده بود اما ظاهرا این بهار برای شکوری‌مقدم، مدیر هلدینگ صباایده، مالک صددرصدی سینماتیکت اندک بود و با روی کار آمدن حسین انتظامی به‌عنوان رئیس سازمان سینمایی، تصمیم بر این شد که همه‌‌چیز در دست سرتیپی و حلقه اطراف او قرار بگیرد. ابتدا بانک پاسارگاد و روبیکا تلاش کردند نمونه مشابه سینماتیکت را طراحی کنند اما برخی مسئولان دولتی در حوزه سینما پیش‌دستی کردند و دستور تهیه یک سیستم مشابه را صادر کردند. آنها می‌گفتند انحصار سینماتیکت باید شکسته شود؛ اما تمام این روند بدون مناقصه انجام گرفت و یک مثلث از نام‌هایی چون «الف»، سرتیپی و «ج» تشکیل شد. «ج»، مالک یک شرکت توزیع‌کننده روزنامه‌ها و نشریات است. هرچند در اداره سایت مشکلات متعددی به وجود آمد که به نظر می‌رساند با برداشته شدن حمایت مخصوص دولت از این سامانه به‌دلیل تغییرات مدیریتی، سمفا نتواند چنانکه سینماتیکت از دولت دهم باقی ماند، در دولت‌های بعدی باقی بماند و ردپای مدیران فعلی را در آینده سینمای ایران حفظ کند.
 

تلاش برای مومیایی کردن علی سرتیپی با سمفا

علی سرتیپی، رئیس انجمن صنفی پخش‌کنندگان، مدیرعامل موسسه پخش فیلمیران، مدیر پردیس سینمایی کوروش و تهیه‌کننده سینماست. یعنی کسی که هم پخش‌کننده فیلم و البته رئیس صنف پخش‌کنندگان است، هم سالن‌دار سینماست؛ آن هم مهم‌ترین سالن حال‌حاضر و قطب تعیین‌کننده اکران کشور و هم تهیه‌کننده سینما. حتی این هم قابل‌توجه است که پردیس سینمایی کوروش به‌عنوان تابعی از شرکت گلرنگ رسانه، ماهیتا یک ترم کامل از مساله تعارض منافع را در خود دارد؛ چون گلرنگ رسانه در سینما و شبکه نمایش خانگی سرمایه‌گذاری می‌کند و وقتی به پردیس کوروش تعیین‌کننده‌ترین جایگاه در ریل‌گذاری اکران سینماهای ایران داده شود، یعنی به یکی از سرمایه‌گذاران اجازه داده شده فضا را به سود خود و علیه رقبا مهندسی کند.

وقتی به این طومار پیچیده، نفوذ علی سرتیپی در سمفا هم اضافه شود، گره دیگری به کلاف اضافه می‌شود. چهار شرکتی که در سمفا بلیت‌فروشی می‌کنند، عبارتنداز: آپ، ایران‌تیک، سینمابلیت و سینماتیکت. ایران‌تیک متعلق به پردیس کوروش است، یعنی جایی که سرتیپی مدیریت آن را برعهده دارد. به‌علاوه با بررسی اطلاعات ثبت دامنه سمفا، مشخص می‌شود که نشانی اینترنتی این سامانه دولتی، به نام شخص احسان شاکری‌پور ثبت شده است و احسان شاکری‌پور مدیر ارشد فناوری(CTO)  سایت ایران‌تیک هم هست.

علی سرتیپی ابتدا می‌گفت هیچ سهامی در سمفا ندارد و این سامانه صد‌درصد متعلق به وزارت ارشاد است اما پس از مدتی در یک لایو اینستاگرامی با کیوان کثیریان اعتراف کرد که سهمی در این سامانه دارد. سامانه سمفا، قبل از آنکه مرجع تخصصی فروش بلیت آنلاین در سینما شود، مسئولیت دیگری در سینما ایفا می‌کرد و درنهایت به دلایلی نامعلوم از دسترس خارج شد و بعد از مدتی مجدد روی کار آمد. سرتیپی در اوائل راه‌اندازی سمفا درباره این سامانه گفته بود: «به‌نظرم این سامانه می‌تواند اکران آنلاین را هم در اختیار بگیرد و تمام نظارت لازم بر این حوزه را خودش انجام دهد؛ درواقع سمفا می‌تواند مثل یک دفتر پخش عمل کند تا همه فیلم‌ها را برای اکران آنلاین در اختیارVOD ها قرار دهد.» و همین صحبت‌ها مشخص می‌کرد که هدف‌گیری نهایی او و کسان دیگری که از سمفا حمایت می‌کردند، چه بوده است.

رقابت بین دو غول بزرگ بود که هر دو به‌عنوان بازیگران مهم اقتصاد سیاسی سینما در دولت‌های یازدهم و دوازدهم تا این اندازه از امکانات انحصاری برخوردار شده بودند اما حالا جدیدترین رئیس سازمان سینمایی می‌خواست جانب یکی از آنها را بگیرد و دیگری را حذف کند.
آیا سمفا بعد از انتظامی هم باقی می‌ماند؟

ادامه کار سمفا را نمی‌شود بدون درنظر گرفتن جایگاه آینده علی سرتیپی در سینمای ایران ارزیابی کرد. اعتراض‌ها به جریانی که علی سرتیپی در راس آن قرار دارد، بین سینمایی‌ها به‌حدی است که می‌شود گفت به جز عده‌ای محدود، قاطبه جامعه سینمایی ایران، این شخص را مشکل بزرگی بر سر راه ارتباط سالم خودشان با مخاطبان می‌بینند. تا چند سال پیش، فیلمسازان و به‌خصوص تهیه‌کنندگان ایران در گفت‌وگوهای رسانه‌ای‌شان عموما ملاحظه مسائل صنفی و یک‌سری رودربایستی‌ها را می‌کردند و کمتر نامی از شخص سرتیپی می‌بردند؛ اما حالا چنان عرصه بر آنها تنگ شده که حتی اگر مستقیما چیزی در این‌باره ازشان نپرسیده باشید، خودشان به‌وضوح نام علی سرتیپی را می‌برند و به نفوذ بی‌حد او اعتراض می‌کنند. اما کسی که همه با او مشکل دارند، چرا تا این حد قدرتمند شده؟ منبع قدرت و نفوذ سرتیپی، اجماع اهالی سینما بر سر آن نیست؛ بلکه این قدرت را دولت‌های یازدهم و دوازدهم به این فرد دادند و امکان دارد با عوض شدن دولت، این شرایط هم تغییر کند.

در این میان سمفا چه می‌شود؟ آیا می‌شود این سامانه را به‌طور کامل سرتیپی‌زدایی کرد و اجازه داد که به کارش ادامه بدهد؟ این بستگی به کارایی سامانه سمفا دارد. باید پرسید آیا اساسا این سامانه، آورده و منفعت خاصی برای سینمای ایران داشته یا می‌تواند داشته باشد که اصراری بر حفظ آن وجود داشته باشد؟ گفته می‌شود اینکه سینمادارها ناچار می‌شوند بلافاصله پول فروش بلیت را به صاحبان فیلم بپردازند، منفعت اصلی این سامانه است. سر این هم باید نشست و جدی بحث کرد که آیا این سخت‌گیری در حق سالن‌داران، با توجه به شرایطی که داریم، بجا و منطقی هست یا نه؛ اما به هرحال برای ایجاد کردن چنین شرایطی هم لزوما به وجود سمفا نیازی نیست. آیا سمفا منفعت‌های دیگری هم دارد؟ کارکرد این سامانه در مدتی که از افتتاح آن می‌گذرد، نشان داده که فکر کردن به نبود سمفا می‌تواند راحت‌تر از فکر کردن به وجود آن باشد.

انحصارگرایی سمفا تا جایی پیش رفت که تکلیف سیمرغ مردمی جشنواره هم به این سامانه واگذار شد. سیستمی که برای جشنواره فجر درنظر گرفته شد، این‌گونه بود که هر فرد با یک شماره تلفن همراه، می‌توانست 4 بلیت برای یک فیلم تهیه کند. بعد از نمایش آن فیلم، پیامکی برای آن فرد ارسال می‌شد و آن فرد می‌توانست تا پایان همان شب، از یک تا پنج، به فیلم آن روز امتیاز دهد. وقتی فردی با یک شماره تلفن همراه، می‌تواند چهار بلیت تهیه کند، بنابراین می‌تواند بدون اینکه فیلم را تماشا کند، چهار بار به آن فیلم رای دهد. ایرادهای بنیادین سمفا بیشتر از آن بود که بشود خلاصه به آنها پرداخت. به‌طور مختصر می‌توان گفت درصورتی‌که سیستم مدیریتی بعدی بخواهد به ابتدایی‌ترین بدیهیات منطقی درخصوص سینمای ایران توجه کند، خیلی بعید است که اجازه ادامه کار به سیستم سمفا را بدهد؛ خصوصا با حلقه‌ای که درحال‌حاضر آن را در دست گرفته است. البته به این هم باید توجه داشت که بی‌توجهی به بدیهیات، عمل بی‌سابقه‌ای در مدیران فرهنگی ما نبوده و باید این احتمال را هم درنظر گرفت.

 
«فرهیختگان» در یک‌سالگی سمفا از اقدامات انجام‌شده توسط این سامانه و میزان تاثیرگذاری‌اش بر اکران سینماها گزارش می‌دهد

همچنان در نقطه صفر

با آمدن سمفا، اطلاعات به‌روزتر شد و مخاطب می‌توانست آمار به‌لحظه فروش فیلم‌ها و تعداد مخاطبان هر سینما و هر شهر را مشاهده کند؛ قطعا اتفاق بسیار خوبی در سینمای ایران‌ که می‌توانست در مسیر شفاف‌سازی موردتایید سازمان سینمایی، نمره قابل‌قبولی بگیرد. اما متاسفانه این اتفاق در ورژن بعدی سمفا که هم‌اکنون نیز دیده می‌شود، از میان رفت.

مجتبی اردشیری، روزنامه‌نگار: هم‌اکنون یک‌سال از تولد «سمفا» می‌گذرد. سامانه‌ای که قرار بود شفاف‌ترین و اجرایی‌ترین عملکرد را در حوزه بلیت‌فروشی داشته باشد. قرار بود تعداد مخاطبان روزانه هر فیلم و میزان فروش سینماها مشخص شود و در پس این اتفاق، به یک‌سری تابوهایی که طی دهه اخیر بر فضای گیشه حاکم بود، پایان دهد. ازجمله آنها اینکه سهم سینمادار، پخش‌کننده و تهیه‌کننده را در همان لحظه خرید بلیت تقسیم کرده تا به همین سادگی، یک مشکل تاریخی بزرگ حل شود. ضمن آنکه در مسیر رفع‌تبعیض، قصد داشت سانس‌های هر فیلم را در مسیر عدالت، مهندسی کرده تا هر فیلم، سهم یکسانی از فرآیند توزیع سانس‌ها برده و از این طریق، شکایات بسیاری که عموما از زبان صاحبان آثار کم‌اقبال مطرح می‌شد، مرتفع شود.

سمفا با چنین رویکردهایی بر سرکار آمد و انتظارها و توقع‌ها را تا حدود بسیاری بالا برد. ضمن آنکه در این‌ یک‌سال پا را از این دایره انتظارات فراتر برد و در زمان جشنواره فیلم فجر به یگانه پایگاه فروش بلیت تبدیل شد که حاشیه‌های بسیاری را نیز رقم زد. تمام این کارکردها نشان داد سمفا، قرار است اتفاق‌های بزرگی را رقم بزند که حداقل روی کاغذ، خبر از یک انقلاب بزرگ می‌داد؛ انقلابی که به‌زعم بسیاری از تهیه‌کنندگان و کارشناسان سینما، بزرگ‌ترین عملکرد دوران انتظامی در سازمان سینمایی لقب گرفت. اما حال برآن شدیم در یک‌سالگی حیات اجرایی این سامانه نگاهی بیندازیم به نحوه عملکرد و کارکرد یک‌ساله آن تا ببینیم سمفا چه مسیرهایی را هموار کرد و در اجرای کدام بندها با انفعال همراه بود.
 

سایت سمفا هم‌اکنون در چه نقطه‌ای ایستاده است؟

پیش از آنکه سمفا روی کار بیاید، سایت «سینماشهر» آماری از میزان فروش و تعداد مخاطبان سینماها ارائه می‌داد. سایتی که حداقل‌های آمار فروش هفتگی سینما را اعلام می‌کرد و انتظار دیگری از آن نمی‌رفت. با آمدن سمفا، اطلاعات به‌روزتر شد و مخاطب می‌توانست آمار به‌لحظه فروش فیلم‌ها و تعداد مخاطبان هر سینما و هر شهر را مشاهده کند؛ قطعا اتفاق بسیار خوبی در سینمای ایران‌ که می‌توانست در مسیر شفاف‌سازی موردتایید سازمان سینمایی، نمره قابل‌قبولی بگیرد. اما متاسفانه این اتفاق در ورژن بعدی سمفا که هم‌اکنون نیز دیده می‌شود، از میان رفت و برخی آیکون‌های آمار یا حذف شدند یا چندان به‌روز نیستند.

درحال حاضر سایت سمفا که برای عموم مردم در دسترس است، یک‌سری اطلاعات اولیه شامل فروش روزانه، هفتگی و ماهانه را نشان می‌دهد، حال آنکه پیش‌تر می‌شد از طریق سمفا از ریز جزئیات فروش یک‌بازه زمانی دلخواه مطلع شد. مثلا مخاطب می‌توانست از فروش 21 فروردین تا 18 اردیبهشت مطلع شود اما درحال حاضر، این امکان از میان رفته و اطلاعات مربوط به فروش تنها مختص به‌روز، هفته، ماه و سال است. ضمن آنکه فروش سالیان قبل را نیز پوشش نمی‌دهد و تنها برای سال‌های 99 و 1400 فعال است. یک اتفاق ناخوشایند دیگر که در ورژن اولیه سایت سمفا موجود بود و هم‌اکنون وجود ندارد، اطلاعات مربوط به سینماهاست. بدین‌ترتیب که مخاطب، هیچ اطلاعاتی از فروش روزانه سینماها در سراسر کشور ندارد و این آیکون کاملا غیرفعال است. درحالی که پیش از این، چنین بخش‌هایی در سمفا وجود داشت که به‌لحظه آمار فروش فیلم‌ها و تعداد مخاطبان هر شهر را نشان می‌داد.

البته که این کمبودهای حاضر را نمی‌توان بی‌ارتباط با حواشی این سامانه در زمان جشنواره فجر دانست. اتفاقی که سبب شد در آخرین دقایق رای‌گیری مردمی، تعداد آرای مردمی چند فیلم با تغییراتی همراه شود که این تغییرات، رسانه‌ای شد و احتمالا سمفا از آن زمان به بعد تلاش کرد با تقویت زیرساخت‌ها، از بروز چنین اتفاق‌هایی ممانعت به عمل آورد. حال آنکه امروز، نبود این بخش‌ها، بسیار به چشم آمده و سبب شده سایت سمفا، از یک سایت مرجع و قانونی به سایتی تبدیل شود که تنها آمارهای کلی از میزان فروش و تعداد مخاطبان یک فیلم ارائه می‌دهد و ریزترین آمارهایش نیز به تعداد سانس‌ها و تعداد مخاطبان هر استان خلاصه شود که قطعا نمی‌تواند رضایت‌بخش باشد.

سایت سمفا درحالی چندین ماه است به چنین فعالیتی رو آورده که سایت «سینماشهر» در آخرین ماه‌های حیات خود، آمارهای به‌لحظه‌تر و دقیق‌تر از آنچه امروز از سمفا می‌دیدیم، به مخاطب ارائه می‌داد و همین اتفاق سبب شده سمفا، هم‌اکنون از این حیث، در جایگاه مطلوبی قرار نگرفته و بسیار قدیمی‌تر و عقب‌تر از نسخه قبلی خود و نسخه «سینماشهر» حرکت کند. هرچند دیگر بخش‌های این سایت با انفعال مواجه است، مثلا در بخش آمارهای میله‌ای و تعدادی سینماها یا فروش هر سینما و... یا اطلاعاتی به مخاطب ارائه نمی‌شود یا با اختلال گسترده‌ای مواجه است که آن مرجع‌بودن را از سمفا ساقط کرده و چندان به کار مخاطب نمی‌آید.
 

 تکلیف تقسیم سهم ذی نفعان چه شد؟

سمفا از همان ابتدا با دو وظیفه محوله، متولد شد. یکی از آن دو وظیفه، تقسیم آنی و لحظه‌ای سهم فروش بلیت فیلم، میان سینمادار، پخش‌کننده و تهیه‌کننده یک فیلم بود. تا پیش از آن، تمام پول بلیت نزد سینمادار می‌ماند و تسویه‌حساب‌ها با تهیه‌کننده و پخش‌کننده، عموما با چند ماه تاخیر همراه می‌شد. کرونا که آمد، این تسویه‌حساب‌ها یا طولانی‌تر شد یا اصلا صورت نگرفت. به همین دلیل بود که تسویه‌حساب برخی فیلم‌های منتهی به کرونا مانند «مطرب»، هنوز به‌صورت کامل انجام نشده است. اتفاقی که چندین‌بار توسط مصطفی کیایی مطرح شد، حال آنکه اگر هم تسویه‌حسابی صورت پذیرد ارزش پول پاییز 98 با تابستان 1400 قابل‌قیاس نیست و درواقع پول تهیه‌کننده آن فیلم سوخت شده است.

سمفا قرار بود در این مسیر، یک تحول بزرگ را رقم بزند. بدین‌ترتیب که در همان لحظه که مخاطب پول بلیت را واریز می‌کرد، پول میان سه ذینفع تقسیم می‌شد و این مشکل تاریخی برای همیشه رفع می‌شد. اما طی اطلاعاتی که به «فرهیختگان» رسیده، این اتفاق تا به امروز شکل اجرایی به خود ندیده است. در همین رابطه با مرتضی شایسته به‌عنوان رئیس شورای صنفی نمایش، گفت‌وگو کرده‌ایم. شایسته در این‌باره به «فرهیختگان» اعلام کرد: «بله، از تولد سمفا یک‌سال گذشته است اما توجه داشته باشید در طول این یک‌سال، سینماها تعطیل بوده و فعالیت چندانی در سینماها رقم نخورده و در چنین شرایطی، کاملا طبیعی است که شاهد نظم خاصی در سامانه‌ای مانند سمفا نباشیم، چون این باز و بسته شدن‌های ناگهانی سبب شده برنامه‌ریزی‌ها کاملا به هم ریخته و سمفا نتواند بر پایه یک نظم اصولی به فعالیت خود ادامه دهد.»

هرچند صحبت‌ها و دلایل شایسته روی کاغذ، کاملا متقن و درست می‌نماید اما سوال اساسی که بدان پاسخ داده نشد، این است که در وضعیت کمبود مخاطب سینماها، طبیعتا سمفا می‌توانست دوره آزمایشی خود را در یک حاشیه امن درست و خوب به پایان رسانده و با باز شدن جدی سینماها، فعالیت حرفه‌ای خود را آغاز کند. ضمن آنکه هم‌اکنون یک سال از این وضعیت می‌گذرد و سمفا به‌خوبی می‌توانست دوران ‌گذار را سپری کرده و ضمن حرفه‌ای‌تر کردن زیرساخت‌های خود، برنامه‌هایش را وسعت بخشد. اتفاقی که متاسفانه نه‌تنها امروز مشاهده نمی‌شود بلکه در تعبیری اشتباه، توپ را به زمین سینماها و وضعیت حاکم برآنها می‌اندازد تا قاعده بازی را به‌نفع سمفا تغییر دهد.

سمفا قرار بود به‌ازای خرید حتی یک بلیت، نسبت به تقسیم سهم هریک از سه طرف اقدام کند و این اتفاق، ربطی به کم‌فروش یا پرفروش بودن سینماها ندارد. وقتی سمفا نتوانسته طی یک‌سال ابتدایی خود، نبض این وظیفه را در مشت خود بگیرد پس چه زمان خواهد توانست کنترل اوضاع را به دست بگیرد؟ به‌تعبیری وقتی با 500 مخاطب روزانه نتواند کارش را به درستی انجام دهد، آیا برای روزهایی که تعداد مخاطبان از 50هزار نفر هم فراتر می‌رود، خواهد توانست این وظیفه محوله را به سرمنزل مقصود برساند؟ بنابراین سمفا پس از پایان یک‌سالگی خود، در انجام این ماموریت خطیر شکست‌خورده و این‌گونه که از برآوردها پیداست، مشخص نیست تا چه زمان باید به این شیوه سنتی تسویه‌حساب سینماداران با تهیه‌کنندگان و پخش‌کنندگان تأسی کرد و روند مدرن را در پیش نگرفت.
 

مهندسی سانس‌ها در اکران

دومین وظیفه مهم سمفا، تغییر در چیدمان سانس‌ها بود. تا پیش از این، سینمادارها اقدام به مهندسی اکران می‌کرده و بدین‌ترتیب سانس‌های خوب و شلوغ، نصیب فیلم‌های قدرتمند شده و سانس‌های مرده صبح و ظهر به فیلم‌های ضعیف‌تر می‌رسید. سمفا قرار بود این قاعده را شکسته و عدالتی خوب را میان تمام فیلم‌های اکران برقرار کند. اتفاقی که حداقل تاامروز رخ نداده است. البته که فیلم‌های چندانی طی یک‌سال اخیر روی پرده نبوده و در شلوغ‌ترین حالت ممکن، 10 فیلم قدیمی و جدید روی پرده موجود بود که پردیس‌ها به‌خوبی می‌توانستند این حجم فیلم را سروسامان داده و اعتراض چندانی از سوی صاحبان آثار به گوش نرسید.

اشکال اما زمانی خود را نشان می‌دهد که وضعیت، به شکل نرمال خود بازگردد و سانس‌های شبانه سینماها آغاز شوند. در حال حاضر، سانس‌ها همچنان توسط سینماداران بسته می‌شوند و به‌شکلی نیمه‌محسوس، یکی، دو فیلم قدرتمند، از شرایط بهتری به نسبت دیگر فیلم‌ها برخوردار هستند. درمورد فیلم‌های خارجی که طی یک‌سال اخیر با استقبال قابل‌توجهی از سوی سینماداران و مخاطبان مواجه شده‌اند نیز وضع به همین منوال است و سانس‌های این فیلم‌ها نیز توسط سینمادارها بسته می‌شود و سمفا، مانند وظیفه نخست خود، هیچ دخالت و دخل‌وتصرفی در این فرآیند ندارد.

بنابراین کاملا مشخص شد سمفا نه‌تنها اشکالات عدیده‌ای را در سایت طراحی خود می‌بیند، بلکه به هیچ‌ یک از دو وظیفه محوله خود که اساس شکل‌گیری‌اش روی آن استوار بود نیز عمل نکرد و بهتر است بگوییم تنها به‌عنوان یک ناظر، شاهد همان شکل سنتی بود و کوچک‌ترین تغییری را در شرایط قبلی سینماها و روابط میان سینمادار، تهیه‌کننده و پخش‌کننده به وجود نیاورد.
 

تکلیف بلیت‌فروشی سمفا به کجا رسید؟

یکی از اقداماتی که تا حدودی سینمادوستان را متعجب کرد، بلیت‌فروشی سمفا در روزگار جشنواره ملی فیلم فجر بود. اتفاقی که طی سالیان گذشته توسط سینماتیکت صورت می‌گرفت و حاشیه و مشکل چندانی هم در این مسیر به وجود نمی‌آمد. اما سال گذشته در یک تصمیم‌گیری عجیب و غافلگیرکننده، کلیه بلیت‌فروشی‌های جشنواره در سراسر ایران از طریق سمفا صورت گرفت؛ اتفاقی که با وجود استقبال کمرنگ‌تر مخاطبان به‌نسبت جشنواره‌های سالیان قبل، بازهم حاشیه‌ها و اتفاق‌هایی، سبب شد تا این وظیفه سمفا نیز با اعتراض‌هایی همراه باشد.

آنچه در همان زمان برای چرایی این اتفاق عنوان شد، پایان دادن به انحصار سینماتیکت بود، حال آنکه بلیت‌فروشی تنها از طریق سمفا، خود یک انحصار جدید را رقم می‌زد و اینکه آینده‌ای نیز برای این اتفاق اعلام نشد. به‌عنوان مثال این وظیفه تنها در زمان جشنواره ملی فجر به‌عهده سمفا گذاشته شد و برای بلیت‌های جشنواره جهانی فجر امسال، باز این سینماتیکت بود که بلیت‌فروشی کرد. بنابراین وزارت ارشاد و سازمان سینمایی که هم جشنواره ملی و هم جشنواره جهانی را برگزار کردند، چطور برای جشنواره ملی، بلیت‌فروشی را به سمفا سپردند اما برای جشنواره کم‌مخاطب‌تر جهانی، این وظیفه را به عهده سینماتیکت نهادند؟

این تعارض‌ها سبب می‌شود متوجه شویم برنامه‌ریزی مدون و طولانی‌مدتی برای سمفا وجود ندارد. اگر تقویت زیرساخت‌ها موردنظر بود، زمان پایان جشنواره ملی تا آغاز جشنواره جهانی بهترین زمان برای این مهم بود تا زیرساخت جدید در جشنواره جهانی که مخاطبان کمتری به‌نسبت جشنواره ملی دارد، محک جدی خورده و شرایط برای بلیت‌فروشی جشنواره فجر امسال، حرفه‌ای‌تر و بهتر شود.

مرتضی شایسته در همین رابطه به «فرهیختگان» گفت: «سمفا بلیت‌فروشی ندارد و این وظیفه به‌عهده پلتفرم‌هاست. سمفا تنها ترمینالی است که به این پلتفرم‌ها متصل است. البته که این وظیفه نیز جزء برنامه‌های سه‌، چهارماه آینده سمفا قرار دارد اما این سامانه در حال حاضر وظیفه دارد تا تمام سینماهای کشور را تحت‌پوشش خود قرار دهد که در این زمینه کارهای بسیار خوبی صورت گرفته و سینمادارها نیز خداراشکر، همکاری‌های بسیار خوبی با سمفا داشته‌اند.»

آنچه بدون پاسخ ماند آنکه اگر وظیفه سمفا بلیت‌فروشی نیست پس چرا این سامانه در طول برگزاری بزرگ‌ترین اتفاق سینمایی کشور، به‌صورت انحصاری اقدام به فروش بلیت کرد؟ ضمن اینکه در پایان یک‌سالگی سمفا عنوان می‌شود که این سامانه درحال حاضر درصدد تحت‌پوشش قرار دادن سینماهای کشور است. چیزی که یک‌سال پیش نیز عنوان و همان زمان نیز اعلام شد که سمفا درصدد آن است تا سینماهای کشور را تحت‌پوشش خود قرار دهد. در اینجا دو پرسش دیگر به ذهن متبادر می‌شود: نخست آنکه وقتی تمام سینماهای کشور به عضویت سامانه سمفا درنیامده‌اند بنابراین آماری که طی یک‌سال اخیر در سمفا به‌روز می‌شود، آمار دقیقی نبوده و تنها آمار سینماهای عضو است و دوم آنکه، چطور این سامانه در سال خلوت سینماها، هنوز نتوانسته سینماهای ایران را تحت‌پوشش خود قرار دهد؟ یعنی سمفا تا این میزان استیصال داشته که پس از یک‌سال هنوز نتوانسته سینماهای کشور را به پوشش خود درآورد تا در پایان یک‌سالگی همچنان وظیفه‌اش، تحت‌پوشش قراردادن سینماهای کشور باشد؟!
 

 و باز هم حواله دادن به آینده

قدرمسلم آنکه سمفا که در دوران انتظامی کلید خورد، قطعا تا پایان ماموریت وی قادر نخواهد بود تا فرآیند حرفه‌ای خود را مشاهده کند. سامانه‌ای که با یک شلوغ‌کاری بر سرکار آمد اما حالا و پس از یک‌سال فعالیت مشاهده می‌کنیم که این سامانه در ابتدایی‌ترین وظایف خود نیز مستاصل مانده و اتفاق چندانی را در مسیر شفاف‌سازی و آسان‌سازی مشکلاتی که صاحبان آثار با آن دست‌به‌گریبان بودند، را رقم نزده است. همه‌چیز به آینده حواله داده می‌شود حال آن‌که طی یک‌سال خلوت گذشته، می‌شد کارکردهای سمفا را در شرایطی مطلوب، به بهترین شکل خود بازدهی کرد اما این فرصت طلایی متاسفانه به باد رفت تا هم‌اکنون همه چشم‌ها به آینده باشد که آیا تیم سینمایی جدید اصلا اعتقادی به ادامه این روند خواهد داشت یا به آن سرعت می‌بخشد.

حسین فرحبخش که در دوران کرونا، دو فیلم روی پرده داشت، شاید یکی از بهترین گزینه‌ها برای اظهارنظر در این‌باره است، چون هم در این دوران، فیلمی روی پرده داشته، هم سینمادار است و هم پخش‌کننده. این تهیه‌کننده پیشکسوت به «فرهیختگان» گفت: «سمفا اقدام بسیار خوبی است که طی 75 سال صنعت سینما در ایران، صورت گرفته است. تفکر و ایده جدیدی دارد که به‌خوبی مطرح شده اما زیرساخت‌هایش ضعیف است و ارشاد باید تلاش کند تا این زیرساخت‌ها تقویت و اجرایی شود. وگرنه نفس کار عالی است اینکه برای نخستین‌بار در سینمای ایران، فروش حتی یک بلیت برای یک فیلم مشخص می‌شود، بسیار خوب است چون ما هیچ‌گاه به‌صورت صددرصدی نمی‌توانستیم متوجه شویم که فیلم ما در سراسر کشور چه میزان فروخته است اما با روی کار آمدن سمفا، همه اطلاعات به این ترمینال مرکزی متصل است که به‌راحتی جلوی تخلفات این حوزه را می‌گیرد.»

تهیه‌کننده کمدی «تک‌خال» در ادامه افزود: «این اشکالاتی که در مسیر سمفا وجود داشته، علت‌هایی هم دارد. یک علتش به همین تعطیلات بازمی‌گردد که در همه کارها وقفه انداخته. تعطیلات سبب شده سینماها وضعیت باثباتی نداشته باشند به‌طوری‌که همچنان نمی‌توان ادعا کرد سینماها به شکلی جدی فعالیت دارند. ضعف‌های سمفا را نمی‌توان نادیده گرفت اما می‌توان امیدوار بود که با راه‌افتادن جدی سینماها، سمفا هم مجبور می‌شود تا ضعف‌های خود را خیلی زود مرتفع کند که اگر نسبت به این مشکلات قدمی برندارد، با مخاطبانش به مشکل خورده و اساس آن زیرسوال می‌رود. درحال‌حاضر اگر می‌بینید که سمفا مشکلاتی دارد و اتفاقی هم نمی‌افتد به این دلیل است که مخاطبان اندکی به سینما می‌روند که اگر شرایط نرمال شده و مخاطبان بیشتر شوند، قطعا در صورت بروز مشکل، آنها هم با سمفا به مشکل برمی‌خورند.»

فرحبخش در پایان یادآور شد: «نباید فراموش کنیم سینماتیکت هم در ابتدای فعالیتش و در یکی، دو سال ابتدایی حضورش، چنین مشکلاتی را داشت. خیلی به موفقیت سمفا امیدوار هستیم چون قرار است اتفاق‌های بسیار خوبی از این مسیر تعریف شود. یکی از آن اتفاق‌ها این است که اگر سینماها به این پایانه متصل نشوند، شورای صنفی هم فیلمی به آن سینما نمی‌دهد. بنابراین سینماها باید به پوشش سمفا متصل شوند تا بتوانند از حمایت‌ها برخوردار شوند. این تحت‌پوشش قرار گرفتن حداکثری سینماها نیز سبب می‌شود همه‌چیز در یک مسیر شفاف حرکت کرده و تخلفات، به حداقل ممکن برسد.»

هم‌اکنون و در یک‌سالگی سمفا می‌توان با اطمینان عنوان کرد که این سامانه، تابه‌امروز اتفاق اجرایی خاصی را نصیب سینماداران، تهیه‌کنندگان و پخش‌کنندگان نکرده است. ضمن اینکه آورده چندانی هم برای مخاطبانش به همراه نداشته. همچنان همه‌چیز به آینده این سامانه حواله داده می‌شود تا امروز و در تولد یک‌سالگی سمفا بگوییم که طی این یک‌سال، تجربه چندانی برای این سامانه رقم نخورده و بهتر است این‌گونه به خود بقبولانیم که گویا تازه امروز است که خبر ظهور این سامانه، رسانه‌ای شده و از امروز باید ببینیم سمفا چه کارهایی برای سینمای ایران، مخاطبان و مطالبه شفافیت و البته حرفه‌ای‌گری در سینمای ما انجام خواهد داد.


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
اخبار مرتبط
موارد بیشتر برای شما