اما اگر تاریخ جنگ جهانی دوم را مطالعه کنید متوجه دو نکته اساسی و اصلی خواهید شد. بزرگترین نبردهای امریکا در طول این جنگ نه در جبهه اروپا که در جبهه شرق و جزایر و سواحل اقیانوس آرام بود، جایی که ارتش ژاپن اگر فرصت پیدا میکرد در ساحل استرالیا هم پیاده میشد و عملاً هیچکاری از دست هیچ قدرتی در این منطقه برای مقابله با ژاپنیها بر نمیآمد. آنچه در اروپای غربی روی داد، فقط چند رشته جنگ بود که همه آنها در مقابل نبرد «کورسک» فقط یک دستگرمی به شمار میروند.
همه مورخان بر این باور هستند که بزرگترین و اصلیترین اشتباه ارتش هیتلر، حمله به شوروی بود. اما این مورخان در نظر نمیگیرد که هدف از حمله شوروی چه بود! آنهایی که ماشین جنگی رایش را تجهیز کرده بودند و در کمتر از یک دهه قدرتی از ارتش آلمان ساختند که در کمتر از چند هفته بخشهای بزرگی از اروپای مرکزی و غربی را اشغال کرد اهدافی داشتند که هیتلر باید به آنها احترام میگذاشت و آنها را انجام میداد. یکی از این اهداف فراری دادن یهودیان از اروپای شرقی به سمت فلسطین اشغالی بود!!
اگر حمله ارتش آلمان و داستان کورههای آدمسوزی هیتلر نبود، بدون شک میلیونها یهودی خانه و کاشانه خود را رها نمیکردند و به سرزمین برهوتی بنام فلسطین بروند تا سرزمین موعود صهیونیستها رنگ و رو بگیرد. اما دومین هدف، هیتلر فکر میکرد که با حمله به شوروی این پیام را به امریکاییها (که اصلیترین طرف در تجهیز ارتش آلمان و رشد اقتصادی این کشور بودند) بهعنوان اصلیترین دشمنان کمونیسم میدهد که هدف هر دو یکی است! اما این محاسبه هیتلر اشتباه از آب درآمد. چرا که فکر میکرد اگر به شوروی حمله کند، آنگلوساکسونها کوتاه خواهند آمد.
بنابراین ارتش آلمان در عملیاتی موسوم به «بارباروسا» بزرگترین و سنگینترین لشکرکشی تاریخ بشر را سازماندهی کرد و با کمک ایتالیا، رومانی، اسلواکی، مجارستان، فنلاند و بعدها گروههای زیادی از ساکنان جمهوری لتونی، لیتوانی، مولداوی و اوکراین امروزی این عملیات را در ماه ژوئن سال1941 شروع کردند. از اینجا به بعد را همه میدانند اما این موضوع را کمتر کسی مورد اشاره قرار داده که مساحتی که ارتش آلمان و متحدانش در خاک شوروی اشغال کردند سه تا چهار برابر مساحتی بود که در اروپای مرکزی و غربی به تصرف درآورده بودند.
در این جبهه گسترده میلیونها نیروی رزمی، هزاران دستگاه تانک، صدها هزار خودرو، هزاران هواپیمای جنگنده و بمبافکن، هزاران قبضه توپ و... وارد عرصه نبرد شدند. از سال 1941 تا 1945 که برلین سقوط کرد، بهصورت پیوسته جبهه شرق مشتعل بود و امریکا و انگلیس با استفاده از خاک ایران تلاش میکردند با رساندن تدارکات به شوروی، آنها را به مقاومت ترغیب کنند و در واقع، یکی از اصلیترین اهداف آنها فرسوده کردن ارتش آلمان در جبهه شرق بود تا زمان پیاده شدن در ساحل «نرماندی» با کمترین مقاومت روبهرو شوند.
نبردهایی که در شرق اروپا میان ارتش شوروی و آلمان هیتلری روی داد به اعتراف بسیاری از نویسندگان غربی مهلکترین، سنگینترین و بیسابقهترین نبردهایی بود که بشر تا به امروز دیده است. حجم تلفات و خسارتها به شکل غیرقابل باوری زیاد بود. شاید همه از نبرد کورسک شنیده باشند، اما دهها نبرد در تراز کورسک در جبهههای گسترده و پهناور شرق روی داد و ارتش سرخ پس از تحمل تلفات بسیار زیاد و هزینههای هنگفت موفق به عقب راندن ارتش آلمان شد. در واقع، نبردهایی که در شرق اروپا روی داد ارتش آلمان را به زانو درآورد.
بنابراین وقتی در سال1944 نیروهای غربی در ساحل نرماندی پیاده شدند، بخش بزرگی از ارتش آلمان در شرق نابود شده بود، حتی تعویض فرماندهی در غرب هم دیگر کفایت نمیکرد. ژنرالهای امریکایی در یک رویارویی در نزدیکی شهر «آیندهوون» هلند با وجود داشتن برتری کامل در تعداد تانکها از زرهی آلمان شکست سنگینی خورده و ماهها متوقف شدند و اگر فرماندهی آلمان میدانست که دبههای سوخت چند کیلومتر آنطرف رها شده و نگرانی بابت سوخت نداشت ارتش امریکا و انگلیس را به نزدیکی پاریس میراند.
در حالیکه کل امریکاییهایی که برای جنگ با ارتش آلمان وارد اروپا شدند چند ده هزار نفر بیشتر نبودند، همه نگرانی امریکاییها این بود که مبادا ارتش سرخ زودتر از آنها خود را به برلین برساند. اگر در نظر بگیرید که از پاریس تا برلین چند کیلومتر است و مساحت کشورهای «بنلوکس» چقدر است، باید این را هم در نظر داشته باشید که از 12کیلومتری مسکو تا برلین چقدر فاصله است و ارتش سرخ در یک مساحت چند میلیون کیلومتری با آلمانها جنگید تا موفق شود خود را به برلین برساند.
این موضوع که چه طرفی پیروز واقعی جنگ جهانی دوم است همواره مورد سوال بوده است. امریکاییها با وجود کمک گسترده استرالیا، باقیمانده ارتش انگلیس و فرانسه در شرق، چریکهای ملیگرا و کمونیست چین، پارتیزانهای کرهای و هندیهایی که برای انگلیسیها علیه ژاپنیها میجنگیدند، باز هم در برابر ارتش ژاپن کم آورده بودند. به عبارت دیگر، ژاپن همزمان با چند طرف و در یک جبهه بزرگ در شرق و جنوب آسیا میجنگید و تاریخ میگوید که اگر مشکل سوخت و بمب اتم نداشت به سادگی بازنده نبرد نمیشد.
نوشتن از تاریخ جنگ جهانی دوم در اینجا میسر نیست، با اینحال توصیه میکنم تاریخ را به شکل واقعی و درست آن مطالعه کنید. امریکا به تنهایی چند برابر ژاپن و آلمان مساحت داشت و شوروی هم دو برابر امریکا بود. چینیها همان زمان به اندازه همه این کشورها جمعیت داشتند و تراز کردن کارنامه جنگ در این حوزه واقعاً سخت است. جنگ جهانی دوم هشت دهه پس از شروع هنوز هم ناگفتههای بسیاری دارد به ویژه برای ما ایرانیها که تاریخ را از دهان غربیها شنیدهایم.
شوروی و امریکا هر کدام سهم خود را از آلمان با غارت منابع علمی و دانشمندان آن بردند. امریکاییها در آلمان ماندند و روسها از همه اروپای شرقی رفتند اما امریکاییها دنبالشان رفتند تا پایگاههای سابق ارتش سرخ را یکی پس از دیگری اشغال کنند. جنگ امروز در اوکراین بخشی از همان بازی جنگ است، کاری که هیتلر نتوانست برای امریکاییها به پایان برساند حالا قرار است زلنسکی یهودی به نتیجه برساند و این هم به سادگی به دست نخواهد آمد. حقیقت و ماهیت جنگ بسیار پیچیده و متفاوت است و باید در مورد آن دقت بیشتری کرد.