جان فدای ایران
محسن پیرهادی: خیلیها آرزو میکنند که ایکاش این روزها، حاج قاسم در میان ما بود. هرچند روح بلند سردار امروز نظارهگر ماست و ما به او دسترسی نداریم، اما افکار و مکتب او زنده و قابل کاویدن است. همانطور که مقام معظم رهبری هم فرمودند، حاج قاسم نباید دستنیافتنی باشد و میتوان به روش و منش او تأسی و اقتدا کرد.چهار نکته زیر، برگزیدهای از سخنان و روش سردار دلها، متناسب با شرایط این روزهای ماست:
یک. حاج قاسم، همه فرزندان ایران را اعضای یک خانواده میدانست، برای چپ و راست و اصولگرا و اصلاحطلب و باحجاب و بیحجاب استثنایی قائل نبود و اهل تفکیک نبود. حتما این فیلم او را دیدهایم که با دلسوزی تأکید میکرد "پس میخواهیم چه کسی را برای خودمان نگهداریم؟"
دو. حاج قاسم اهل جذب بود. دقیقا با همین الفاظ میگفت که در هواپیما اگر مختار باشم که کنار یک حزباللهی بشینم یا یک فرد سوسول، نفر دوم را انتخاب میکنم. سردار تأکید میکرد که مؤمنها و محجبه ها پناهی دارند، اما من و امثال من باید پناه دیگران هم باشیم. دخترخانم شهید سلیمانی میگوید که او یکبار از ابتدا تا انتهای پرواز، با یک خانم کم حجاب مباحثه کرد و پای حرفهای او نشست. در انتهای پرواز، آن دختر جوان گفته است من دوست دارم حرفهای شما را برای دوستانم بازگو کنم اما باور نخواهند کرد که شما در هواپیما کنار من نشستهاید. حاج قاسم هم تسبیح خودشان را به او هدیه میدهند.
سه. حاج قاسم، در عین نرمخویی و گشادهرویی با همه مردم ایران، در برابر خطوط قرمز اصلا کوتاه نمیآمد. او همانقدر که بر مرزهای سرزمینی غیرت داشت، بر مرزهای اعتقادی و ملی نیز میایستاد. در ایام ناآرامیهای آبان ۹۸، چند تصویر در فضای مجازی منتشر شد که جوانی در حال آتش زدن پرچم کشورمان بود. حاج قاسم در اولین سخنرانی پاسخش قاطع بود: «اقدام نابخردانه آن نادان را دیدم، ایکاش بهجای پرچم، ده بار مرا آتش میزدند. این کشوری است که ما برای حفظ پرچم روی هر نقطه از آن شهید دادهایم.»
چهار. دختر خانم حاج قاسم نقل میکند که او در واکنش به اعتراض مردم که گاهی در محافل عمومی نسبت به وضع کشور میشنید، خود را برای کشور هزینه میکرد. بهعکس بسیاری که کشور و منافع ملی را هزینه خود میکنند، او پیکان انتقادات را به سمت خود میگرفت تا آرمانها آسیب نبیند. این سخن از حاج قاسم است: « اگر در کشور ضعف و اشتباه و کمکاری وجود دارد به گردن مسئولی چون من است اگرنه رهبر انقلاب یکتنه درراه حل مشکلات مردم ایستادهاند.»
هشتگ جان فدا در فضای مجازی
فتح خون
ترور سردار شهید سرلشکر حاجقاسم سلیمانی پیامدهای جبرانناپذیری برای غرب داشتسیدمهدی طالبی: سال 1390، جلسه استماع کنگره. «جک کین» رئیس سابق نیروی زمینی ارتش آمریکا این پرسش را مطرح میکند که «چرا مسئولان ایرانی را نمیکشیم؟ این افراد حدود هزار آمریکایی را کشتهاند، چرا ما آنها را ترور نکنیم؟» نوبت به «روئل مارک گرچت» کارشناس بخش خاورمیانه در سازمان جاسوسی آمریکا (سیا) و عضو بنیاد «دفاع از دموکراسیها» میرسد. او پیشنهاد جککین را تکمیل میکند و میگوید: «قاسم سلیمانی بسیار سفر میکند... تکان بخورید... تلاش کنید یا دستگیرش کنید یا بکشیدش.»
در آن سال در ایران، بسیاری سردار سلیمانی را نمیشناختند و نیروی تحت فرمان او یعنی نیروی قدس کمتر شناخته شده بود. بحران سوریه و عراق، واقعیت فرمانده نیروی قدس ایران را به نمایش گذاشت و نشان داد چرا غربیها از ترور او سخن میگفتند. در این سالها، بارها و بارها برای از میان برداشتن او عملیات تعریف و طراحی شد اما به نظر برخلاف مردم عادی، مردان بزرگ خود شیوه مرگشان و قاتلانشان را انتخاب میکنند. قاتل فرمانده نیروی قدس همانی شد که سلیمانی از سال 1376 با او در افتاد؛ هستههای مقاومت ساخت و در عراق زمینگیرش کرد و درنهایت این هستهها را تبدیل به محور مقاومت کرد؛ محور مقاومت علیه آمریکا و رژیم صهیونیستی.
ساعت 1:20 سیزدهم دی ماه 1398، دولت آمریکا با این بهانه او را به شهادت رساند که جلوی یک جنگ را بگیرد اما نهتنها جلوی جنگ توهمی را نگرفت که عواقب این ترور همچنان دامن واشنگتن را در منطقه گرفته است. جدا از هتک حیثیت نظامی آنها با شلیک موشکهای ایرانی به پایگاه نیروهای آمریکایی در عراق، گروههای مقاومت با اقدامات نظامی و مجلس عراق با مصوبه سیاسی، خواهان اخراج آمریکا از این کشور شدند. این بخشی از آنچیزی بود که قاسم سلیمانی دنبال میکرد.
مراسم بزرگداشت شهدای فرودگاه بغداد در عراق، نشان میدهد که ماجراها علیه آمریکا هنوز ادامه دارد. بالاخره روزی خواهد رسید که مقامات غربی بگویند ترور قاسم سلیمانی، پرهزینهترین اشتباه نظامی آنها بود. مقامات دولت ترامپ از جمله مایک پمپئو وزیر خارجه و جرد کوشنر مشاور وی در امور غرب آسیا تاکید میکنند برخلاف برداشتهایی که معتقد بودند ترور سردار سلیمانی میتواند باعث جنگ شوند، این ترور باعث جنگ نشده و منافع واشنگتن را تامین کرد.
با اینحال آمریکا سال 2020، همان سال ترور بخش اعظم مناطق حضور نظامی خود در عراق را ترک کرد، در نیمه دون سال 2021 از افغانستان فرار کرده و پایان حضور رزمیاش در عراق را اعلام کرد. در سال 2022 نیز پایگاههای آمریکا در امارات و کویت شاهد حملاتی بودهاند. بخشی از گفتههای پمپئو و کوشنر درست است، در منطقه جنگ نشده اما آمریکا همچنان شکست میخورد.
1- پیوند وسیع جامعه با ایده صدور انقلاب در تشییع نماد مقاومت
سردار سلیمانی فرمانده سپاه قدس، عالیترین فرمانده محور مقاومت و بزرگترین نماد نفوذ منطقهای ایران به حساب میآمد. حضور میلیونی مردم ایران در تشییع وی که تا 7 میلیون نفر تخمین زده میشود، نشانگر ابراز یگانگی ملت با فضای ایجادشده در منطقه بر اثر نفوذ منطقهای کشور است. خدمات سردار سلیمانی به مردم ایران در بستر فعالیتهایش در منطقه برجسته شد و شرکت پرشور مردم در تشییع وی، مهر تاییدی بر درک صحیح موجود در کشور نسبت به سیاستهای نفوذ منطقهای است. این نفوذ منطقهای در درون خود محتوی صدور الگوهای مقاومتی است که بهنوعی ریشه گرفته از انقلاب اسلامی است. از اینرو جامعه پس از شهادت سردار سلیمانی به اوج همبستگی با ایده صدور انقلاب رسیده و آن را به نمایش گذاشت.
۲- تقابلجویی جامعه ایران و عراق با دشمن خارجی در فضایی جنگی
آمریکا از طریق ترور فرماندهان نظامی ایران و عراق به دنبال ایجاد ترس و وحشتی در ذهن ملتها و دولتهای ایران و عراق بود تا بر اثر این بهتزدگی و نگرانی، از دست زدن به هرگونه اقدام تقابلجویانه خودداری کنند. برخلاف این برداشت، ملتها و دولتهای دو کشور یکپارچه بر آمادگی خود برای مقابله با دشمن خارجی تاکید کردند. تشییع سرداران مقاومت در ایران و عراق از بعد اجتماعی نشاندهنده آمادگیملتهای دو کشور برای حضور در جنگ بود. روحیه ملی یکی از عناصر قدرت ملی است که نمایش آن از سوی ملت ایران و عراق، تاکیدی بر قدرت ملی بالای آنها نیز بهشمار میرفت.
۳ -اثبات عملکرد خالصانه انقلاب برای دفاع از اسلام و کشور
در شرایطی که ساختارها و مسئولان نظام جمهوری اسلامی ایران بر اثر فشارها و تبلیغات فاسد نمایانده میشدند، شهادت مسئولان حوزه منطقهای جمهوری اسلامی که یکی از اهداف اصلی تبلیغات دشمن بودند، آشکار ساخت آنها نهتنها به دنبال کسب منفعت نیستند بلکه خالصانه در میدان جهاد جان خود را فدا میکنند.
۴- برجسته شدن نماد کارآمدی انقلاب که شهادت تعدادی از منصوبان آن بود
همزمان با تلاش برای فاسد نشان دادن ساختارها و کارگزاران نظام، شهادت تعدادی از مسئولان منطقهای که کارآمدی کشور را در محدودهای فراتر از مرزهای ایران به اثبات رسانده بودند، به نمادی از کارآمدی انقلاب اسلامی تبدیل شد. مساله کارآمدی فراتر از اقدام خالصانه (3) است چه اینکه برخی افراد علیرغم نیت خوب به دلیل اطلاعات کم یا ناتوانی موفق به اجرای صحیح کارها نمیشوند.
۵ -قدردانی جامعه از نیروهای انقلابی
دستگاه تبلیغاتی غرب با به کارگیری زنجیره گستردهای از ساختارها و نیروهای کمی و کیفی، کوشیده بود نیروهای انقلابی را در جامعه منفور ساخته و منفور نمایش دهد. با اینحال شهادت سردار سلیمانی بهعنوان نماد عالی انقلابیگری که از سالهای نخست انقلاب در لباس پاسداری به جمهوری اسلامی ایران خدمت کرده بود، نشان داد جامعه همچنان نگاهی بزرگ به دیدگاههای انقلابی دارد.
۶ -پیوند جامعه با نهادها و افراد برآمده از انقلاب
تشییع سردار سلیمانی که نشاندهنده پیوند مردم با دیدگاههای صدور انقلاب بود (1)، همزمان پیوند و همراهی جامعه با نهادها و نیروهای برآمده از انقلاب را نیز نشان داد. این پیوند با اثبات کارآمدی (4) و قدردانی جامعه از نیروهای انقلابی (5) تفاوتهایی دارد. زیرا این اثبات موضوعی ذهنی است اما پیوند رخ داده با نهادها و افراد برآمده از انقلاب، در جریان حضور ملت در تشییع و اعلام آمادگیشان برای مقابله با دشمن در سویی دیگر، بر همراهی و هماهنگی با نهادهای برآمده از انقلاب صحه گذاشت. ورای سردار سلیمانی، سپاه قدس همانند وزارتخانهها یا سازمانی مانند برنامه و بودجه، نهادی نیست که پیش از جمهوری اسلامی بهوجود آمده باشد، بلکه پس از انقلاب به مرور ایجاد گشته است.
۷- تاخیر حرکت ایران و تقدم تحرک در خارج از مرزها
نخستین واکنشها به شهادت سردار سلیمانی در خارج از مرزهای ایران بهویژه در جریان مراسمهای تشییع عراق صورت گرفت. این تاخیر ایران، گسترش و متکثر شدن جبهه انقلاب و مقاومت را نشان میدهد. این تکثر جبهه، نشان میدهد فارغ از ایران، جبهههای دیگر قابلیت تحرکات مستقل نیز دارند.
۸- نشان دادن عمق و ریشههای اجتماعی انقلاب در جهان
همبستگیهای معمول با انقلاب اسلامی و مقاومت مانند برگزاری مراسمهای بزرگداشت سالگرد انقلاب 57 در مناطق بسیاری از جهان علیرغم برجستگی به دلیل تبلیغات ضدایرانی، بهخوبی قادر به آشکار ساختن عمق نفوذ انقلاب در جهان نبود. تظاهراتهای گسترده ضدآمریکایی در شبهقاره هند برای دفاع از سردار سلیمانی این عمق را نشان داد. این تظاهراتها در فضایی برگزار شد که تعدادی از دولتهای جهان با اقدام آمریکا همراهی کرده بودند.
۹ -برانداخته شدن چهره سخت و روحیه ناجوانمردانه دشمن
آمریکا با وجود حملات گستردهاش به منطقه، تلاش کرده بود با ساقط ساختن حکومتهای طالبان و رژیم صدام که خود در برآمدن آنها نقش داشت، علیرغم مبادرت به جنگ، به دلیل نفرت جهانی از این دو حکومت خود را دولتی صلحجو و ضدظلم جا بزند. اقدام به ترور فرماندهان نظامی دو کشور غرب آسیا در بغداد و قراردادن منطقه در آستانه جنگ، تلاش بیوقفه آمریکا در این زمینه را تحتالشعاع قرار داد.
۱۰- قاطعتر شدن جامعه ایران در برابر دشمن
جامعه ایران پس از سردرگمی ناشی از تحریمها و مشکلات موجود در توافق هستهای به وضعیتی رسیده بود که علیرغم آشکار شدن نیات بدخواهانه آمریکا در اجرای ناقص توافق هستهای و سپس خروج از آن، همچنان به برداشتی صحیح و نهایی در این رابطه دست نیافته بود. پس از ترور بغداد، بهطور کلی رویکردهای ایران و جامعه آن در برابر دشمن قاطعانهتر شد و این قاطعیت حتی تا امروز ادامه دارد. این تاثیرات قاطع موجب شد موضوعی مانند لزوم احیای هرچه سریعتر برجام، با وجود تمامی چالشها و بحرانهای موجود از دایره تمرکز جامعه خارج گردد.
11- اثبات دروغ مردمی بودن اغتشاشات 96 و 98
در اغتشاشات سال 96 و بهطور ویژهتری آبان 98، آشوبگران شعارها و اقداماتی پیرامون براندازی ترتیب دادند. این اغتشاشات توسط دستگاههای پروپاگاندای غرب، مردمی نمایانده شد با اینحال تشییع سردار سلیمانی دو سال پس از 96 و دوماه پس از آبان 98، دروغ بودن ادعاهای جبهه ضدانقلاب را برملا ساخت.
12- سرایتپذیری بالای هسته سخت انقلاب به جامعه
تشییع سردار سلیمانی که یکی از اعضای هسته سخت انقلاب به حساب میآمد، شاهد حضور افرادی بود که بسیاری از آنها دارای دیدگاههایی ضد جمهوری اسلامی بوده و حتی همچنان نیز بر این عقیده خود ماندهاند. این مساله سرایتپذیری بالای هسته سخت انقلاب به جامعه را نشان میدهد که مصادیق دیگری نیز دارد.
۱۳ -یگانگی اسلام و ایران
سردار سلیمانی معتقد بود امام خمینی(ره) به پشتوانه اسلام موفق شد ایران را در برابر هجوم دشمنان حفظ کند. اعتقادی که به نوعی بر مبنای یگانگی اسلام و ایران قرار دارد. سردار سلیمانی بهعنوان یک فرمانده نظامی با گرایشات شدید دینی و انقلابی پس از شهادت تبدیل به یک نماد ملی مدافع وطن شد، بهگونهای که موضوع یگانگی اسلام و ایران را بار دیگر متجسم ساخت.
۱۴ -ولایت فقیه
هدفگیری موضوع ولایتفقیه، حتی در پوشش دیدگاههای انقلابی توسط جبهه دشمن پیگیری میشود. در مواردی افرادی که به ظاهر مشکلی با جمهوری اسلامی ندارند و حتی خود را به آن معتقد میدانند، بهشدت از ولایتفقیه چه بهصورت موضوعی و چه به صورت مصداقی انتقاد یا تنفر دارند. بهعنوان نمونه برخی نسبت به وجود ولایت فقیه، فردی یا شورایی بودن آن و همچنین حیطه وظایفش اشکالاتی وارد دانسته و بعضی دیگر مصداق فعلی ولایت فقیه را اشکال معرفی میکنند. هرچند این مباحث از لحاظ علمی نیز جریان دارد، اما اغلب بهعنوان جهتگیری سیاسی تبلیغ میگردد. تشییع فرماندهان مقاومت که تحت امر ولایتفقیه بوده و تعریف خاص خود را از این موضوع و مصداق آن داشتند، نشان داد این جایگاه آنگونه که تبلیغ شده متزلزل نبوده و همچنان مستحکم است. حضور مردمی برای افراد ذیل ولایت فقیه، نشان داد جبهه انقلاب به شکلی جدی و سخت گستردهتر شده است.
۱۵- پایان ایده نفوذ در جامعه ایران
مردم ایران نمونههای تاریخی فراوانی را برای نفرت از آمریکا در ذهن دارند اما واشنگتن بسیاری از اقدامات ضدایرانی خود را به شکلی پنهان صورت داده است. کودتا علیه دولت وقت ایران در سال 1951، تاراج نفت ایران تا سال 1979 و توطئه حمله صدام از جمله این اقدامات هستند که با دقت و پنهانکاری انجام شدهاند. ترور سردار سلیمانی اما اقدامی جنگی و بدون پنهانکاری بود و منجر به عمقیافتن نفرت ملت ایران از آمریکا شد. «یرواند آبراهامیان» نویسنده کتاب مشهور «ایران بین دو انقلاب» و استاد تاریخ کالج باروک دانشگاه نیویورک روز شهادت سردار سلیمانی در واکنش به این اتفاق گفته بود: «تاکنون عموم ایرانیان آمریکا را دولتی که علیه دولت مصدق کودتا کرد میشناسند؛ با ترور قاسم سلیمانی، عموم ایرانیان از این پس آمریکا را یک دولت تروریست هم خواهند شناخت.»
پس از این اقدام دامنه مانورهای مستقیم و غیرمستقیم آمریکا در ایران کاسته شد، گرچه تلاشهای آن افزایش یافته و واشنگتن بهطور شدیدی بر بخش اندکی از جامعه متمرکز شد. اغتشاشات 1401 که تمرکز آمریکا بر عدهای قرار گرفت که جداییشان از جامعه به اندازهای بود که از باخت تیم ملی فوتبال کشورشان در جامجهانی خوشحالی کردند، تنگنای حوزه تاثیرگذاری واشنگتن را آشکار ساخت.
16- قدرت تحرک ایران محدود نیست
ایران در پاسخ به ترور فرماندهان مقاومت با هدف قرار دادن پایگاه عین الاسد در شرایطی از خود تحرک جدی نظامی نشان داد که واشنگتن و دیگر طرفهای بینالمللی گمان میکردند فشار حداکثری قدرت تحرک تهران را محدود ساخته است.
۱۷ -شکسته شدن هیمنه آمریکا
پاسخ نظامی ایران در حمله به پایگاه ارتش آمریکا دارای ابعاد گوناگونی بود. این حمله فارغ از بیسابقه بودن حمله رسمی یک دولت به پایگاه نظامی آمریکا طی 75 سال اخیر (پس از پایان جنگ جهانی دوم)، برجستگیهای دیگری نیز داشت. در لایه اول میتوان به ناگهانی نبودن حمله ایران اشاره کرد. ایران این حمله را ناگهانی ترتیب نداد بلکه از روز 13 دی ماه تا روز 18 این ماه که عملیات صورت گرفت، تهران بارها از حتمی بودن پاسخ نظامی خبر داده بود.
آمریکا با وجود چنین تهدیدی موفق نشد از طریق تهدید یا اقدامات دیگر مانع از این حمله شود. در لایه دوم آمریکا به وسیله فناوریهای پدافند هوایی پرطمطراق خود نتوانست دست به رهگیری موشکهای شلیکشده به سمت پایگاههای خود بزند. در لایه سوم واشنگتن موفق نشد پاسخ متقابلی علیه حمله تهران به پایگاههای نظامیاش تدارک ببیند. حمله به عین الاسد که جنگ ارادهها بود نشان داد اقدام نظامی آمریکا در جاده فرودگاه بغداد هرچند آغاز ماجرا بود اما حمله به عین الاسد نقطه پایانی این تقابل نظامی شد.
ناتوانی سه لایه آمریکا از جلوگیری از حمله نظامی ایران به پایگاههای نظامی خود، بیسابقه بودن این اقدام طی 75 سال اخیر و پایانبخشی اقدام نظامی ایران به تقابل نظامی ایران-آمریکا، ضرباتی بودند که واشنگتن تنها از عملیات نظامی 18 دی 1398 تحمل کرد. این مساله هیمنه نظامی آمریکا را در جهان شکست.
۱۸ -متمرکز شدن مقاومت به سمت حضور خارجی
مقاومت هرچند به ذات دارای تخاصم با حضور نظامی خارجی در منطقه است اما پس از ترور فرودگاه بغداد، این مساله از شدت بیشتری برخوردار گشت بهگونهای که بار دیگر هدفگیری حضور نظامی آمریکا در منطقه به موضوعی داغ تبدیل شد. در پیامد این اتفاق آمریکا مجبور شد در سال 2020 بسیاری از پایگاههای نظامی محل استقرار خود در عراق را تخلیه کند. در سال 2021 نیز آمریکا نیروهای خود را مجددا کاهش داده و ماموریتشان را از رزمی به آموزشی تغییر داد. در سال 2022 این تهدیدات شکل جدیتری به خود گرفت بهگونهای که برای نخستین بار پایگاه محل استقرار نظامیان آمریکایی در امارات و کویت مورد حمله پهپادی قرار گرفت.
۱۹ -رسوخ تهدیدات به ساختار نظامی و سیاسی آمریکا با طرحهای انتقامگیری
آمریکا با مطرح ساختن خود بهعنوان یک تهدید جدی برای کشورها و ملتهای منطقه باعث شد آنها نیز طرحهای مقابلهای خود را به تناسب این تهدید ارتقا یافته، افزایش داده و از عمق بیشتری برخوردار سازند. طرحهای انتقامگیری محور مقاومت از عاملان جنایت تاکنون به کشته و مجروح شدن دهها تن از نظامیان آمریکایی منجر گشته است. این واقعه همچنین موجب رسوخ تهدیدات علیه مقامات سابق آمریکایی به داخل خاک این کشور شده است.
20- آشکار ساختن شکست و محدودیت گزینههای آمریکا
واشنگتن با اقدام به ترور شهدای فرودگاه بغداد آشکار ساخت در مبارزه با مقاومت ناتوان است که مجبور شده پس از رقابت و جنگی چندساله به چنین اقدامی مبادرت ورزد. اگر آمریکا سردار سلیمانی را در نخستین مراحل حذف میکرد امکان داشت بتواند آن را در چهارچوب اقدام نظامی معمول و در جریان رقابتها جا بزند اما وقتی به مدت دو دهه در برابر او در میدان شکست خورد، دست زدن به ترور وی در سفری رسمی و دیپلماتیک به عراق پیامی منفی از تواناییهای آمریکا مخابره کرد.
۲۱- ضعف اطلاعاتی آمریکا
نوع ترور که هدفگیری اعلام شده مقام رسمی یک کشور از طریق اقدام نظامی در موقعیتی مشهود بود، ضعف دستگاههای امنیتی و محدود بودن نفوذ اطلاعاتی واشنگتن را آشکار ساخت بهگونهای که مشخص شد آنها پس از ناکامی در ترور به شیوههای دیگر مجبور به پذیرش تبعات اقدام مستقیم نظامی شدهاند. برای آمریکا مطلوبتر بود تا سردار سلیمانی را از طریق ترور بیولوژیک یا بمبگذاری به وسیله گروههای تروریستی به شهادت برساند اما پس از ناتوانی در این اقدامات، فرمانده سپاه قدس را در سفر کاری آشکاری به شهادت رساند.
در همین رابطه حسین طائب رئیس وقت سازمان اطلاعات سپاه ۱۱ مهرماه سال 1398 اعلام کرد در شهریورماه همان سال آمریکا تلاش داشته از طریق بمبگذاری سردار سلیمانی را به شهادت برساند. ترور سردار سلیمانی در فرودگاه بغداد به این جهت چندان دارای پیچیدگی امنیتی نبود که سفری رسمی وی به کشوری دیگر قابل پنهان ساختن نبود و از سوی دیگر آمریکا علیرغم اطلاع از حضور فرمانده سپاه قدس جز از طریق اقدام نظامی آشکار نتوانسته بود راه دیگری برای ترور وی بیابد. دسترسی اطلاعاتی و امنیتی به افراد پرسفر، با دیدارهای پرتعداد و آشکار به سختی دسترسی به افراد مخفی شده نیست.
۲۲ -ضربه به قدرت نرم و هنجاری آمریکا
آمریکا برخلاف قواعد رسمی و رویههای موجود به صورت مستقیم دست به هدفگیری و ترور مقام رسمی یک کشور زد؛ اقدامی که در تاریخ جهان بیسابقه است. «اگنس کالامارد» گزارشگر ویژه سازمان ملل بلافاصله پس از ترور سردار سلیمانی در توییتی آورده بود: «در ترور ژنرال سلیمانی، یک مقام دولتی ایران، توسط نیروهای آمریکا دو معیار ضرورت و تناسب رعایت نشد. این ترور اقدامی خلاف موازین بینالمللی حقوق بشر بود.» این اقدام بر خلاف اصولی بود که آمریکا بهعنوان رهبر خودخوانده جهان چندین دهه بر لزوم رعایت آنها تاکید داشت.
۲۳ -نماد یافتن پیوند ایران و عراق
شهادت همزمان حاجقاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس تبدیل به نمادی از پیوند ایران و عراق شد؛ دو کشوری که هرکدام بهطور جداگانه ظرفیت و قدرت منطقهای بالایی دارند و به مدت چندین دهه و حتی در نگاهی وسیع طی چندصد سال گذشته تلاش شده بین آنان جدایی انداخته شود. ۸۰ سال جنگ حکومتهای ایران و امپراتوری عثمانی در عراق و تلاش این حکومت برای جداسازی دو ملت و بعدها ۸ سال جنگ تحمیلی بر این مبنا شکل گرفت.
۲۴- تثبیت نگاه فرامرزی در ایران
شهادت سردار سلیمانی، نفوذ منطقهای را به یک الزام برای ملت و دولتهای ایران، فارغ از زمان کنونی مبدل ساخت. از همینرو بود که تشابهیابیها میان سردار سلیمانی و فرماندهان نظامی تاریخی ایران و حتی شخصیتهای اساطیری مانند سورنا که نبردهایی منطقهای با دشمنان داشته است و همچنین آرش، شدت یافت.
۲۵- ارتقای دشمنی آمریکا و زمینهسازی خروج
پیش از ترور سردار سلیمانی، هرچند ملتها و گروههای مقاومتی منطقه نگاه مثبتی به حضور آمریکا در منطقه نداشتند اما دستکم این حضور برایشان قابل تحمل بود. پس از ترور اما به نظر میرسد مقاومت و آمریکا در یک جغرافیا قابل جمع نباشند. بر همین اساس بود که مقابله با آمریکا در عراق شدت بیشتری یافت. /فرهیختگان
شمشیر سلیمانی تا شهید سلیمانی
حسامالدین برومند: حضرت امیر(ع) در نامه 38 نهجالبلاغه به ویژگیهای جناب «مالک اشتر» اشاره کردهاند و در این میان عبارتی دارند که نشان دهنده منزلت، اثرگذاری و تاریخسازی این قهرمان میدانهای سخت است: «او شمشیری از شمشیرهای خداست که نه تیزی آن کند میشود و نه ضربت آن بیاثر است.» جنگ، جنگ است و دشمنان اسلام از همان ابتدا تا امروز هر چه در چنته داشتهاند به صحنه آوردهاند تا «اسلام» و «حکمرانی اسلامی» را از میدان سیاست خارج نمایند.در هر دوره و زمانهای هم این جنگ، ابعاد و مختصات خودش را داشته است. امروز هم نماد تام و تمام دشمنی با اسلام و هر حکومتی که پرچم اسلام را بلند کرده باشد امریکای جنایتکار و فریبکار است که یک «جنگ ترکیبی و هیبریدی» به پیش کشیده است تا در محاسبه خود کار را تمام کند. امریکاییها برای قرن جدید، نقشه ویژهای را طراحی کرده بودند. درواقع، پروژه امریکاییها، پروژه موسوم به «قرن جدید امریکایی» «PNAC» بود که از جمله اهداف آن، شکلگیری خاورمیانه امریکایی بود.
در ذیل این پروژه، راهبرد امریکاییها در منطقه، جلوگیری از الگوهای حکومتی است که قابلیت چالش با هژمونی امریکا را دارد. برای اینکه پروژه خاورمیانه امریکایی در صحنه عمل محقق شود نیازمند پروژههای مقدماتی بود که این پروژه را در یک پروسه، پیگیری و عملیاتی نماید. از همین رو، امریکاییها پس از حادثه خود ساخته 11 سپتامبر و قشونکشی و جنگ افروزی در افغانستان و عراق درسالهای 2001 و 2003 به بهانه ادعای توخالی مبارزه با تروریسم، پروژه خاورمیانه بزرگ را در سال 2003 به صحنه آوردند و هدف آنها این بود که به اصطلاح تروریسم را ریشه کن کنند و در پوشش این مسأله موضوع امریکائیزه کردن کشورهای منطقه غرب آسیا را دنبال کردند تا بنای خاورمیانه با مختصات امریکایی را از نو بسازند که این پروژه ابتر ماند.
در ژوئن 2006 کاندولیزا رایس، وزیرخارجه وقت امریکا در تل آویو، این بار اصطلاح خاورمیانه جدید را به رخ کشید تا جایی که رایس در بحبوحه جنگ 33 روزه در سال 2006، این جنگ را درد زایمان خاورمیانه جدید دانست. اما جنگ 33روزه نیز بر خلاف محاسبات امریکاییها پیش رفت و جبهه مقاومت، معادلات عبری- غربی را بر هم زد.
امریکاییها اما همچنان به دنبال پروژه خاورمیانه امریکایی بودند و پس ازسالها کار اطلاعاتی و تشکیلاتی، گزینه آخر را در جنگ محاسباتی رونمایی کردند؛ داعش! اما داعش هم با همه کار اطلاعاتی و تشکیلاتی امریکاییها و صهیونیستها و پولهایی که قارونهای منطقه پای آن ریختند به یک سد بزرگ برخورد کرد؛ جبهه مقاومت با رهبری چهره بینالمللی آن حاج قاسم سلیمانی.
کار بزرگ حاج قاسم سلیمانی، احیای جبهه مقاومت بود که دست برتر را در تحولات داشت و در پی آن دو اتفاق مهم رقم خورد؛ یکی آنکه سیطره داعش پایان یافت و دیگر آنکه پروژه خاورمیانه امریکایی هم هوا شد. بله! ضربت شمشیر سلیمانی به داعش و اربابش امریکا، ضربهای کاری بود. امریکاییها بزدلانه و خارج از میدان نبرد، او را شهید کردند ولی اگر پیش از آن از «شمشیر سلیمانی» هراس داشتند، اینک از «شهید سلیمانی» هراس دارند، چون تفکر حاج قاسم و مبارزه با امریکا و اخراج تروریستها از منطقه در دل و جان ملتهای این منطقه نهادینه شده است. اینجاست که باز هم باید گفت امریکا جنگ محاسبات را باخت و بالاخره نکتهای که نباید مغفول بماند این است که حاج قاسم سلیمانی در مکتب ولایت فقیه به این فرمانده شجاع و تاریخ ساز تبدیل شد که گویی چون مالک اشتر، «او شمشیری از شمشیرهای خداست که نه تیزی آن کند میشود و نه ضربت آن بیاثر است.»/ایران
سردار امر اجتماعی
شهید سلیمانی در حوزه اجتماعی چه نگاهی داشت؟به مناسبت سالگرد شهادت سردار شهید حاجقاسم سلیمانی در این سیاهه به بُعد مهمی از حیات ایشان خواهیم پرداخت. به تعبیر رهبر انقلاب، آن حضور بیسابقه و میلیونی مردم سراسر کشور در تشییع سردار شهید، حاجقاسم سلیمانی که در تمامی شهرها به حماسیترین شکل برگزار شد، در هر نقطه دیگری از دنیا اگر بنا بود انجام بشود، همینقدر پر شور بود. در کشورهای عراق، لبنان و سوریه برگزار شد و همانقدر شلوغ و حماسهساز بود. در یمن و پاکستان انجام شد و همان حالوهوا را داشت و اگر بنا بود در هر جای دیگر برگزار بشود باز به همان میزان مورد استقبال عموم مردم دنیا قرار میگرفت، دلیل این همه محبوبیت چیست؟ چرا مردم از هر ملیت و قومیتی، با هر زبان و نژادی، از هر دسته و جناحی و با هر عقیدهای، همه و همه حاجقاسم را دوست دارند؟ درواقع سردار شهید بیش از آنکه با آوازه نظامیاش در میان مردم شناخته شود، با جنبههای اجتماعی و رفتاریاش جای خود را در قلوب مردم باز کرد. از وی بهعنوان پهلوان یاد میشود، معنای پهلوان بودن چیست؟ هرکس که با دشمنان پیکار کند پهلوان است؟ هرکس که از جان مردم حفاظت و از مرزهای وطن صیانت کند محبوب و ماندگار میشود؟ خیر، پهلوان علاوهبر پاسداری از مرز، از حقایقی فرامرزی محافظت میکند. پهلوان برای فتح و پیروزی نمیجنگد، برای صلح میجنگد. نبرد میکند تا صلح برقرار بماند، تا امنیت و آسایش ازبین نرود. پهلوان نه بهخاطر یک ملت که برای خاطر انسانیت میجنگد. غالبا شهید را با چهره خندان، گشادهرو و در عین حال متواضع، خاکی و مهربانش میشناسند. نام سردار سلیمانی برای دشمنان ترسناک بود اما برای مردم منطقه یادآور یک چهره متواضع و سر به زیر، دو دست پینهبسته، کفشهای خاکی و قلبی مهربان و لبی خندان بود. به پاسداشت سومین سالگرد شهادت این اسوه اجتماعی، در اینجا به بازخوانی 5 مورد از مهمترین مصادیق حضور شهید در جامعه و ابعاد اجتماعی و مردمی وی میپردازیم.
روزی که خوزستان حرم شد
یکی از جلوههای حضور و فعالیت بیوقفه سردار شهید قاسم سلیمانی در جامعه بدون شک حادثه سیل فروردینماه ۱۳۹۸ در خوزستان است. جایی که حضور شهید و خدمت خالصانهاش به مردم خوزستان و سیلزدگان برای همیشه در ذهنها ماندگار شد. پس از وقوع سیل، سردار شهید با انتشار پیامی از مشتاقان مدافع حرم خواست همراه وی به کمک سیلزدگان خوزستان بشتابند. او خوزستان آن روز را حرم خواند و در اینباره نوشت: «مشتاقان دفاع از حرم به کمک سیلزدگان خوزستان بیایند. جوانانی که سنشان اقتضا نمیکرد جهاد زمان دفاع مقدس را درک کنند و امروز نیز خیلی اصرار دارند که بهعنوان مدافع حرم در جبهه حضور پیدا کنند، به نظر من باید بیایند خوزستان؛ چراکه حادثه اخیر یک دفاع از حرم است. هیچ چیزی بالاتر از کرامت انسان نیست.» به دنبال این پیام، شهید ابومهدی المهندس به همراه حشدالشعبی، بسیج مردمی با یکصد خودروی سبک و سنگین، صد دستگاه آمبولانس و تجهیزاتی همچون بیل مکانیکی، لودر و کمپرسی از مرز مهران وارد ایران و روانه نواحی سیلزده شدند. سردار احمد خادم سیدالشهدا، فرمانده قرارگاه کربلا توصیفات دقیقی از چگونگی حضور سردار شهید در حادثه سیل خوزستان دارد، به گفته وی؛ «آن مرد آمد، برای خدمت. زمانی که سیل بیرحمانه میتاخت و شهرهای استان خوزستان یکی پس از دیگری در میان هجوم سیلی ویرانگر به زیر آب میرفتند. دو بار سردار در رابطه با سیل به خوزستان آمد و هر دو بار توفیق حضور در کنارشان را داشتم. از نگاه من حضور سردار سلیمانی در سیل خوزستان یک حضور سازمانی نبود، یک حرکت داوطلبانه و جهادی بود. سردار پس از دریافت اطلاعات و ارزیابی اولیه از میزان خسارت، با یک گروه ١٠ نفره وارد خوزستان شد.» این فرمانده در ادامه میگوید: «مردم و گروههای جهادی سردار را که میدیدند با اشتیاق در حال خدمت، انرژی دوچندان میگرفتند. در شوش، شوشتر و شادگان، عربی با مردم حرف میزد، با آنها مینشست، نماز میخواند، چای میخورد. مردم هم دلبسته همین خصوصیات سردار شدند، استقبالها بینظیر بود. یکی چفیه سردار را به یادگار گرفت، یکی انگشتر. یادم هست پیرمرد سیلزده با گلایه و درحالیکه قاب عکسی از بنیانگذار انقلاب هم در دست داشت، به پیشواز سردار آمد. سردار پس از شنیدن خوشآمدگویی، دست او را میبوسد و خطاب به مرد سالخورده میگوید: «من با شما هستم»؛ حقیقتا هم با مردم بود. دائما تاکید میکرد که مبادا مردم را فراموش کنید. برای رسیدگی به افراد آسیبدیده و نیازمند واقعا خستگیناپذیر کار میکرد. بعد از نماز صبح، کار را شروع میکرد؛ بازدیدهای منطقه به منطقه. بلافاصله پس از استراحتی کوتاه منطقه دیگری را برای بازدید انتخاب میکرد. اگر احساس میکرد فردی نیاز به سرزدن دارد، سر میزد. مشکلات را حلوفصل میکرد. این بود که در دل مردم جای گرفته بود.»
زلزله بم و ماجرای لذتبخشترین خدمت شهید پس از دوران جنگ
«از حضور سردار در سیل خوزستان شنیدهاید اما من خاطرم هست شهید همیشه و از قدیم در میدان کمک و خدمت به مردم حاضر بود.» محمدباقر قالیباف با اشاره به حادثه زلزله بم در سال 1382، خاطرهای از شهید سلیمانی را بدینگونه روایت میکند: «خاطرم هست در زمان وقوع زلزله بم، فرمانده نیروی انتطامی بودم. منزل ما، شهید احمد کاظمی و شهید سلیمانی دقیقا در کنار هم بود و سالها همچون دوران دفاع مقدس همسایه دیوار به دیوار یکدیگر بودیم. هنگام اذان صبح صدای زنگ تلفن ما به صدا درآمد.
گفتند از بم با مرکز فرماندهی تماس گرفته شده و گشت مبارزه با مواد مخدری که پیش از اذان صبح از کنار بم در حال عبور بوده، متوجه وقوع زلزلهای در این شهر شده است، اینگونه بود که ما پیش از همه و قبل از رسیدن اخبار و مشخص شدن ابعاد حادثه، از زلزله خبردار شدیم. اتاق من دقیقا از سمت حیاط دیوار به دیوار اتاق حاجقاسم بود و میدانستم که او پس از نماز صبح بیدار است. صدایش زدم حاجقاسم، گویا در استان شما زلزله آمده، همان لحظه با هم شروع به پیگیری ماجرا کردیم و به محض اینکه ابعاد حادثه مشخص شد با شهید سلیمانی و شهید کاظمی تقسیم کار کردیم. آن دو شهید در اولین پروازی که از سوی نیروی هوایی سپاه برای ارسال کمکها به مقصد کرمان انجام شد، حضور یافته و به بم رفتند و تا روز آخر آنجا ماندند و به مردم شهر کمک کردند.»
به گفته ابراهیم شهریاری، همرزم حاجقاسم در دوران دفاع مقدس: «درواقع میتوان گفت نجاتدهنده 50 درصد مردم مجروح زیر آوار مانده بم، حاجقاسم و نیروهایش بودند. وقتی حاجقاسم به بم رسید، همهچیز بههم ریخته بود و شدت تخریبها به حدی بود که هیچ کس نمیتوانست اوضاع را مدیریت کند. اما حاجقاسم آمد و با همان مدیریت جهادیاش و ارتباطاتی که در کرمان داشت، اوضاع را به دست گرفت. همزمان از سراسر کشور، تمام نیروهایش و تمام بچههای لشکرش در دفاع مقدس و دیگر رزمندههای آن دوران هم خبردار شدند و خودشان را به بم رساندند و شروع به خدمترسانی کردند.»
آن حضور در بم و خدمترسانی به مردم این شهر چنان برای شهید سلیمانی شیرین بود که در این باره گفته بود: «اگر من بعد از دوران دفاع مقدس خدمتی انجام داده باشم که برایم رضایتبخش و لذتبخش بوده باشد همان کمکرسانی به مردم در زلزله است.» همچنین سردار محمد رئوفینژاد استاندار اسبق کرمان که در زمان زلزله بم فرمانده وقت لشکر ۴۱ ثارالله و قرارگاه عملیاتی جنوبشرق کشور بود در توصیف خدمات شهید پس از وقوع زلزله بم گفته است: «فرودگاه بم بعد از زلزله آسیب زیادی دیده بود و امکان ناوبری برای هواپیما وجود نداشت، اما با جسارت و شجاعت احمد کاظمی و حاجقاسم سلیمانی هواپیماهای سپاه در این فرودگاه نشستند.»
این یادگار دوران دفاع مقدس ابراز داشت: «من از نزدیک شاهد ایثارگری حاجقاسم در بم بودم، او مجروحانی که از زیرآوار بیرون آورده بودند را روی دست و شانه خود با سختی و مشقت از پلههای هواپیما بالا میبرد تا برای مداوا به دیگر استانها منتقل شوند. سردار سلیمانی حتی شبها نمیخوابید و به بازماندگان زلزله بم خدمت بزرگ و ماندگاری کرد، تاریخ کرمان نقش بیبدیل حاجقاسم در زلزله بم را فراموش نمیکند، زیرا شهید سلیمانی درحالیکه وظیفه و مسئولیتی نداشت، با دلسوزی به مردم بم خدمت کرد.»
نقش سردار شهید در شکست تحریم دارو و تجهیزات پزشکی
جامعه ایران دهههاست که به سبب تحریمهای ظالمانه بینالمللی آماج بحرانهای تلخی است که هر یک به تنهایی ممکن است کشوری را به زانو درآورند. تحریم، واژهای است که احتمالا آیندگان با شنیدنش بخش مهمی از تاریخ سیاسیاجتماعی ایران را مرور خواهند کرد. لازم به بازگو کردن این موضوع نیست که تحریمها در سالهای گذشته چه سختیها و مصیبتهایی را برای جامعه ایران رقم زد و مانع تامین برخی نیازهای ضروری، معیشت و رفاه هموطنانمان شد. یکی از ظالمانهترین اقسام تحریمها نیز تحریم دارو و تجهیزات پزشکی است که مخصوصا در دهه اخیر بحرانهای دارویی متعددی را رقم زده.
هنگامی که کودکی شبهنگام به تبولرز افتاده، گشتن داروخانههای مختلف در سطح شهر در جستوجوی دارو و جواب رد شنیدن از داروخانهها برای والدین از دردناکترین مصیبتهاست. مصیبت و معضلی که در همین چند ماه اخیر نیز گریبان نظام سلامت کشور را گرفته است و درباره آن گزارشهای متعددی نیز نوشتیم. با این مقدمه جالب است بدانید اکثر مصادیق حضور و فعالیت شهید سلیمانی مانند حضور در مناطق زلزلهزده و سیلزده ملموس و قابل مشاهده نبود. در شمار زیادی از فعالیتهای اجتماعی ایشان دوربینی حاضر نبود تا عکسی ثبت کند و خبرنگاری حضور نداشت تا اقدامات ایشان را روایت کند.
اقداماتی همچون شکستن محاصره تحریمهای ظالمانه و حل معضل کمبود دارو و تجهیزات پزشکی که اینگونه توسط سعید نمکی، وزیر سابق بهداشت کشور پس از شهادت سردار و در حاشیه مراسم تشییع پیکر ایشان روایت شد: «سردار شهید قاسم سلیمانی به همه مردم ایران و مردم منطقه که او را از ناجیان ضدتروریسم میشناختند، چه در سوریه، عراق و یمن و چه در اقصی نقاط جهان تعلق داشت و امیدواریم در ذهن مردمان این سرزمین، همواره جاودان باشد. سردار قاسم سلیمانی در زمینگیر کردن تروریستها و حذف آنان از منطقه نقشآفرینی اصلی داشت و کمک موثری نیز برای ما در نظام سلامت بود.
سردار قاسم سلیمانی در یکونیمسال گذشته، علیرغم ادعاهای آمریکا که دارو و تجهیزات مشمول تحریمها نمیشوند، ولی بیشترین فشار را بر ما و شرکتهای دارویی که قصد فروش دارو و تجهیزات را به ما داشتند، آورد و میخواست به هر مکانیسمی ما را به زانو درآورد، بهشدت ما را همراهی کرد و از مسیرهای مختلفی، حلقه تحریم دارو و تجهیزات پزشکی را شکست تا ما با کمبود جدی روبهرو نشویم و امیدواریم روحش با معشوقش سیدالشهدا محشور شود.»
جای خالی سردار این روزها عمیقا احساس میشود
هنگام شهادت سردار سلیمانی در جامعه بر سر یک موضوع اجماع نظر وجود داشت. خیلیها معتقد بودند شهید سلیمانی از سردار سلیمانی برای دشمنان خطرناکتر خواهد بود و اینگونه نیست که حضور و اثرگذاری شهید را تنها در زمان حیاتش خلاصه کنیم، چراکه حیات شهید با پایان زیست مادی تمام نخواهد شد و حاجقاسم نیز یکی از روشنترین مصادیق این حقیقت است. سردار زنده است و این را بهوضوح میتوان در قلبهای شمار زیادی از مردم منطقه دید، اما این ابدا به معنای آن نیست که جامعه جای خالی شهید را حس نکند.
بالعکس، اکنون که جای خالی حاجقاسم را با تمام وجود احساس میکنیم میتوانیم به عمق شخصیت و عظمت نگاه وی پی ببریم. بله جای سردار شهید این روزها بهشدت خالی است. خصوصا در ماههای اخیر، هنگامی که برخی افراد تنگنظر معترضان به مکانیسمهای هزینهزایی همچون گشت ارشاد را علنا به فحشا، هرزگی و شهوترانی متهم میکردند و برخی دیگر چنان به جان گروههای اجتماعی و خردهفرهنگهای مختلف در کشور افتادند که گویا فراموش کرده بودند پس از این ناآرامیها قرار است چشم در چشم همین اعضای جامعه زندگی کنند.
جای سلیمانی دقیقا آنجایی خالی است که عدهای با داس به جان تفاوتها افتادند و گفتند آن جوان معترض بیکار، بیسواد و بیبندوبار است، آن دختری که حجاب کامل ندارد و روسری از سر برداشته به دنبال فحشا است و آن ورزشکار جز پول چیز دیگری نمیشناسد و لیاقت شهید شدن ندارد. جای سردار آنجایی خالی است که عدهای تاب و تحمل تفاوتها و صدای مخالف را از دست دادند و جامعه اسلامی را به نوعی پلورالیسم دینی در نگاه خود تقلیل دادند.
جای آن شهید مظلوم خالی است که بار دیگر به بسیاری یادآوری کند؛ «من و آدمهای خودم. من و رفقای خودم. من و مریدهای خودم. این بیحجاب است، این باحجاب است. این چپ است، آن راست است، این اصلاحطلب است، او اصولگراست، خب پس چه کسی را میخواهید حفظ کنید؟ همان دختر کمحجاب دختر من است. دختر ما و شماست؛ نه دختر خاص من و شما، اما جامعه ماست. دختر ماست. فقط رابطه حزباللهی با حزباللهی معنا ندارد. رابطه حزباللهی با کسی که دینش ضعیفتر است موضوعیت دارد. جامعه ما خانواده ماست. اینها همه مردم ما هستند. اینها بچههای ما هستند.»
حیات حاجقاسم در قلوب مردم ادامه یافت
گفتیم که حیات شهید سلیمانی در قلوب مردم ایران و منطقه ادامه یافته و زین پس نیز خواهد یافت. برای این مردم سردار شهید بیش از آنکه با دستاوردهای نظامیاش شناخته شود، یک شخصیت مهم اجتماعی و چهرهای فوقالعاده محبوب در میان جوامع مختلف است. اما چگونه؟ چگونه یک چهره نظامی این چنین محبوب شده و به یک اسوه اجتماعی بدل میشود؟ حاجقاسم زمانی که در عراق مشغول مقابله با داعش بود، برایش فرقی نداشت از چه کسانی دفاع میکند، شهید از مسلمانان شیعه و اهل تسنن گرفته تا مسیحیان، ایزدیها یا کردها دفاع میکرد. برای حاجقاسم انسانیت مهم بود. او از مفهوم انسانیت دفاع میکرد.
میجنگید اما جنگ نمیخواست. عاشق صلح بود، هر زمان در کنار خانوادهاش بود آنقدر مشغول بازی با نوههای کوچکش میشد که دلش طاقت ترک آنها را نداشت. برای جوانهای اطرافش پدری میکرد و به مراسم خواستگاریشان میرفت و واسطه امر خیر میشد. در روستاهای محل زندگیاش تا میتوانست به محرومان کمک و از نیازمندان دستگیری میکرد. دختران بدحجاب را هم دختر خود میدانست و هیچگاه بین مردم فرق نمیگذاشت. حتی به خانواده یکی از اشراری که با او در سیستانوبلوچستان جنگیده بود و دشمنش محسوب میشد، رسیدگی میکرد.
نقل است زمانی که حاجقاسم یکی از افرادش را به ماموریت میفرستد، مطلع میشود که فرزند کوچک وی در بیمارستان است و نیاز به جراحی دارد، حاجقاسم سریعا خودش را به بیمارستان میرساند و آنقدر بالای سر آن دخترک میماند و از او مراقبت میکند تا به هوش بیاید و در آن هنگام به او میگوید: «من بابای تو را به جای خودم فرستادم ماموریت و حالا من به جای او اینجا هستم و از تو مراقبت میکنم.»
سردار اصلا و ابدا یک فرمانده عادی نبود، حتی در فضای حرفهای کار نیز فرماندهان مختلف سپاه معترفند دیدارهای مردمی و جنبههای اجتماعی در ارگانهای نظامی را از وی وام گرفتهاند. شهید سلیمانی فردی بود با لباس و کفشهای همیشهخاکی و دستهای پینهبسته، اما هیچ کجا و در برخورد با هیچکس لبخند، گشادهرویی و تواضع را فراموش نمیکرد. /فرهیختگان
برای زیارت مزار سپهبد شهید قاسم سلیمانی
در مسیر سلیمانی
حضور گسترده و چشمگیر مردم از اقصی نقاط ایران و جهان نشاندهنده تحکیم بیعت مردم با مکتب سلیمانی است
یونس مولایی: چند روز قبل بود که خاک ایران میزبان 400 لاله گلگون گمنام بود؛ بینامهایی که نشان ایران را تا ابد برای نسلهای متمادی نمایندگی میکنند. استقبال از پیکر پاک شهیدان گمنام در تمام استانهای کشورمان مثالزدنی بود. با این حال توجهات بیش از قابهای مملو از جمعیت شهرهای بزرگ به یک روستای کوچک دوخته شد. مردم روستای پردنجان استان چهارمحالوبختیاری که احتمالا بیشترمان پیش از ثبت قاب مشهورشان در بدرقه یک شهید گمنام، نام روستایشان را هم نشنیده بودیم جلوهای از ارزشهای جمعی مردم ایران شدند. گویی تمام روستا برای بدرقه شهیدی آمده بودند که شاید محل تولدش هزاران کیلومتر دورتر از پردنجان باشد. خیره شدن به این قاب و یافتن واقعیتهای جامعه ایران در متن و حاشیهاش، کار چند روزم شده بود. این تشییع و تمام اجزای حاضر در آن حکایت یک نقاشی از تاریخ و هویت ایران را داشت؛ ایرانی که شهیدانش زندهترین رکن وحدتبخش آن به حساب میآیند، ایرانی که شهرت شهید بر گمنامی شهید پیشی میگیرد و نهایتاً سرزمینی که با همه تکثر و تمایزاتش بر سر یک حلقه وصل معنوی به مقصدی مشترک میرسد.
پس اجازه دهید قبل از نوشتن از مردی که امروز سومین سالروز نشستنمان بر داغ باشکوهش است بگویم: به نام شهید.
سردار سپهبد حاجقاسم سلیمانی در بامداد همچون امروزی جامه شهادت را به تن کرد؛ جامهای که به گواه هر آنچه از او به ما رسیده است، آرزوی دیرینهاش بوده و در تمام زندگی به تمنای آن مبارزه کرده است. سلیمانی عارفانهترین کلماتش و خالصانهترین احساساتش را پای این مرگ خونین نوشته و گفته بود: «آه! مرگ خونین من! عزیز من! زیبای من! کجایی؟ مشتاق دیدارت هستم... وقتی بوسه انفجار تو، تمام وجود مرا در خود محو میکند، دود میکند و میسوزاند. چقدر این لحظه را دوست دارم. آه... چقدر این منظره زیباست. چقدر این لحظه را دوست دارم. در راه عشق جان دادن خیلی زیباست... خدایا! ۳۰ سال برای این لحظه تلاش کردم. برای این لحظه با تمام رقبای عشق درافتادهام. زخمها برداشتهام، واسطهها فرستادهام. چقدر این منظره زیباست! چقدر این لحظه را دوست دارم». برای همچون اویی که غلتیدن در حوض خونین شهادت آرمانی زیستنی بوده است، مرگی اینچنین به دست شقیترین دشمنان دین خدا پاداشی شایسته بود. اما شهادت او خیر جمعی نیز به حساب میآمد. آنچنان که بدرقه میلیونی او در شهرهای مختلف نشان از آن داشت که خون شهید چگونه میتواند وجدان بیدار و فطرت حقیقتجوی انسان مسلمان را درگیر خود کند. بر همین اساس شهید حاجقاسم سلیمانی در قیاس با سپهبد حاجقاسم سلیمانی جایگاه اجتماعی بالاتری دارد. او را بحق میتوان «شناسنامه ایران» و سندی هویتبخش برای اعصار متمادی به حساب آورد. طرح «مکتب سلیمانی» از سوی رهبر حکیم انقلاب و بخشیدن وجهه فراشخصیتی به این بزرگمرد تاریخ معاصر ایران بخوبی این حقیقت را عیان میکند که راه و رسم سلیمانی را میتوان نمونهای قابل تکثیر و نجاتبخش برای ایران و ایرانیان دانست.
توصیفات و تعابیر رهبر انقلاب همچون «عشق همیشگی به شهادت»، «تربیت حقیقی در مکتب اسلام و امام خمینی(ره)»، «صدق و اخلاق»، «مجاهدت دائمی»، «اخلاص و اهل تظاهر و ریا نبودن»، «انقلابیگری با پرهیز کامل از حزبگرایی و جناحگرایی»، «شجاعت و تدبیر توأمان»، «حساسیت شدید به حدود شرعی حتی در میدان جنگ»، «معنویتگرایی»، «تعهد و ایمان»، «روحیه مقاومت و فداکاری» و «استکبارستیزی» درباره این قهرمان را میتوان نقطه ایدهآل ارزشهای انقلابی و مطلوب مردم ایران دانست. «مکتب سلیمانی» از آن رو که مفاهیم و نظام ارزشی مردم ایران در قالب یک شخصیت تجربهشده معاصر نشان میداد، عملا زمینهساز احیای روح جمعی ایرانیان در زمانهای شد که فقدان تفکر و عمل انقلابی برای مردم به چشم میآمد. از سوی دیگر وصیتنامه شهید سلیمانی را میتوان یک مانیفست کامل انقلابی در زمانه حاضر دانست که نشان از عمق بینش آن شهید از مسیر پیش روی خود و ملت ایران دارد. تعبیر اخیر رهبر انقلاب مبنی بر اینکه شهید سلیمانی «ملیترین» و «امتیترین» فرد بود، نشان از نگاه و پیوست این شهید به ۲ رکن ایران و اسلام نه در تضاد یکدیگر که در صیانت از یکدیگر است. در بخشی از وصیتنامه شهید سلیمانی آمده است: «مهمترین هنر خمینی عزیز این بود که اول اسلام را به پشتوانه ایران آورد و سپس ایران را در خدمت اسلام قرار داد. اگر اسلام نبود و اگر روح اسلامی بر این ملت حاکم نبود، صدام چون گرگ درندهای این کشور را میدرید؛ آمریکا چون سگ هاری همین عمل را میکرد، هنر امام این بود که اسلام را به پشتوانه آورد؛ عاشورا و محرم، صفر و فاطمیه را به پشتوانه این ملت آورد. انقلابهایی در انقلاب ایجاد کرد. به این دلیل در هر دوره هزاران فداکار جان خود را سپر شما و ملت ایران و خاک ایران و اسلام و بزرگترین قدرتهای مادی را ذلیل خود کردهاند». تنها توقف در همین بخش از وصیتنامه این شهید کافی است تا عمق و وسعت نگاه حاجقاسم درباره سرنوشت کنونی ایران و جهان اسلام روشن شود. عبور از دوگانههای تضادآفرینی همچون «ملیت و دیانت» و فهم دقیق در به خدمت گرفتن این 2 عنصر در کنار یکدیگر از هنرهای آن شهید بود که به شکل اعلی در مبدل شدن شهادتشان به نقطه تولدی دوباره برای ایرانیان نمایان شد.
شهید حاجقاسم سلیمانی اکنون حقیقی است که هر سال در این روز یک بار دیگر بر ایران و فرزندانش زاده میشود. نامیرایی او و الهامبخشی مسیری که در آن جان احیاگر خویش را فدا کرد نشان از حقیقت شهادت در تفکر و زیست شیعی دارد. او شناسنامه ایران است، ایران خود را به نام و راه او میشناسد و در کشاکش هر مشکل و ناملایماتی اصل خویش را در آن مییابد.
این روزها وقتی به انبوه جمعیتی که راهی مزار شهید بزرگوارمان در کرمان میشوند نگاه میاندازم، بیش از هر چیز این تصور برایم تداعی میشود که حالا حاجقاسم سلیمانی تبدیل به یک آیین جمعی برای ایرانیان شده است. مواجهه با هیچ شهید معاصری همچون او نبوده است. تاریخ شهادتش تبدیل به یک مناسبت ملی و دینی شده است، مزارش محل اجتماع دلدادگان انقلاب و اسلام است و نامش تبدیل به نمادی از ایستادگی و مقاومت شده است. از قاب مشهور روستای پردنجان تا تراکم جمعیت در مزار سردار شهید در کرمان، میتوان امتداد یک مسیر را به مشاهده نشست. مزار حاجقاسم سلیمانی که بخوبی او را سیدالشهدای مدافعان حرم میخوانند، حالا همچون حرمی امن، پناهگاه عاشقان شهیدان شده است. آیین سلیمانی تجسم آرمان او در واقعیت اجتماعی ایران است.
گفتوگوی «وطن امروز» با سردار حسن پلارک درباره طراحی راهبردی سردار سلیمانی علیه گسترش نفوذ اسرائیل در منطقه و توسعه جبهه مقاومت
استمرار سلیمانی
حاجقاسم آنقدر زیرساختهای محور مقاومت در منطقه را محکم بنا کرده که نه تنها پس از شهادتش افتی ایجاد نشد، بلکه با قدرت بیشتری ادامه یافتمریمسادات آجودانی: ۳ سال از شهادت «حاجقاسم سلیمانی» میگذرد اما همچنان داغ نبودنش برای نهتنها ایرانیان، بلکه همه آزادیخواهان جهان بویژه محور مقاومت تازه است. با آنکه حاجقاسم دیگر بین ما نیست اما همچنان دستاوردهای تلاشهایش در ابعاد مختلف قابل مشاهده است. در عراق، سوریه، لبنان و حتی افغانستان شاهد تغییراتی هستیم که دنیای استکبار را کلافه کرده است.
الا دیگر رژیم اشغالگر قدس خواب از چشمش ربوده شده و شمارش معکوس نابودی اسرائیل آغاز شده است که البته اینها همه مرهون تلاشهای سردار دلهاست. میتوان گفت حالا به خاطر حضور منطقهای ایران به واسطه تلاش سردار سلیمانی، دشمن متوقف و زمینگیر شده است؛ تا جایی که حاجقاسم آنقدر زیرساختها را خوب ساخته که بعد از شهادتش مسیری که تعیین شده، در حال پیگیری است و هر روز جایگاه ایران در جهان قدرتمندتر میشود.
در سومین سالگرد سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی گفتوگویی با سردار حاج حسن پلارک، رئیس سازمان توسعه روابط اقتصادی، فرهنگی، سیاحتی و زیارتی ایران و عراق داشتیم تا در کنار یاد و خاطره شهید سلیمانی با ابعاد دیگری از شخصیت این شهید بزرگوار در ابعاد بینالمللی آشنا شویم.
* شما ۴۰ سال در کنار حاجقاسم بودید و دوستی باسابقهای داشتید. به نظرتان مهمترین عامل موفقیت سردار شهید سلیمانی در وظایف محوله از عملیاتهای مختلف در دوران دفاعمقدس و ایجاد امنیت در شرق کشور تا فرماندهی نیروی قدس سپاه پاسداران چه بود؟
یکی از ویژگیهای حاجقاسم پیگیری جدی وظایف محوله بود و این پیگیریها تا لحظه رسیدن به اهداف و نتیجهگیری ادامه داشت. گاهی برای یک موضوعی در روز بیش از ۱۰ بار تماس میگرفت و تا آن موضوع به نتیجه نمیرسید، دستبردار نبود. البته خیلی هم در قید و بند تشریفات اداری، مکاتبه، نامه و فکس نمیشد و عملیاتی اقدام میکرد؛ تا جایی که وقتی در یک روز دستوری میداد، نمیگذاشت ساعتی بگذرد و دقایقی بعد نتیجه را جویا و پیگیر میشد. مرحوم رستم قاسمی، وزیر سابق راه و شهرسازی تعریف میکرد یک روز حاجقاسم از من یک کشتی روی آب در بندرعباس خواست.
پس از این مطالبه هنوز یک ساعت نگذشته بود که تماس گرفت و گفت: کشتی آمد؟ گفتم: نه حاجآقا! پیگیر هستم. دوباره ۳ ساعت بعد تماس گرفت و جویا شد و من هم گفتم نه! هنوز کشتی روی آب نیست. مجدد شب زنگ زد و پیگیری کرد که بعد از این همه پیگیری به او گفتم روی آب قرار دادن کشتی تشریفاتی دارد و باید اجاره شود تا مراحل قرارگیری آن روی آب انجام شود. در نتیجه نیازمند زمان است و در چند ساعت محقق نمیشود. حاجقاسم قانع شد و در نهایت 2 روز وقت داد به آقای قاسمی تا کشتی را روی آب آماده کند. فرماندهی حاجقاسم و پیگیری او به این شکل بود و تا رسیدن به نتیجه آن را جویا و به نوعی این پیگیری منجر به نتیجه میشد.
اهداف برنامهریزی شده حاجقاسم باید 100 درصدی محقق میشد، نه حتی 99 درصد!
این اخلاق حاجقاسم فقط درباره دستوراتش نبود، بلکه در عملیاتها هم به همین شکل پیگیری مجدانه داشت. اگر عملیاتی طراحی میکرد، باید به اهداف تعریف شده و نهایی میرسید و به کمتر از آنچه تکلیف شده بود، قانع نبود. این موضوع در تمام مأموریتهای حاجقاسم حاکم بود. وقتی او مأموریتی تعریف میکرد، نتایج آن هم باید ظهور و بروز مییافت.
تاکتیک حاجقاسم جالب بود. او چندبعدی و بسیار هوشمندانه تصمیم میگرفت. نخستین توجه شهید قاسم سلیمانی این بود که باید به هدف تعریف شده به طور ۱۰۰ درصدی برسد، نه حتی در حد ۹۹ درصد. دومین موضوعی که پیش میبرد، چگونگی انجام امور با هزینه و تلفات و صدمات کمتر در منطقه و تبعات کم برای نظام جمهوری اسلامی ایران بود. اینکه برای نظام تبعات نداشته باشد و مردم هم درگیر آن نشوند، برایش اهمیت زیادی داشت، چرا که خود را فدای مردم میدانست و زندگی خودش را هم وقف مردم کرده بود. مثلا اگر قرار بود در منطقه آمرلی و موصل در عراق یا حمص و حلب در سوریه عملیاتی انجام دهد، ملاحظاتی داشت به طوری که مهمترین امر برایش مردم بودند. به همین دلیل هم قبل از آغاز رسمی عملیاتها، در نخستین اقدام پناهگاهی برای مردم ایجاد میکرد تا خسارتی به آنها وارد نشود. بعد نیروهای خودی را با فرماندهان هماهنگ میکرد تا تعداد شهدا و مجروحان به حداقل برسد.
حاجقاسم اجازه سوءاستفاده دشمن از برقراری امنیت در منطقه را نمیداد/ راهاندازی معاونت اقتصادی برای جبران برخی هزینهها در محور مقاومت
* برخی شبهه میکنند ایران نباید در محور مقاومت حضور پیدا میکرد و این به ضرر کشور است؛ حضور ایران در محور مقاومت چه دستاوردهایی داشت؟
اینکه میگویم حاجقاسم چند بعدی بود، یعنی در برنامههایش به همه جوانب توجه داشت. در عملیاتها هم همینطور بود. شهید سلیمانی در کنار اینکه از نظر سیاسی جایگاه ایران را در منطقه تقویت کرد و از نظر اقتصادی هم این جایگاه را بهبود داد، تلاش کرد ایران بتواند نفع اقتصادی نیز در کشورهای هدف ببرد. یعنی طوری نباشد که ما مشکلات را برطرف کنیم، رنج بکشیم و به سختی بیفتیم اما کشورهایی که از دور مشکلات را میدیدند، به بازار هدف برسند و از آن بهره ببرند.
برای همین هم معاونت اقتصادی در مجموعه خود راهاندازی کرد تا هزینهها را از بازار آن کشورها بتوانیم جبران کنیم. از طرفی هم از نظر سیاسی جلوی جوسازی دشمن را بگیریم و اجازه ندهیم دشمن از این موقعیت سوءاستفاده کند. حاجقاسم سعی داشت انسجام و وحدت شیعه را در عراق حفظ کند اما دخالتی در امور سیاسی این کشور نداشت. دخالت در سیاست و امور داخلی کشورها اصلاً در برنامه حاجقاسم نبود. او فقط تلاش میکرد مردم را به هم متصل کند تا از طریق وحدت، به توفیقاتی برسند.
تمرکز حاجقاسم ایجاد وحدت بین جریانهای همسوی محور مقاومت بود
* البته برخی هم طوری القا میکردند که حاجقاسم در امور سیاسی و حتی داخلی کشورهای منطقه دخالت میکند.
جامعه شیعه عراق طبق قانون اساسی میتواند دولت و کابینه را مشخص کند. حاجقاسم کاری با دولت آنها نداشت و میگفت ما نباید دخالتی در دولت عراق کنیم. برای همین هم هیچگاه دخالتی در امور سیاسی عراق نداشت و تأکید حضرت آقا هم در این رابطه، چنین بود اما گاهی در مأموریتی 40 روز در عراق حضور داشت تا وحدت شیعه را حاکم کرده و آنها را به هم نزدیک کند و به نوعی همه یک رأی داشته باشند و به اهداف خود برسند. در آن ایام هم دشمن تهدید و طوری القا میکرد که ایران در حال دخالت در امور عراق است، در حالی اصلا اینگونه نبود. حاجقاسم تلاش میکرد افکار عمومی عراق را هدایت و متوجه کند که ایران قصد دخالت در امور داخلی این کشور را ندارد اما برخی طوری القا میکردند که حاجقاسم در حال دخالت در امور داخلی این کشور و اجرای برنامههای سیاسی ایران در عراق است.
باید واضح بگویم که حاجقاسم چنین دخالتی نداشت و تمرکزش ایجاد وحدت مسلمانان در عراق بود. او جریانهای همسو در کشورهای محور مقاومت و همچنین جریانهای بحق در فلسطین را حمایت میکرد. جریانهای مجاهد و مبارز را که علیه رژیم اشغالگر قدس میجنگیدند، از تفرقه خارج میکرد تا با وحدت رویه به هدف مشترک برسند. سردار سلیمانی برای رسیدن به این اهداف در جلسات مشترک، آنها را به هم نزدیک کرده و اختلافات را برطرف میکرد. او معتقد بود اگر جهاد اسلامی، حماس و حزبالله به صورت مجزا علیه رژیم صهیونیستی مبارزه کنند، به جایی نمیرسند و از هدف دور خواهند شد. بنابراین برای نابودی اسرائیل غاصب باید متحد شوند.
اگر دخالت به معنی اتحاد جوامع برای رسیدن به یک هدف است، بله! حاجقاسم در این امور دخالت میکرد. شهید سلیمانی برای اتحاد مسلمانان و پیروزی جهان اسلام بویژه کوتاه کردن عمر اسرائیل غاصب تلاش میکرد و تلاشش هم در بسیاری موارد موفق بود. او هر جایی لازم بود کمک فکری، تاکتیکی و حتی نظامی میکرد. گاهی در حوزه منطقهای حاجقاسم اصلا توصیه میکرد شما به گونهای حرکت نکنید که خودزنی باشد، بلکه باید با مسالمت و رفتار دوستانه پیگیر اهداف باشید.
حاجقاسم آنقدر زیرساختها را در محور مقاومت محکم بنا کرده بود که پس از شهادتش افتی ایجاد نشد
* حاجقاسم در سالهای حضور در نیروی قدس در کنار مبارزه با رژیم اشغالگر قدس، سعی در روشنگری درباره اسرائیل غاصب هم داشت؛ شهید سلیمانی چگونه مانع روابط کشورها با رژیم صهیونیستی میشد؟
اگر تلاش حاجقاسم نبود شاید ۱۰ سال قبل بسیاری از کشورهای منطقه روابط خود را با اسرائیل غاصب عادیسازی کرده بودند. حاجقاسم اجازه نمیداد این اتفاق بیفتد، چرا که حضور رژیم اشغالگر قدس در منطقه برای اسلام و مسلمانان خطر بزرگی بود. او با این اقدام مقابله میکرد. برخی میگفتند حاجقاسم یا مقامات ایران اسلامی آمدهاند و با حرکتی مانع روابط با رژیم صهیونیستی شدهاند. باید به این امر اشاره کنم که نهتنها آن زمان، بلکه الان هم همینطور است. گاهی آشکار تلاش میشود که خطرات عادیسازی روابط با اسرائیل را به کشورهای مختلف گوشزد کنیم؛ گاهی هم از روشهای دیپلماتیک و گاهی با روش عمومی و گاهی خاص که اولتیماتومهایی داده میشود که برخی کشورها مواظب مواضع خود در برابر رژیم اشغالگر قدس باشند.
اگر نقش قدرت نفوذ منطقهای ایران نبود، بدون شک میتوان گفت تا به حال رژیم اشغالگر قدس بارها به ایران اسلامی حمله کرده بود. استکبار جهانی خواهان نظام مقتدر در منطقه به نام جمهوری اسلامی ایران نیست. هم آمریکا و هم ایادی استکبار جهانی بویژه اسرائیل جنایتکار نمیتوانند قدرتمندی کشور شیعه را تحمل کنند. اگر تا به حال حرکتی را علیه ایران اسلامی انجام ندادند، از ناتوانی و عجز آنها بوده است و از طرفی هم میدانستند اگر حرکتی انجام دهند، همان فرمایش گهربار حضرت آقا که فرمودند «اگر یکی بزنند، ۲ تا میخوردند» محقق خواهد شد، بنابراین میدانستند اگر بزنند، میخورند. این کاری بود که حاجقاسم با جدیت، سماجت و تلاش ۱۰۰ درصدی در حضور منطقهای ایجاد کرد و باعث شد ایران در منطقه اقتدار داشته باشد. ما هم اراده قوی داریم و هم در تجهیزات نظامی توانمند هستیم و به خاطر حضور منطقهای ایران به واسطه تلاش سردار سلیمانی، دشمن متوقف و زمینگیر شده است. حاجقاسم آنقدر زیرساختها را خوب ساخته است که بعد از شهادتش افتی در این زمینه نداریم و با جدیت در حال پیگیری این مسیر هستیم.
ایران در حوزه بینالمللی موفقتر از گذشته عمل کرده است
* گفته میشود جایگاه ایران پس از حاجقاسم تضعیف شده است. حتی استکبار جهانی هم در بین مردم چنین القا میکند؛ آیا واقعا قدرت و جایگاه ایران در ابعاد بینالمللی در سالهای اخیر متزلزل شده است؟
توان و جایگاه ایران در منطقه کمتر نشده، بلکه بیشتر شده است. نمونه آن هم این است که در طول یک سال گذشته هر روز در فلسطین اشغالی علیه رژیم صهیونیستی عملیاتی اجرایی شده است، در حالی در سالهای گذشته ماهی یا سالی یک عملیات در فلسطین اشغالی داشتیم. اسرائیلیها امروز زمینگیر و دیوانه شدهاند و برای همین هم از روشهای دیگری سعی دارند ضد ایران برنامهریزی کنند. توفیقات ما به حدی است که دامنه مبارزات با اسرائیل را از غزه به دامنه کرانه باختری کشیدهایم. رسانههای مختلف هم آن را اطلاعرسانی میکنند که در هر عملیاتی چندین نیروی اسرائیلی به هلاکت رسیدند.
دومین مورد موضوع عراق است. نخستوزیر فعلی عراق را ببینید. در طول ادوار مختلف بهترین دوره و ثبات سیاسی را شاهد هستیم و نخستوزیر مورد تأیید همه اقشار و مذاهب عراق روی کار آمده است و همبستگی کاملی در این کشور وجود دارد. علیه آنها هم توطئههایی شد که خوشبختانه خنثی شد. سردار قاآنی هم در آنجا تلاش کرد شیعیان را به هم نزدیک و فضای مجازی و رسانههای منطقه را کنترل کند.
در افغانستان هم طالبان به رغم اینکه دولت رسمی این کشور نیست اما تضمین داده خطر داعش را کنترل کند. ما بدون درگیری و حضور در افغانستان توانستیم داعش را کنترل و امنیت را برقرار کنیم. اینها بخشی از موفقیتهای ایران اسلامی است و باید اذعان کرد ایران در حوزه بینالمللی موفقتر از گذشته عمل کرده است.
اسرائیل با تهدید ایران میخواهد به عمر معکوس خود ادامه دهد
* نظر شما درباره تهدیدهای اخیر رژیم صهیونیستی مبنی بر حمله به ایران و حتی نفوذ در کشور چیست؟
هر سال این تهدیدها را مطرح میکنند اما اکنون شرایط به مراتب بدتری از گذشته دارند. آشفتگی سیاسی و داخلی در رژیم صهیونیستی وجود دارد و همین امر باعث شده برای بقای خود اقدام به تحرکاتی علیه ایران اسلامی کنند و با چنین اقدامات و تهدیدهای توخالی به عمر معکوس خود ادامه دهند.
چگونگی قدرت گرفتن حزبالله برای مقابله با رژیم صهیونیستی
* برگردیم به رفاقت شما با حاجقاسم؛ خاطرهای از سردار دلها و فعالیتهای آن شهید بزرگوار در ابعاد بینالمللی برایمان بگویید. حاجقاسم وقتی فرمانده نیروی قدس شد، کمتر از ۳ ماه به من گفت از کرمان بیا پیش من. در آن زمان من تحت امر سردار عزیز جعفری بودم اما بدون اجازه فرمانده نیرو به نیروی قدس پیوستم و میدانستم حاجقاسم با سردار جعفری صحبت میکند. وقتی به نیروی قدس رفتم، برایم تعریف کرد و گفت ۳ بار تاکنون به لبنان رفتم و 2 بار هم با حزبالله جلسه گذاشتم اما این حزبالله قدرت چندانی برای مقابله با اسرائیل ندارد.
یا باید دستور کار حزبالله را خارج کنیم که البته این امر، نظر حضرت آقا نیست، یا باید آن را تقویت کنیم تا بتواند جلوی رژیم صهیونیستی ایستادگی کند و در برابر آنها مقابله کند. گفت بنشینید و فکری کنید و طرحی بنویسید که چگونه باید برای قدرتمند کردن حزبالله و نابودی رژیم اشغالگر قدس اقدام کنیم. ما برنامههایی را در نظر گرفتیم و در اختیار حاجقاسم قرار دادیم و خودش هم رفت پیش شهید عماد مغنیه و طرحی را برنامهریزی کردند.
بعد از ۳ سال که از حضورش در نیروی قدس گذشته بود، اسرائیل اشغالگر را که در بخشی از جنوب لبنان سالها مستقر بود و سنگرهای مستحکمی داشت، از آنجا بیرون کرد و به آنها ثابت کرد اگر بخواهید حمله کنید، ما هم سکوت نمیکنیم و حمله خواهیم کرد. حاجقاسم به من میگفت حسن! یک روز صدایم کرد و گفت: میخواهم چیزی به تو بگویم اما پررو نشو! من هم گفتم این چه حرفی است و تعارف رد و بدل کردیم. بعد گفت: دست مریزاد! آنچه ۳ سال پیش درباره حزبالله به تو گفتم، امروز محقق شد و این را مرهون زحمات تو میدانم. این را گفتم که دینی به گردنم نباشد. من هم به ایشان گفتم: این فرماندهی و تدبیر شما بوده است. بعد شوخی کرد و گفت: پررو نشو و بدان که باید این برنامهها بهروزرسانی شود، اگرنه فایده ندارد.
حاجقاسم خیلی به من لطف داشت و من هنوز نمیدانم چه کاری کرده بودم که او تا این اندازه مرا دوست داشت و هر بار هم آن را ابراز میکرد. این ۳ سال واقعا جای حاجقاسم خالی است اما امیدوارم بتوانیم رهرو راه او باشیم و با نابودی رژیم اشغالگر قدس یکی از اهدافش را محقق کنیم.