گزارشی از یک «روز با طبیعت»

شهرهای کاه گلی با مردمانی بارانی که جایی امن تر از امامزاده سراغ ندارند

این ویژگی مشترک همه امامزاده هاست که پناهگاه آخر و محرم همیشگی دردها و آرزوهای مردم اند. انگار سنگی صبورتر از سنگها و آجرهای زیارتگاههای این سرزمین وجود ندارد.
چهارشنبه، 13 فروردين 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شهرهای کاه گلی با مردمانی بارانی که جایی امن تر از امامزاده سراغ ندارند

این ویژگی مشترک همه امامزاده هاست که پناهگاه آخر و محرم همیشگی دردها و آرزوهای مردم اند. انگار سنگی صبورتر از سنگها و آجرهای زیارتگاههای این سرزمین وجود ندارد.
 
به گزارش راسخون، میان نم نم بارانی که از آسمان بر زمین می نشیند، کوچه پس کوچه های قدیمی ده پونک پر شده از بوی کاه گل، بوی دیوارهایی که اکنون تا نیم قدشان خیس شده است. دست فروش ها در کنار همین دیوارهای کاه گلی بساط پهن کرده اند. زنی هم در میانه فال حافظ می فروشد؛
 
به غفلت عمر شد حافظ بیا با ما به میخانه
که شنگولان خوش باشت بیاموزند کاری خوش

 
دختر جوانی با لباسهای رنگارنگ و دامن چین دار بلند جلو می آید، وسایلش پر است از بسته های کوچک شمع. شمع ها را به عابران و زائران تعارف می کند؛ اتوبوس نزدیک زیارتگاه توقف کرده و آستان امامزاده مملو از زائرانی است که به شوق زیارت آقازادگان عینعلی و زینعلی آمده اند.

***

بقعه متبرک امامزادگان عینعلی و زینعلی در بزرگراه آیت الله اشرفی اصفهانی در منطقه پونک و در امتداد رودخانه فرحزاد قرار دارد. طبق شجره نامه موجود، این دو بزرگوار را از نوادگان امام سجاد(ع) می دانند. محوطه  بقعه با مساحت بیش از پنج هزار متر مربع محصور به باغ های منطقه پونک است. ساختمان اصلی آن به مساحت 120 متر مربع، با دیوارهای آجری پوشیده شده و سقف آن شیروانی است؛ معماری امامزاده مربوط به دوره قاجار است و طبق نوشته روی کتیبه کاشی سر در حرم، در سال 1250 هجری قمری، توسط خانواده فرمانفرما تعمیر شده است.
 
نمای داخلی حرم  آیینه کاری و حسینه ای هم در سمت غرب آن ساخته شده است. در حریم آستان امامزادگان، درخت کهنسالی است که به گفته خادمان حرم و اهالی قدیمی ده پونک، صبح عاشورا خون گریه می کند.
 
سنگ صبور همیشه
 
انگار این ویژگی مشترک همه امامزاده هاست که پناهگاه آخر و محرم همیشگی دردها و آرزوهای مردم اند. انگار سنگی صبورتر از سنگها و آجرهای زیارتگاههای این سرزمین وجود ندارد. به قول پیرمرد خادم حرم که در روز 13 فروردین با مهربانی و خوش آمدگویی از مهمانان آقازاده ها استقبال می کند: «این بزرگواران یا حاجت می دهند و یا حاجتمندان را امیدوار می کنند. در هر صورت نمی گذارند کسی از مهربانی خدا بی نصیب شود و دل بکند».
 
از میان جمع «محبوبه» دختر جوانی که با چادر گل گلی اش به زیارت آمده، دنبال شمع می گردد تا برای حاجتش روشن کند؛ محبوبه سال آخر دانشگاه است. همینجا نذر کرده و قبول شده، حالا معمولا سه شنبه ها اینجاست.نمازش را می خواند و زیارت می کند و می رود. خودش می گوید «امن تر و امین تر از امامزاده سراغ ندارد». می گوید حتی اگر حاجت هم نداشته باشد، باز دلش برای سکوت اینجا و صدای طوطی ها و بال کلاغ هایش تنگ می شود».
 
محبوبه البته حاجت دارد و نمی تواند نیاید، این را هم خودش می گفت. نذر کرده اگر حاجت گرفت در طول یک سال، هر هفته صحن امامزاده را جارو بزند. هنوز معلوم نیست چه می شود اما او آنقدر به اینجا انس گرفته که دیگر روزهای باقی مانده را نمی شمارد. می گوید: «مردم خیال می کنند همیشه باید نذرهای به اصطلاح درشت بکنند که حاجتشان روا بشود با وجود اینکه خدا اصلا اینطوری معامله نمی کند. خدا به دل و خلوص آدم نگاه می کند و صلاح کار را می سنجد، نه به دارایی انسان و بزرگی نذر.  تازه روزی همه که دست خودش است. من همیشه سعی می کنم به اندازه توانم نذر کنم و چیزهایی را نذر کنم که نفع عمومی هم داشته باشد». 
 
می گفت: دفعه قبلی معمولا هر دو هفته یکبار می آمدم و همه چادرهای امامزاده را می برم، می شستم و بر می گردانم. فکر می کنم این جور کارها ثواب بیشتری دارد چون هم من به قرارم با خدا وفادار بوده ام، هم حداقل به زائران آقا خیری رسانده ام».

***

طاهره هم زائری بود که صبح «سیزده به در» به امامزاده آمده بود، آرام آرام راه می رفت و سری به قفسه ادعیه و قرآن زد، خیلی زود ازدواج کرده و می گوید :«در زندگی ام مشکل زیاد است، اما اینجا به من آرامش می دهد. هر وقت دلم  می گیرد، می آیم اینجا و یک دل سیر با آقا درد دل می کنم. سبک می شوم، انگار که از اول هیچی نبوده است».
 
می گوید بارها به امامزاده عینعلی و زینعلی متوسل شده، نذر کرده و از آنها کمک خواسته و اگر جواب هم نگرفته حداقل حس می کند که سبک شده است.

***

نگاه می کنم؛ کتاب های دعا مرتب شده در دست کوچک دخترهای دبستانی تازه وارد می گردند. خادم حرم مهمان نوازی می کند و با بچه ها مهربان است. خانم جوانی برایم توضیح می دهد که  دخترها از اعضای موسسه فرهنگی شهید «فلاح زاده» آمده اند. موسسه خیلی هم دور نیست. در طول سال هر سه شنبه دخترهایش  می آیند اینجا و دعا می خوانند. حالا قرار گذاشته اند که روز سیزده، با هم به اینجا بیایند؛ فکر می کنم که احتمالا این نخستین زیارت دختربچه ها در سال جدید است. خانم مربی اضافه می کند که مزار شهید «فلاح زاده» هم در حیات همین امامزاده قرار دارد و مورد احترام  فراوان مردم محله است، بویژه بچه ها در هر بار زیارتشان سنگ قبرش را می شویند و فاتحه ای برایش می خوانند.
 
ندیده ام، شنیده ام و باور می کنم

 
می روم کنار ضریح دست هایم گره می خورد بر این مربع های فلزی، حاج خانم مسنی می گوید: «جوانی، هر چه می خواهی از خدا طلب کن، جوانی سن استجابت است. از ائمه نقل شده که خدا جوان ها را دوست دارد و وقتی ببیند از او غافل نشدند، دعاهایشان را مستجاب می کند.»
 
مانند کسانی که سفره دلشان زود باز می شود، توضیح می دهد که امامزادگان عینعلی و زینعلی کرامات زیادی دارند و همین سال گذشته یکی از جوان های محل را که نمی توانست راه برود، شفا داده اند. از درخت می پرسم و قصه خون باریدن از آن در صبح عاشورا، کنجکاوی ام را اینطور پاسخ می دهد: «من خودم تا به حال به چشم ندیده ام، اما انکار هم نمی کنم. اینجا ایام  عزاداری محرم، مخصوصا تاسوعا و عاشورا خیلی شوغ است، همه تکیه ها و دسته ها می آیند و به امامزادگان عینعلی و زینعلی عرض احترام می کنند. هیچ سالی نتوانسته ام روز عاشورا خودم را به درخت برسانم. اما بارها و بارها این قصه را شنیده ام و خودم هم باور می کنم».
 
کنار ضریح که بایستی و دیوارها و سقف بارگاه را نگاه کنی، انگار نگاهت در آینه ها گم می شود، آیینه ها که مهربانی و رافت را تکثیر می کنند. نور ما بین زوایای آینه ها چرخ می زند و نگاه ها را با خود می برد. پنجره های بارگاه از قطره های باران بهاری پر شده و چشمم از لا به لای خیسی شیشه ها چادر گل گلی محبوبه را تشخیص می دهد که روبروی دختر شمع فروش ایستاده و بسته شمعی در دست دارد. دوباره بوی کاه گل به مشام می رسد و این بار آسمان چشم ها هم بارانی است.
 
 
منبع : تسنیم
/2759/



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.