رویارویی با خطر تعصب و تعصب دینی در جهان اسلام

تعصب عقل را کور می کند و انسان را از اندیشه و فکر باز می دارد و توان دقت و تأمل در گزینش موضع درست را از وی سلب می کند. به همین علت تعصب، موضعی نابخردانه و در تضاد با عقلانیت و ارزش ها و معیارهای خردورزی است.
جمعه، 14 آذر 1399
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: زهرا فریجی
موارد بیشتر برای شما
رویارویی با خطر تعصب و تعصب دینی در جهان اسلام

معنای "تعصب"

تعصب گونه ای رفتار است که ویژگی آن، جانب گرایی آشکار و گرایش شدید همراه آن است و در آن عامل روانی با عامل ذهن درهم می آمیزد و پیرامون چیزی، ایده ای، اصلی یا عقیده ای یا شخصی یا عشیره و جماعت و گروهی، به گونه ای که در نظر دیگران نیز آشکار است، شکل می گیرد. "تعصب" دو صورت دارد: یکی همراهی با موضوع و دیگری ضدیت با آن. بنابراین تعصب گاهی له چیزی و گاهی علیه آن است و این چیز می تواند ایده، شخص، اصل، گروه، عقیده یا طایفه ای باشد.
 
تعصب همواره در پیوند با طرف دیگری است. بدون چنین طرفی، نه نیازی به تعصب است و نه معنایی پیدا می کند. و از آنجا که تعصب، موضعی رفتاری در ازای دیگران متفاوت یا مغایر است، کسی که نسبت به ایده یا اندیشه ای تعصب دارد ناظر به ایده دیگری نزد طرف دیگر و کسی که نسبت به اصولی تعصب دارد، ناظر به اصول دیگری نزد طرف دیگر و کسی که نسبت به عقیدهای تعصب دارد ناظر به عقیده دیگری نزد طرف دیگر و به همین ترتیب هر کس نسبت به شخص یا طایفه یا گروهی تعصب می ورزد، ناظر به شخص، طایفه یا گروهی دیگر نزد طرف دیگری است.
 
دیگری نیز همین وضع را دارد؛ او بیانگر نیاز و ضرورتی برای برانگیختن روح تعصب و تحریک درونی و دست گذاشتن بر نهفته ها و شعله ور ساختن حمیت خویش است. و بدون دیگری و اصطکاک با او و تعرض به او، روح تعصب رنگ می بازد و از شدت و حدت آن کاسته می شود و دچار خموشی و خمودی می گردد. این بدان معناست که دیگری را به شیوه ناقص و نادرستی و براساس اهداف معین و اغراض شخصی، به این وادی می کشانند تا تبدیل به صورت ساده و روزمره ای گردد که برای تعمیم سهل و آسان، به بازی گرفته می شود.

ذهنیت تعصب، جز چهره ای ناقص و مشوش از دیگری را تاب نمی آورد و جز به شیوه روزمره و مغرضانه با آن برخورد نمی کند. این ذهنیت هرگز تصویر درست و حقیقی و منزهی از دیگری برنمی تابد زیرا تصویر عینی و واقعی می تواند خود را زیر سؤال برد و مقام و منزلتش را پایین آورد و شوکت و هیبت وی را زیر سؤال برد یا خود متعصبان و دارندگان چنین ذهنیتی این گونه برداشت هایی داشته باشند. همچنان که چنین تصویر پاک و بی خدشه ای می تواند روح تعصب را از میان بردارد، یا از شدت آن بکاهد. اگر به منطق تعصب نظری افکنیم، می بینیم که مبتنی بر وجود تقابل است و از یک سو بر مبالغه و ستایش از خویش تکیه دارد و از سوی دیگر متکی بر مبالغه در نکوهش و نفرت و دست کم گرفتن دیگری است.
 
با نگاهی به تعریفهایی که دکتر معتز سید عبدالله در کتاب خود الاتجاهات التعصبیة گرایش های تعصب آمیز از "تعصب" ارائه داده است، می بینیم که بخش اعظم یا همه آنها ناظر به دیگری و خصومت با برتری جویی نسبت به اوست. یکی از این تعریفها چنین است: «تعصب، اندیشه بد درباره دیگران بدون دلایل کافی است.» و تعریفی دیگر: "تعصب" گرایشی به عدم برتری است و بیانگر آمادگی برای اندیشه و احساس و رفتار به شیوه ای متضاد با افراد دیگر به عنوان اعضایی در گروههای مشخص است. و در سومین تعریف: «گرایش منفی است که اعضای جماعت معینی براساس معیارهای موجود برای خود و در برابر گروه دیگری، در نظر می گیرند.» یا اینکه با ادراکات و احساسات و گرایش های رفتاری منفی متعلق به اعضای گروه معینی، هماهنگ شده و بالاخره اینکه: "تعصب" گرایشی انفعالی و سخت در برابر گروهی از افراد است.
 
براین اساس می توان گفت که "تعصب"، در فضای گسست و انزوا نسبت به دیگران و در زمینه ای از شکل گیری و ساختار یکجانبه و گسسته از معارف و دانش و دستاوردهای دیگران با خروجی ذهنیتی که خود را بر حق و دیگران را باطل و گمراه می بیند و همواره خود را درست و دیگران را بر خطا می شمارد، شکل می گیرد.

رویارویی با خطر تعصب و تعصب دینی در جهان اسلام
 

تعصب و روانشناسی اجتماعی

علوم اجتماعی جدید به طور کلی و روانشناسی اجتماعی به طور خاص، آگاهی های معرفتی و روشمند بسیار با ارزشی در مطالعه و تحلیل و تفسیر پدیده تعصب ارائه می دهند؛ آگاهی هایی که هرگز نمی توان از آنها بی نیاز بود؛ به گونه ای که می توان گفت هر سخنی که به این پدیده بپردازد ولی از آن آگاهی ها و تجربه ها و کارشناسی ها بهره نبرده باشد، ناقص و بی حاصل است. این نکته ای است که دکتر جان دکت استاد روانشناسی اجتماعی دانشگاه کیپ تاون در آفریقای جنوبی در کتاب ارزشمند خود روانشناسی اجتماعی و تعصب در صدد تأکید و استدلال آن برآمده است. او در این کتاب توضیح داده که چگونه علوم اجتماعی طی هفتاد سال گذشته، کوشش های مشخصی برای درک چند و چون تعصب و علل و اسباب آن به عمل آورده و طی این مدت، دستاوردهای مهمی داشته است.
 
دکتر جان دکت بر این باور است که مفهوم "تعصب" به عنوان یک مسئله، در دهه دوم قرن گذشته وارد این عرصه شد و طی دهه های سوم و چهارم، جریان بحثها و مطالعات به آهستگی پیش رفت و تنها پس از جنگ جهانی دوم بود که تاریخ مطالعات روانشناختی به پیشرفت فزاینده و بزرگی در این موضوع نایل آمد. این نکته را گوردن آلبورت در پژوهش مهم خود (به تعبیر جان دکت) که با عنوان طبیعت تعصب (چاپ سال 1954م.) روشن ساخته و در آن به شمار زیادی از پژوهش ها و مطالعاتی مرتبط با این موضوع، اشاره کرده است.
 
اینکه جان دکت از آفریقای جنوبی است، بر ارزش و اهمیت مطالعات وی در این موضوع می افزاید؛ زیرا همچنان که می دانیم آفریقای جنوبی یکی از متعصب ترین جوامع دنیا نسبت به رنگ پوست به شمار می رفت و وابستگان به این جامعه، معمولا در نقد و نفرت از "تعصب"، حساسیت مفرطی داشتند؛ و به اعتقاد جان دکت در پیشگفتار کتابش: نحوه پرورش انسان در آفریقای جنوبی و زندگی وی در فضایی از ستم و اجحاف، او را در برابر این پرسش قرار می دهد که چگونه این خطاها می توانند برای مدتی طولانی به این شکل، ظهور و تداوم یابند؟.
 
با این حال، کتاب جان دکت به نمونه ها و موارد مطالعاتی و حتی به شناخت و آگاهی وی از جامعه آفریقای جنوبی، محدود نگردیده است. مؤلف بر آن بوده که این کتاب، کتابی علمی و در ارتباط با روانشناسی اجتماعی - که عرصه تخصص و تدریس اوست - باشد. او در عین حال در پی هشدار به جوامع دیگر در خصوص این پدیده نفرت انگیزی که کرامت جامعه او را خدشه دار ساخته و باعث گشته این جامعه، تاریخ اندوهگین و حال و روز افسرده ای را تجربه کند، بوده و آرزو کرده که هرگز هیچ جامعه دیگری چنین تجربه دردناکی نداشته باشد.
 
جان دکت در این کتاب کوشش علمی روشنی به کار برده و تمامی کارشناسی ها، آگاهی ها، تجربه ها و نمونه ها را در آن گنجانده و از چارچوب های نظری گوناگونی برای مطالعه و تحلیل و تفسیر پدیدۂ تعصب سخن گفته و شالوده های روانشناختی تعصب و مکانیسم های اجتماعی آن را در کنار دیگر نظریات، توضیح داده است.
 
و دکتر معتز سید عبدالله، استاد روانشناسی دانشگاه قاهره، در کتاب خویش الاتجاهات التعصبیة (گرایش های تعصب آمیز) از دانش روانشناسی و روانشناسی اجتماعی برای مطالعه و تحلیل و تفسیر گرایشهای تعصب آمیز بهره گرفته است. او تلاش بسیار روشنی در معرفی نظری و عملی این گرایش ها و ویژگی ها و پیوندهای آنها با مفاهیم دیگر، به عمل آورده و چارچوب های نظری را که برای تفسیر و توجیه بروز چنین گرایش ها و رشد و ارتقای آنها و نیز چگونگی رویارویی با پرهیز از آنها ارائه شده، توضیح داده است.
 
وجه تمایز این کوشش ها را خود مؤلف آنگاه که خاطرنشان می سازد عمده مطالعات غیر عربی که به این مسئله پرداخته اند همواره در پیوند با شرایط اجتماعی و سیاسی جوامع مورد مطالعه بوده است، روشن می سازد؛ لذا عنصر تعصب نژادی بیش از هر نوع تعصب دیگری در نظر و عمل مورد بحث و بررسی قرار گرفته و سهم بزرگتری داشته است؛ حال آنکه به دیگر تعصب ها از جمله تعصب دینی، سیاسی و اجتماعی توجه لازم صورت نگرفته است. لذا ما اینک بیش از هر زمان دیگر نیازمند استفاده از تجربه و کارشناسی روانشناسان اجتماعی برای مطالعه و بررسی پدیده تعصبی هستیم که اینک در جوامع جهان عرب و اسلام، در حال گسترش است.

رویارویی با خطر تعصب و تعصب دینی در جهان اسلام
 

آیا انسان موجود متعصبی است؟

تعصب یکی از گونه های رفتاری انسان است ولی رفتاری است که خردمندان آن را نمی پسندند. این شکل رفتار از سوی هر انسانی با هر عقیده دینی و مذهبی و صرف‌نظر از سطح تمدنی وی، بروز می کند. در نتیجه، تعصب به دین معین یا سطح تمدنی، علمی یا اقتصادی مشخصی، محدود و منحصر نمی گردد. از معاصرین، کسانی هستند که معتقدند انسان طبیعت به تعصب گرایش دارد؛ گویی موجود متعصبی است. در این مورد می توان به سه دیدگاه یا نظر بسیار نزدیک به یکدیگر اشاره کرد. نظر اول، از سوی فیلسوف فرانسوی "پول ریکور" ابراز شده که معتقد است: تعصب گرایشی طبیعی در میان هر موجود بشری است. هر کس و هر گروه و جماعتی، مایل است عقاید و باورهای خود را بر دیگران تحمیل کند و این کار را معمولا در صورت یافتن امکان و قدرت لازم انجام میدهد.
 
نظر دوم از آن تاریخ نگار فرانسوی "ژاک لوگوف" است که عقیده دارد موضع طبیعی انسان نه "تسامح" بلکه "تعصب" است. به نظر وی "تسامح" امری اکتسابی است و تنها پس از آموزش و فرهنگ سازی و کوشش بسیار زیاد در راستای اعتماد به نفس فراوان، حاصل می آید.
 
نظر سوم به تاریخ نگار تونسی، رئیس سابق دانشکده ادبیات در دانشگاه تونس جناب دکتر محمد الطالبی تعلق دارد که معتقد است انسان به طبیعت خویش، موجود متعصبی است و همچنان که ابن خلدون در مقدمه اش ذکر کرده، حیوان پرخاشگر و متجاوزی است. الطالبی می افزاید: ولی انسان می تواند ضرورت از راههای هوش، عقل و به دلیل ناگزیری زندگی در جامعه و برخورد روزمره با دیگران، فرد مداراجویی گردد. لذا باید احساسات پرخاشگرانه و تجاوزگرانه او را رام کرد زیرا نمی تواند همه روزه در حالت جنگ و حمله به سر برد.
 
این دیدگاهها جملگی در کتابی راجع به تعصب دینی و تحت تأثیر حوادث یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ میلادی آمده که آقای هاشم صالح آن را در روزنامه الشرق الأوسط مورد بحث و بررسی قرار داده است. البته نمی توان همه این دیدگاهها را قطعی دانست؛ چون بیشتر به آن وضع اجتماعی و فلسفی وابسته است که گرایش پرخاشگرانه در نگاه به انسان در آن، چیرگی دارد و در برابر وضع اجتماعی و فلسفی دیگری قرار می گیرد که گرایش غیر پرخاشگرانه بر آن غلبه دارد.
 
خطر تعصب، مربوط به زمانی است که تبدیل به گرایش مسلط در ذهن و رفتار انسان و جامعه می گردد. مفهوم گرایش نیز در تحلیل روانشناسان، متشکل از سه بعد به هم پیوسته است: عناصر معرفتی که مراد از آنها مفاهیم و تصورات و باورهاست، و عناصر وجدانی که منظور، احساسات وجدانی درونی است، و عناصر رفتاری که عبارت از امیال و توانایی ها و استعدادهای رفتاری است.
 
روی آوردن تعصب به سمتی، به معنای جهت گیری ثابت یا شبه ثابتی است که رفتار آدمی را سامان بخشد و آدمی گام ها و مواضع خود را بر اساس آن ترسیم کند و در اصطلاح روانشناختی گرایش، سمت و سوی ثابت یا سامان گیری ثابت عملیات معرفتی و انفعالی و رفتاری و در حقیقت مفهومی است که گویای سیاق یا نظم گیری احساسات و معارف و رفتار آدمی و بیانگر میزان پذیرش یا عدم پذیرش مسائل مطرح در آن گرایش است.
 
روانشناسان "تعصب" را به دو نوع تقسیم می کنند: تعصب منفی و تعصب مثبت. شاید این تقسیم بندی با آنچه در روایات و احادیث دینی که به تعصب ناپسند و تعصب پسندیده اشاره کرده اند، همخوانی داشته باشد. در کتاب نهج البلاغه حضرت امام علی (علیه السلام) آمده است: «اگر باید تعصبی وجود داشته باشد بگذار تعصب شما نسبت به اخلاق پسندیده و کردارهای نیکو و هر آنچه خوبی است، باشد.»(1)
 
و زمانی که از علی بن الحسین امام زین العابدین (علیه السلام) درباره تعصب پرسیدند، فرمود: «تعصبی که دارنده آن مرتکب گناه می شود آن است که آدمی، پلشتی ها و زشتی های خویشان خود را بهتر از نیکی های دیگران قلمداد کند؛ و این از تعصب نیست که کسی خویشانش را دوست داشته باشد؛ تعصب آن است که خویشان خود را در ستمگری یاری دهد.»(2)

رویارویی با خطر تعصب و تعصب دینی در جهان اسلام
 

تعصب دینی و مفاهیم تحول

دکتر جان داکت، استاد روانشناسی دانشگاه "کیپ تاون" آفریقای جنوبی، در کتاب خود (روانشناسی اجتماعی و تعصب) اشاره کرده که دو نوع تعصب وجود دارد که توجه جامعه شناسان بویژه روانشناسان را به خود جلب کرده است. آنها عبارتند از تعصب ضد سامی به آن شکلی که زمینه کشتار یهودیان در زمان نازی های آلمان را تشکیل می دهد، و تعصب نژادی که صورت تجلی یافته آن در ایالات متحده آمریکا و جاهای دیگر بروز می یابد.
 
این بدان معناست که تعصب دینی، چندان توجه جامعه شناسان و از جمله روانشناسان را به خود جلب نکرده است؛ زیرا این نوع تعصب، در آن زمان در جوامع غربی، مورد ابتلای گسترده نبوده و جنبه همه گیری نداشته است.
 
وقتی "جان داکت" در کتاب یاد شده خود به این نوع از تعصب دینی پرداخت، چندان توجهی به آن نکرد و فصل مستقلی را به توضیح آن و شرح نظریه های مربوطه و تفسیری آنها اختصاص نداد. با این حال، او به نکات مفیدی اشاره کرد و عمده نگاه خود را به بررسی های مربوط به مسئله دین و تعصب نسبت به دیانت مسیحی معطوف داشت. علت آن هم کاملا روشن بود زیرا اغلب این پژوهش ها و مطالعات در آمریکای شمالی و همراه با مطالعاتی که شامل یهودیان هم می شده، صورت گرفته است. گو اینکه اندکی از این مطالعات کلاسیک - بنا به گفته جان داکت - بر روی تعصب در چارچوب رابطه آن با عقاید دیگری از جمله آئین بودا و آئین هندو و اسلام صورت گرفته است.
 
نکاتی که در گذشته "جان داکت" به آنها اشاره کرده بود، بدون تردید امروزه تغییر قابل ملاحظه ای یافته و نمی توان روی آنها حساب کرد. تعصب دینی که در گذشته مورد توجه زیادی قرار نداشت، امروزه توجه جهانیان را به خود معطوف کرده و نسبت به دیگر تعصب ها، به لحاظ توجه و تفسیر و علل یابی پیشی گرفته است؛ همچنان که مطالعات و بررسی هایی که پیش از این در سخن از دین و تعصب دینی بر دیانت مسیحی و تا حدودی بر دیانت یهودی انگشت می گذاردند، اینک سمت و سوی دیگری به خود گرفته، و بر اسلام و تا حدی بر سایر ادیان، متمرکز شده اند.
 
این تغییر جهت ها نزد پژوهشگران و دست اندرکاران این امر به دلیل آشکار بودن بسیار زیاد آن و صحبت کردن مکرر از آن در سطح جهان، کاملا روشن است. این تغییرات بر اثر تنش های دینی فزاینده ای است که در جوامع جهان عرب و جهان اسلام از یک سو، و بالاگرفتن روند تنش های دینی در سطح جهان از سوی دیگر، و نیز افزایش حوادث و درگیری های سیاسی و اجتماعی - که به علل و اسباب دینی باز می گردد یا با این علل و اسباب از دور یا نزدیک و مستقیم یا غیرمستقیم درگیر می شود به صورت گرفته است.
 
ولی حادثه برجسته و مهمتری که به عنوان نقطه عطف نگاه به این مسئله مطرح گردید، حادثه یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱م. به عنوان بزرگترین و مؤثرترین حادثه ای است که پس از جنگ جهانی دوم و فروپاشی اتحاد شوروی سابق و متلاشی شدن بلوک کمونیستی شرق و شکست ایدئولوژی مارکسیستی اتفاق افتاد.
 
در پی پذیرش مسؤولیت این حادثه توسط یک گروه دینی افراطی، موضوع دین و تعصب دینی، به مسئله نخست جهانی از جمله محافل آکادمیک و نخبگان فکری، تبدیل شد. در این گستره بود که کتابی با موضوع تعصب دینی، با مشارکت بیش از پنجاه تن پژوهشگر و اندیشمند از سرتاسر جهان و در میان ایشان تاریخ نگاران اروپایی بزرگی چون: رمان نویس ایتالیایی "امبرتو ریکو" و فیلسوف فرانسوی "پل ریکاد" و تاریخ نگار فرانسوی "ژاک لوگوف" و نیز از جهان عرب، تاریخ نگار تونسی "دکتر محمد الطالبی" و اندیشمند الجزایر "محمد ارگون" ... ارائه شد.
 
آنچه شایسته است بر آن انگشت بگذاریم اینکه تعصب دینی تنها در پرتو بحرانهای فکری است که رخ می نماید و خود یکی از نمودهای این بحران است؛ زیرا تعصب، زاییده دین نیست بلکه برخاسته از اندیشه ای است که معرفت دینی را تشکیل می دهد. لذا حل بحران فکری، پیش درآمد درمان بیماری "تعصب دینی" است.

رویارویی با خطر تعصب و تعصب دینی در جهان اسلام
 

در نقد تعصب

تعصب عقل را کور می کند و انسان را از اندیشه و فکر باز می دارد و توان دقت و تأمل در گزینش موضع درست را از وی سلب می کند. به همین علت تعصب، موضعی نابخردانه و در تضاد با عقلانیت و ارزش ها و معیارهای خردورزی است؛ زیرا موضعی است که بر قدرت برهان و منطق استدلال متکی نیست و هدف آن نیز جستجوی حقیقت و کشف و پایبندی به آن نمی باشد. به علاوه، موضعی آمیخته با تشنج و انفعال روانی و ذهنی است و منطق غلبه و مشاجره بر آن حاکم است.
 
تعصب انسان را به راه درست و منطقی رهنمون نمی کند زیرا دریچه های معرفت و راههای رسیدن به دانش و معارف دیگران و کسب آگاهی با هر منبع و سرچشمه ای را می بندد و مربوط به کسی است که بر خلاف آیه قرآنی زیر، سخن را نمی شنود و از بهترین آنها پیروی نمی کند: «الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَ أُولَئِکَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ» (3) (کسانی که گفتار را می شنوند، آنگاه از بهترین آن پیروی می کنند. آنانند که خداوند راهنمایی شان کرده است و آنانند که خردمندند.) تعصب آدمی را بر آن می دارد که به شدت به سمت یک نظر، گرایش داشته باشد و با خشونت از آن دفاع کند و سخن طرف مقابل خود را نشنود و با او جر و بحث و مشاجره نماید که خود برخلاف شیوه خردمندان و اندیشمندانی است که به شنیدن سخنان و نقطه نظرات دیگران و پیروی از بهترین آنها می پردازند؛ زیرا چنین کسانی اهل نظر و درایت هستند و هدفشان همواره گزینش و پیروی از بهترین ها و جستجوی حقیقت و رسیدن به صواب است؛ حال آنکه اگر کسی تنها به یک سخن گوش فرادهد، مسلما به بهترین گفته ها دست نمی یابد.
 
تعصب آدمی را به راه راست و درست رهنمون نمی شود زیرا از دانش و حکمت، گمشده ای نمی سازد که طبق حدیث شریف نبوی، هر کجا آن را یافت، بدان دست آویزد.(4) کسی به دانش دست می یابد که در جستجوی آن باشد؛ و مؤمن سزاوار دستیابی به آن است حتی اگر آن را نزد کسانی که در عقیده و مذهب یا دین با وی اختلاف دارند، بیابد زیرا او خواهان حقیقت و عدالت و رستگاری است و زبان حالش همانی است که پیامبر خدا حضرت عیسی بن مریم (علیه السلام) فرموده است: «حق را از اهل باطل بگیرید ولی باطل را از اهل حق مگیرید.»(5)
 
و آیا خردمندی در آن نیست که علوم و معارف طبیعی و تطبیقی و پزشکی از جمله: فیزیک و ریاضیات و طب و زیست شناسی و غیره را از ژاپنی ها و چینی ها و غربی ها و دیگران - یعنی کسانی که در دین و عقیده با ما اختلاف دارند - بگیریم؟
 
تعصب آدمی را به راه راست رهنمون نمی سازد زیرا مانع از کشف عیبها و آشنایی با کاستی ها و توجه به نقاط ضعف وی می گردد. علت آن نیز خودخواهی، تکبر و غرور و درگیری مستمر در بحث و مشاجره و تنشها و انفعال های توأم با آن است. در این حالت، انسان با ضعف ها و عیبهای خود می ماند و کاستی ها و لغزشهایش بر یکدیگر انباشته می گردد و سرانجام به شکل خطرناکی رخ می نمایند.
 
تعصب آدمی را به راه درست رهنمون نمی سازد زیرا دشمنی و کین توزی نسبت به دیگران را به همراه و تفرقه و تشتت را به ارمغان می آورد و باعث درگیری ها و دشمنی هایی می شود که به نوبه خود توان و امکانات فراوانی را بیهوده به باد می دهد؛ چیزی که خردمندان همواره نسبت به آن هشدار می دهند و برحذر می دارند.
 
پی‌نوشت‌ها:
١- نهج البلاغه، خطبه شماره ۱۹۲، صفحه 260
۲- میزان المحکمه، ج 6، ص 2639
3- سوره زمر، آیه ۱۸
4- میزان الحکمه، ج ۲، ص ۸۸۸
5- بحارالانوار، ج 2، ص 96
 
منبع: مجموعه مقالات «امت اسلامی، چالش‌ها، راهبردها»، نویسنده: دکتر زکی المیلاد، چاپ اول، ناشر: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، تهران، 1390 ش، صص 454-445.


مجله راسخون مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.