برنامه ای برای پرورش نسل مسلمان مبنی بر فرهنگ قدرت و مقاومت و عزت

مؤمنان به خداوند متعال ایمان استواری چون باور به وجود خورشید دارند و اعتمادشان به قرآن کریم، اعتماد مطلق و چون اعتماد کودک به مادر خویش است، اندکی منحرف نمی شوند و هرگز فریب روایات و احادیث متضاد با قرآن را نمی خورند.
چهارشنبه، 19 آذر 1399
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: زهرا فریجی
موارد بیشتر برای شما
برنامه ای برای پرورش نسل مسلمان مبنی بر فرهنگ قدرت و مقاومت و عزت
اگر انسان مسلمان بر مبنای فرهنگ ولای مطلق برای آفریدگار جهانیان پرورش یابد و با صاحب عزت و قدرت ارتباط پیدا کند و از پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) که خداوند متعال او را چون پرچمی برای خلق و عنوانی برای انسان کامل برگزید، پیروی نماید و به مواضع فرستاده خدا نزدیک گردد و سیرت و شیوۀ او را به کار گیرد، بر بسیاری از توطئه های دشمنانی که به همه وسایل در پی تباهی امت اسلامی هستند، فایق می آید و هرگز در معرض استعمار و استحمار قرار نمی گیرد. البته من انتظار ندارم که امت اسلامی تماما به صخره بزرگ و محکمی تبدیل شود که شاخهای دشمنان داخلی و خارجی اسلام را بشکند؛ این امر جز در جهان فرشتگانی که هرگز معصیت نمی کنند و تنها آنچه را فرمانشان می دهند می کنند، شدنی نیست.
 
ولی افراد بشر، خیر و شر را با هم دارند. جامعه مسلمانان از زمان حیات پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله وسلم) از خطر یهودیان و منافقان از آنان خطرناکتر، در امان نبوده است. منافقان از آن رو خطرناکترند که ظاهرا اسلام آورده ولی در باطن کفر می ورزند و از درون به مسلمانان لطمه می زنند و به فساد و خرابکاری می پردازند؛ چه کسی باور می کرد اعرابی آنچنان اصیل علیه پیامبر عرب و بزرگواری که دین عزت و کرامت و حکومت و حاکمیت جهانی را به ارمغان آورد و وعده شان داد تا در صورت برافراشتن پرچم توحید و عدالت و برابری و آزادی و مبارزه با ستمگران، شاهان بهشت گردند، به یهودیان بپیوندند؟
 
ولی ما اینک در پی برنامه ای هستیم که برای اجرای آن باید دست به دست هم دهیم و همکاری و همدلی کنیم تا رهبرانی از نجبای امت و آزادگانی از بهترین های آن را تقدیم امت اسلام سازیم. من برای تحقق این منظور برنامه زیر را پیشنهاد میدهم.
 

قرآن کریم به عنوان آیینی مستقیم

در نظر گرفتن قرآن کریم به عنوان آیینی مستقیم و به دور از تأثیر اندیشه های گوناگونی که در تفسیر آن و دیدگاههای مختلفی که در تأویل آن مطرح شده است. این قرآن می تواند انسان مسلمان را پرورشی ربانی بخشد و مؤمنان را چنان به خداوند پیوند دهد که حتی پدر و مادر خود را در برابر کسب خشنودی خدا مقدم نشمارند و جز نسبت به کسانی که دوستی خدا را برگزیده اند، دوستی نشان ندهند و جز به کسانی که در راستای عمل به طاعت پروردگار می کوشند گوش فرا ندهند و همواره این سخن الهی را بر زبان جاری می سازند: «لَا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ أُولَئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمَانَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَی ُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولَئِکَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (1) (گروهی را نمی یابی که با ایمان به خداوند و روز واپسین، با کسانی که با خداوند و پیامبرش مخالفت ورزیده اند، دوستی ورزند؛ هر چند که آنان پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشانشان بوده باشند. آنانند که خداوند ایمان را در دلشان برنوشته و با روحی از خویش تأییدشان کرده است. آنان را به بهشت هایی در می آورد که از بن آنها جویباران روان است و در آنها جاودانند. خداوند از آنان خرسند است و آنان از وی خرسندند. آنان حزب خداوندند؛ آگاه باشید که بی گمان حزب خداوند است که گرویدگان به آن رستگارند.)

برنامه ای برای پرورش نسل مسلمان مبنی بر فرهنگ قدرت و مقاومت و عزت
 

ایمان به خدا و اعتماد به قرآن

بنابراین، مؤمنان به خداوند متعال ایمان استواری چون باور به وجود خورشید دارند و اعتمادشان به قرآن کریم، اعتماد مطلق و چون اعتماد کودک به مادر خویش است و از مفهوم و محتوای این آیه، اندکی منحرف نمی شوند و هرگز فریب روایات و احادیث متضاد با قرآن را نمی خورند. از جمله این روایت که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) در مورد کارگزاران فرموده است: «تا آنگاه که در میان شما نماز گزارند، از ایشان فرمانبرداری کنید.»(بر شما حکمرانانی خواهند بود که دلها از ایشان آرام می گیرد و تنها رامشان می گردد ولی حکمرانانی نیز خواهند بود که دلها از ایشان مشمئز و تنها از آنان به لرزه در می آید.» مردی برخاست و گفت : آیا باید با آنان بجنگیم ای رسول خدا؟ فرمود : «تا هنگامی که نماز بپا می دارند، خیر.)(2) یعنی اشکالی ندارد که امت، تن به کارگزارانی دهد و فرمان آنان را اطاعت کند حتی اگر شرب خمر کردند و مرتکب فحشاء یعنی زنا، لواط و خوردن مال حرام و بهره گیری از اموال مسلمانان به سود خویش و احیای شهوتهای خود و تا خرخره در منکرات غرق شدند. بر حسب مفهوم این روایت، چنین کسانی تا هنگامی که نماز بر پا می دارند واجب الاطاعه هستند. مهم آن است که تظاهر به ادای نماز کنند حتی اگر همچون ولید بن عقبه در حال مستی باشند.(3) یا بدون وضو یا در وضع جنابت به نماز ایستند. و در روایت دیگری آمده است: «... مگر آنکه کفر بسیار آشکاری از آنان مشاهده کنید.» نمی دانم این چه نمازی است که به ما فرمان داده اند به خاطر آن از کارگزاران اطاعت کنیم؟! آیا همان نمازی است که خداوند متعال درباره اش گفته است: ان الصلاة تنهى عن الفحشاء و المنکر»؟! آیا کشتن بی گناهان، منکر نیست؟ آیا زندانی کردن مردم به ستم، در شمار گناهان کبیره نیست؟! آیا گرفتن رشوه از معصیتهایی نیست که خداوند مرتکبان آن را لعنت کرده است؟ آیا معاملات ربایی، از آن نوع کارهایی نیست که خداوند علیه آن اعلان جنگ داده است؟! آیا دروغ بر خلاف ایمان نیست؟ آیا غارت بیت المال و اموال مردم از سوی حاکمان ستمگر در شمار بدترین فحشاها و منکرات نیست؟! پس معنای «تا آنگاه که بر شما نماز بپا داشتند» چیست؟ و اگر آنها آیه ای ویژه نماز رهبران و حاکمان و کارگزاران را اختراع کردند و گفتند که نمازشان فرمان به فحشا و منکر است و هرگاه پای بند اقامه آن بودند، اطاعتشان واجب می گردد زیرا دلیل اخلاص آنان ارتکاب معصیت و فعالیت های فراوان ایشان در آزار بندگان خدا و اهانت به مقدسات مسلمانان و به هدر دادن حقوق آنها و مشارکت در گسترش ظلم و چیره ساختن قدرتمندان است؟!
 
فساد دستگاه قضا نیز فساد کاملی است و حتی اگر وجود قضایی پاک و منزه را فرض کنیم، به درازا کشیدن دادگاهها باعث می شود فرد مظلوم تنها سالهای بعد و پس از ضرر چند برابری - و ای بسا پس از مرگ با دق مرگ شدن - به حق خویش دست پیدا کند. ولی اگر طرف وی امیر یا وزیر یا افسر یا شیخ قبیله یا حتی صرفا یک خبرچین هم باشد، مطمئنا به سرعت به حق خود می رسد. بنابراین آیا انسانی که اندکی کرامت داشته باشد می تواند چنین روایتی را که اطاعت از کارگزارانی چنین وحشی و زشتکار را واجب می گرداند، باور کند؟!

برنامه ای برای پرورش نسل مسلمان مبنی بر فرهنگ قدرت و مقاومت و عزت
 

روایات وعاظ السلاطین و علمای درباری

وعاظ السلاطین و علمای درباری روایات دیگری از جمله روایت زیر را در کنار آن روایت به عنوان تأییدی بر آن ارائه می کنند: پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: «پس از من رهبرانی خواهند آمد که نه طبق رهنمود من عمل می کنند، و نه بر اساس سنت من ره می سپارند؛ و در میان ایشان مردانی خواهند بود که دلهایی شیطانی ولى اجسامی انسانی دارند.» گفتم: «اگر با چنین وضعی برخورد کردم چه کنم ای رسول خدا؟» فرمود: «گوش فرا می داری و از امیر فرمانبرداری می کنی و حتی اگر بر پشت تو زد و اموالت را گرفت، سخنش را گوش فرا دار و از وی اطاعت کن.»( "باب ذکر الفتن و دلائلها" و در آن آمده است : «اگر خدای تبارک و تعالی در زمین خلیفه ای را داشت و بر پشت تو زد و مالت را ربود، از وی اطاعت کن و گر نه در حالی که به تنه درختی چسبیده ای، می میری.»)(4)
 
و یک روایت دیگر از این دست: «سلمة بن یزید الجعفی از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) پرسید: ای پیامبر خدا، اگر رهبران و کارگزارانی بر ما شدند که به دنبال حق خویش بودند و حق ما را ندادند، با آنان چه برخوردی کنیم؟ آن حضرت روی برگرفت. دوباره همین سؤال را پرسید. باز هم روی برگرداند و برای بار سوم سؤالش را تکرار کرد. فرمود (صلی الله علیه و آله و سلم): «بشنوید و اطاعت کنید؛ چون او گناه کرده خود را دارد و شما نیز گناه کرده خود را می کشید.»(5)
 
و نیز روایتی از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) روایت شده که فرمود: «امرایی خواهند بود که آنها را می شناسید و ناخوش می دارید. هرکس شناخت گناهی نکرد و هرکس نپسندید در امان ماند؛ ولی کسانی هم هستند که رضایت می دهند و پیروی می کنند.» گفتند: آیا با آنها بجنگیم؟ فرمود: «خیر تا هرگاه که نماز می خوانند، خیر.»(6) و نیز روایت شده که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: «بهترین رهبران شما آنهایی هستند که آنان را دوست دارید و شما را دوست دارند و بر شما نماز می خوانند و بر آنان نماز می خوانید و بدترین حاکمان و رهبران شما آنهایی هستند که از آنان نفرت دارید و از شما نفرت دارند و آنان را لعنت می کنید و شما را لعنت می کنند.» گفتند: ای رسول خدا! آیا نباید با شمشیر به سراغ آنها رویم؟ فرمود: «تا وقتی در میان شما نماز بپا می دارند، خیر. و اگر از رهبران خود چیزی را دیدید که آن را ناخوش می دارید، کار او را ناخوش دارید ولی از اطاعت وی، دست مکشید.»(7)
 
او نیز در روایتی آمده است: «هرکس از فرمانروایی چیزی دید که آن را نمی پسندید، شکیبایی کند زیرا هر کس به اندازه یک وجب از سلطان فاصله بگیرد، در حال جاهلیت مرده است.» و همچنین عبادة بن الصامت از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل کرده که فرمود: «نباید با اولی الامر منازعه کنید؛ مگر آنکه کفر آشکاری در آنان ببینید که از خدا بر آن برهان دارید.»(8) و نیز روایتی است از عبدالله بن وهب که گفت: پیامبر خدا صلى الله علیه و آله وسلم) فرمود: « در آینده خودخواهی ها و مواردی خواهید دید که آنها را نمی پسندید.» گفتند: ای رسول الله در این صورت چه فرمانمان می دهی؟ فرمود: « حقی را که بر عهده شماست ادا کنید و در مورد آنچه برای شماست از خدا مسئلت کنید.»(9)
 
تردیدی نیست که همه این روایات دست پخت دربار بنی امیه است. مگر باور کردنی است که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) که مهاجران و انصار را رهبری کرد و برای آزادی و کرامت و عدالت و اعتلای شأن انسانی که خداوند کرامتش بخشید تا تنها بنده او - و نه ستمگران مستبد - باشد، چنین روایاتی که خواری و ذلت را تشویق می کنند، بر زبان جاری کرده باشد؟! آخرین فرستاده خدا و پیشوای آزادگان و مجاهدان نمی تواند سخنانی بر زبان جاری سازد که با آن قهرمانان را رام کند و پیشانی مردان را به زمین ساید. او همان کسی است که به آنها و به امت خود تا روز قیامت فرمود: «هرکس از شما پلشتی ای دید، آن را با دست و اگر نتوانست با زبان و اگر نتوانست با قلب خود تغییر دهد که این (آخری) ضعیف ترین ایمان است.»(10)
 
و نیز روایتی از زید بن على (علیه السلام) از پدرانش از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) نقل شده که فرمود :« بزرگی و قداست ندید امتی که به امر به معروف و نهی از منکر نپرداخت و دست ستمگران را کوتاه نکرد و نیکوکاران را یاری ننمود و بدکاران را از بد کاری باز نداشت.»(11) و فرمود: «هر چشمی که امر زشتی را ببیند نباید پیش از تغییر آن، روی برگرداند.»(12) و نیز فرمود: «حمزه سیدالشهداء به سلطان ستمگری گفت: ای ستمگر! پس او را کشت.»(13) و فرمود: «برترین جهاد، سخن حقی در برابر سلطان (یا امیر) ستمگر است.» (14)و فرمود: « از هیچ مخلوقی در معصیت خالق، نباید اطاعت کرد.»(15)
 
این روایات جملگی با قرآن مطابقت دارند و خطاب به هر مسلمان از وی می خواهند که دلیر و آزاد باشد و جز از خدا، از کسی نهراسد و زمام کار خود را جز به آنانی که نسبت به بندگان خدا مهربانند و شرع خدا را بر خود و نزدیکان خود بیش از دیگران پیاده می کنند، نسپارد.

برنامه ای برای پرورش نسل مسلمان مبنی بر فرهنگ قدرت و مقاومت و عزت
 

فرهنگ قرآن مجید

فرهنگ قرآن مجید، محبت اولیای خدا و نفرت از اولیای شیطان را در دلها می کارد. خداوند متعال می فرماید: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَ یُطِیعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولَئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ» (16) (و مردان و زنان مؤمن، دوستان یکدیگرند؛ آنها به کار شایسته فرمان می دهند و از کار ناشایست باز می دارند و نماز را برپا می دارند و زکات می پردازند و از خداوند و پیامبرش فرمان می برند. اینانند که خداوند به زودی بر آنان بخشایش می آورد؛ به راستی خداوند پیروزمندی فرزانه است.)
 
«الْمُنَافِقُونَ وَ الْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَ یَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ هُمُ الْفَاسِقُونَ» (17) (مردان و زنان منافق همگون یکدیگرند؛ آنها به کار ناپسند فرمان می دهند و از کار شایسته باز می دارند! و در بخشش ناخن خشکی می ورزند، خداوند را فراموش کرده اند و خداوند نیز آنان را از یاد برده است. بی گمان منافقانند که نافرمانند.) رام کردن و به کرنش واداشتن و خوار ساختن مسلمانان، تنها در مکتب قدرتمندان و سلاطینی است که مال خدا را از آن خود و بندگان خدا را بردگان خود تلقی می کنند و تاجران "حدیث" و بندگان دنیا را به خدمت می گیرند و احادیث فراوانی در وجوب اطاعت از ولی امر و حرمت متفرق کردن مسلمانان و جدایی از جمع و جماعت و لزوم شکیبایی و رضایت در برابر ستم و ستمکاران، فراهم می آورند زیرا بنا به ادعای آنان والی و ولی امر، نماینده خداوند متعال و سایه خدا بر روی زمین است و عهده داری ولایت امری است، بنابر قضا و قدر الهی است. وقتی او چیزی می دهد یا چیزی می گیرد همواره براساس قضا و قدر الهی است و بر پایه این منطق، ولی امر بی شباهت به خداوند عزوجل نیست: «درباره آنچه می کند، پرسیده نمی شود» و چیزی نمانده که روایتی بیاورند که در آن گفته شده باشد آیه شریفه: «قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشَاءُ و َتَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» (18) (بگو خداوندا! ای دارنده فرمانروایی! به هرکس بخواهی فرمانروایی می بخشی و از هر کس بخواهی فرمانروایی را باز می ستانی. و هرکس را بخواهی گرامی میداری و هرکس را بخواهی، خوار می گردانی. نیکی در کف دست توست؛ بی گمان تو بر هر کاری توانایی) بر والیان و رهبران ستمکار منطبق است؛ حال آنکه خداوند عزوجل از این همه افترایی که می بندند، بری است. آنچه می گوییم در میان طاغوتها و ستمگران، واقعیت ملموس و عینی است و از ابتدا تا انتها در دنیای استبداد، صدق می کند. جهان و هرچه در آن است به عنوان ملک شخصی آنهاست و از همه بدتر اینکه این طغیان، باور مردان ساده و فریب خورده را نیز در بر گرفته است؛ چون به آنها گفته اند: «ایمان شما جز با تن دادن به این قضا و قدر و ذلت و بدبختی و استبداد و پذیرش ولایت عهدی حتی یک کودک شیر خوار یا فرزندی که هنوز در شکم مادر است، کامل نیست تا به زعم آنها امتی که براساس سیاست مستبدان هنوز به سن بلوغ نرسیده، گمراه نشود و با منطق این ستمگران سلطه گر، همچون گله گوسفند بدون چوپان - یعنی در واقع بدون گرگ درنده یا تمساح وحشی - نماند.» کسی که ولایت شخص فاسق و فاجر ستمگر هرزهای را می پذیرد و او را امیر المؤمنین یا خلیفه و جانشین آفریدگار جهانیان یا ولی امر مسلمین می نامد و در هر لحظه برایش دعا می کند، گوسفندی آدم نما بیش نیست. حیوانی به شکل آدم است که نه به خدا ایمان دارد و نه به روز جزا و نه به قرآنی که: «لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ» (19) (در حال و آینده آن باطل راه ندارد (زیرا) فروفرستاده خداوند فرزانه ستوده است.) و آیات قاطع و درخشان آن به سختی روایات باطل و احادیثی را که در پی اهانت به درک مردم و توهین به کرامت ایشان است، تکذیب می کند.

برنامه ای برای پرورش نسل مسلمان مبنی بر فرهنگ قدرت و مقاومت و عزت
 

نور هدایت در کتابهای آسمانی

آیات قرآنی از جمله چنین بیانی دارند:
«إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِیهَا هُدًى وَ نُورٌ یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُوا لِلَّذِینَ هَادُوا وَالرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتَابِ اللَّهِ وَ کَانُوا عَلَیْهِ شُهَدَاءَ فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ وَ لَا تَشْتَرُوا بِآیَاتِی ثَمَنًا قَلِیلًا وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ * وَ کَتَبْنَا عَلَیْهِمْ فِیهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ الْعَیْنَ بِالْعَیْنِ وَ الْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَ الْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ وَ الْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفَّارَةٌ لَهُ وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ * وَ قَفَّیْنَا عَلَى آثَارِهِمْ بِعِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ مُصَدِّقًا لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَ آتَیْنَاهُ الْإِنْجِیلَ فِیهِ هُدًى وَ نُورٌ وَ مُصَدِّقًا لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَ هُدًى وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِینَ * وَ لْیَحْکُمْ أَهْلُ الْإِنْجِیلِ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِیهِ وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ * وَ أَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتَابِ وَ مُهَیْمِنًا عَلَیْهِ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَکَ مِنَ الْحَقِّ لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنْکُمْ شِرْعَةً و َمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَ لَکِنْ لِیَبْلُوَکُمْ فِی مَا آتَاکُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ * وَ أَنِ احْکُمْ بَیْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ و َاحْذَرْهُمْ أَنْ یَفْتِنُوکَ عَنْ بَعْضِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَیْکَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ أَنْ یُصِیبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ و َإِنَّ کَثِیرًا مِنَ النَّاسِ لَفَاسِقُونَ * أَفَحُکْمَ الْجَاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْمًا لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ» (20)

(ما تورات را که در آن راهنمایی و نور بود فروفرستادیم؛ پیامبران را که تسلیم خداوند بودند و نیز دانشوران ربانی و دانشمندان (تورات شناس) بنابر آنچه از کتاب خداوند به آنان سپرده شده بود و بر آن گواه بودند، برای یهودیان داوری می کردند. پس از مردم نهراسید و از من بهراسید و آیات مرا ارزان مفروشید و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است، داوری نکنند، کافرند و بر آنان در آن (تورات) مقرر داشتیم که: جان در برابر جان و چشم در برابر چشم و بینی در برابر بینی و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان است و نیز زخمها قصاص دارند و هر کس از آن در گذرد، کفاره گناهان اوست و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است، داوری نکنند، ستمگرند * و دنبال آنان عیسی بن مریم را از پی فرستادیم در حالی که تورات پیش از خود را راست می شمرد و به او انجیل دادیم که در آن رهنمود و نور بود و تورات پیش از خود را راست می شمرد و رهنمود و پند برای پرهیزگاران بود و باید پیروان انجیل، بر بنیاد آنچه خداوند در آن فرو فرستاده است داوری کنند و آن کسان که بر بنیاد آنچه خداوند فرو فرستاده است، داوری نکنند، نافر مانند * و ما این کتاب را به سوی تو به درستی فرو فرستاده ایم که کتابهای پیش از خود را راست می شمارد و نگهبان و ناظر بر آنهاست. پس میان آنان با آنچه خداوند فروفرستاده است، داوری کن و به جای آنچه از حق به تو رسیده از خواسته های نفسانی آنان پیروی مکن ما به هریک از شما شریعت و راهی داده ایم و اگر خداوند می خواست شما را امتی یگانه می گردانید ولی خواست تا در آنچه به شما داده است امتحانتان کند. پس در کارهای خیر بر یکدیگر پیشی گیرید. بازگشت همه شما به سوی خداوند است؛ بنابراین شما را از آنچه در آن اختلاف می ورزید آگاه می گرداند «و در میان آنان بنابر آنچه خداوند فروفرستاده است، داوری کن و از خواسته های نفسانی) آنان پیروی مکن و از آنان بپرهیز. مبادا تو را در برخی از آنچه خداوند به سوی تو فرو فرستاده است، به فتنه اندازند. و اگر رو برتابند، بدان که خداوند جز این نمی خواهد که آنان را به برخی از گناهانشان گرفتار سازد و بی گمان بسیاری از مردم نافرمانند «آیا دلاوری (دوره) جاهلیت را می جویند؟ و برای گروهی که یقین دارند در داوری، از خداوند بهتر کیست؟)
 
آیا باید فاسق و ستمگر و کافر را به ولایت پذیرفت یا از او اطاعت کرد یا در مورد فسق و ظلم و کفر وی، سکوت اختیار کرد؟ هرگز و صد بار هرگز: «لَا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذَلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللَّهِ فِی شَیْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَ یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِیرُ» (21) (مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست گیرند و هر که چنین کند با خداوند هیچ رابطه ای ندارد؛ مگر آنکه بخواهید به گونه ای از آنان تقیه کنید و خداوند شما را از خویش پروا می دهد و بازگشت (هر چیز به سوی خداوند است.) ولی آشپزخانه های شاهان ستم و والیان ظلم و جور، غذاهای اشتها آوری را تهیه دیده اند که آغشته به زهر و عسل اند. آنها به سادگی از کنار ارتکاب گناهان بزرگ می گذرند و روایاتی را جعل کرده اند که قرآن را پاره پاره و از هم جدا ساخته است و "المرجئه" و "المجبره" و عامه مردم هم آنها را باور کرده اند.

برنامه ای برای پرورش نسل مسلمان مبنی بر فرهنگ قدرت و مقاومت و عزت
 

میزان اعمال

"المرجئه" گروهی هستند که معتقدند گناهکاران با هر میزان گناه و معصیتی که داشته باشند، امید بهشت رفتنشان می رود؛ بویژه در روایتی که برخی محدثین آن را درست هم دانسته اند، آمده است: «هر کس بگوید: "لااله الا الله" وارد بهشت می شود حتی اگر زنا یا دزدی کرده باشد.» راوی - یعنی ابوذر - می پرسد: حتی اگر زنا و دزدی کرده باشد؟ می گوید: «حتی اگر زنا و دزدی کرده باشد و این عبارت را سه بار تکرار کرد و پس از بار سوم گفت: به رغم خواسته ابوذر و در روایت دیگری: به رغم خواسته ابوالدرداء!!
 
این روایت با روایت زیر هماهنگی و همسویی معناداری دارد: «از امیر اطاعت کن حتی اگر بر پشتت تازیانه زند و مالت را بستاند.»؟! زیرا تازیانه زدن هتک ناموس است و ستاندن مال تجاوز به دارایی و حرام است. البته راوی جرأت نکرده بگوید: «از امیر اطاعت کن حتی اگر با همسرت همبستر شده باشد و مالت را خورده و در ازای آن تازیانه و سیلی ات نواخته باشد.»
 
آنها کمترین توجهی به قرآن کریمی که سرشار از آیات هشدار و زنهار است، ندارند؛ از جمله این آیه شریفه: «وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِیهَا وَ لَهُ عَذَابٌ مُهِینٌ» (22) (و هر کس با خداوند و فرستاده او نافرمانی ورزد و از حدود او فراتر رود خداوند او را در آتشی در می آورد که جاودانه در آن است و او را عذابی خوارساز خواهد بود.) و این آیه: «لَیْسَ بِأَمَانِیِّکُمْ وَ لَا أَمَانِیِّ أَهْلِ الْکِتَابِ مَنْ یَعْمَلْ سُوءًا یُجْزَ بِهِ وَ لَا یَجِدْ لَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِیًّا وَ لَا نَصِیرًا» (23) (کیفر و پاداش به آرزوهای شما و آرزوهای اهل کتاب وابسته نیست. هرکس کار بدی کند کیفر آن را می بیند و در برابر خداوند برای خویش یار و یاوری نخواهد یافت.) و آیه شریفه: « إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِی نَعِیمٍ * وَ إِنَّ الْفُجَّارَ لَفِی جَحِیمٍ * یَصْلَوْنَهَا یَوْمَ الدِّینِ * وَ مَا هُمْ عَنْهَا بِغَائِبِینَ (24) ( بی گمان نیکان در ناز و نعمت بی شمارند و به راستی گنهکاران در دوزخ اند * که روز پاداش و کیفر به آن در می آیند و آنها از آن غائب و در امان نیستند.) و نیز آیه زیر: « فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ * وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ) (25) (پس هرکس شمسنگ ذرهای نیکی ورزد، آن را خواهد دید * و هرکس همسنگ ذرهای بدی کند، آن را خواهد دید.) و آیات مشابه دیگری که فرصت آوردن همه آنها نیست.
 
طرفداران بندگی امت هیچ کدام از این آیات قرآنی را نمی خواهند؛ آنها گوسفندان و بره های اخته می خواهند. باید همه دندانها را کشید و ناخن ها را کوتاه کرد تا این والیان ستمگر بتوانند آزادانه و در امنیت کامل هر کاری خواستند انجام دهند و چون گرگان به جان گوسفندان افتند.
 
و هنگامی که امت اسلامی به زندگی ذلت آمیز در داخل کشور عادت کند، در برابر دشمنان خارجی پست تر می نماید. بهترین دلیل آن، شکست همه ارتش های عربی در برابر اسرائیل و اصرار صهیونیست ها در به خواری کشاندن امت عربی و اسلامی است. اسرائیل در تابستان سال ۲۰۰۶م. بر لبنان یورش برد و هر دو امت عربی و اسلامی به تماشا ایستادند؛ مگر برخی آزادگان (که اندک بودند). حتی کار به جایی رسید که برخی اعراب دست به دامان اسرائیل شدند که لطف کند به بمباران و جنگ ادامه دهد تا ریشه حزب الله شیعی و قهرمان، کنده شود.
 
و هنگامی که صهیونیسم و صلیبی های هم پیمان با آنها شکست خوردند و به این شکست هم اعتراف کردند، شاگردان مکتب خواری و اهانت از بیان شکستی که به آنها رسید و تلخی پیروزی درخشانی که آنان را در هم کوبید، خودداری ورزیدند و گفتند: مجاهدان (حزب الله هیچ پیروزی کسب نکردند؛ آنها تکرار می کردند: مردان مقاومت و مجاهدان [حزب الله] مسؤول ویرانی لبنان هستند. ولی آمریکایی که بمب ها و موشک های ویرانگر و جدیدی را ارسال می کرد تا بر لبنان فرود آید، کشور دموکراتیک، متمدن و امروزی است و بمب های کشنده آن در حکم غذا و داروست و حق دارد از هم پیمان یهودی خود حمایت کند و آن عربده ها و یورش های صهیونیستی چیزی جز دفاع از خود نیست و آنچه محکوم است و تروریسم نام دارد، همان جنگجویان و مقاومت کنندگان در برابر اشغالگران و کسانی هستند که زیر بار خواری نرفته اند!!
 
اینک در همین زمان که این مقاله به رشته تحریر در می آید، غزه در آتش جنگ می سوزد و همان ابزارهای ویرانی و خرابی از آسمان و دریا و زمین آن را بمباران می کنند و صاحبان عقیدۂ تحریم خروج بر ستمگران، ساکت و بی حرکت ایستاده اند و در نهایت خواری و در حالی که سزاوار خشم خدایند، به تماشا نشسته اند؛ حال آنکه "اصحاب السبت" به کشتار "اصحاب جمعه" پرداخته، خانه ها را بر سر ساکنان و مساجد را بر سر نمازگزاران و مدارس و دانشگاهها را بر سر دانش آموزان و دانشجویان ویران می کنند و حتی بیمارستانها و خودروهای امداد رسانی را آماج حملات و بمبارانهای خود قرار می دهند.

برنامه ای برای پرورش نسل مسلمان مبنی بر فرهنگ قدرت و مقاومت و عزت
 

اتحاد ملل اسلامی و عربی

حال آنکه اگر ملل اسلامی و عربی، حکام خود را از میان بردارند و زمام سرنوشت و تصمیم خود را به دست گیرند و راهها را در برابر مجاهدان بگشایند و از هر سو سیل موشک و بمب بر سر صهیونیست ها فرود آید مطمئنا آنها پا به فرار می گذارند و به کشورهایی که از آنجا آمده اند، باز می گردند. ولی وقتی حاکمان و سردمداران، توده ها را به گله ای تبدیل می کنند، با هیجان شعار زنده باد فلان و جان به قربان بهمان سر می دهند!! بخش اعظم مردم بر اثر بی سوادی و جهل و فریب های رسانه ای و دروغ و نیرنگها و نفاق کسانی که بر سر عمامه نهاده و بر چهره ریش بلندی دارند و تنها به تسبیح و تقدیس "ولی امر" پرداخته تا جیب های آنان را پر سازند، قادر به تمییز دشمنان خدا از دوستان و اولیای خدا نیستند. این منافقان و وعاظ السلاطین آماده اند در ازای پول، کفش ها را نیز بلیسند. آنها مترصد تکیه زدن بر کرسی های ریاست دانشگاهها، مدیریت مدارس، اوقاف و رسانه ها و غیره هستند.
 
فرهنگ مقاومت در برابر ظلم، و جهاد با متجاوزان به حریم های الهی، فرهنگ مرگ نیست؛ فرهنگ زندگی شرافتمندانه است. زندگی با سرافکندگی و تهی از عزت و با حقوق مورد تجاوز قرار گرفته و در حالی که از باقی مانده سفره اسرافکاران تغذیه کنند، و با بسنده کردن به استخوانی همچون لاشخوارهایی که از لاشه حیوانات دیگر تغذیه می کنند، زندگی نیست.
 
امت اسلامی سرشار از فرهنگ درویشی و ریاضت است و واقعا باور دارد که اگر زیر بار ذلت و ظلم برود و دم بر نیاورد، به درجه و مرتبه ایوب پیامبر (علیه السلام) می رسد. و فقرا پانصد سال زودتر از ثروتمندان وارد بهشت می شوند؛ البته با احترام زیاد به بی نیازان آزاده. لذا روایات فراوانی در ستایش از فقر و فقرا داریم و نباید شگفت زده شویم اگر در کتب حدیث، بابی در "فضیلت فقر" یافت شود!!
 
در میان مردمان ساده لوح، شایع شده که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) هرگز سیر از سفره برنخاست و ماهها می گذشت و در خانه آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) آتشی برافروخته و غذایی پخته نمی شد و همسران پیامبر، تنها با آنچه همسایه ها تقدیمشان می کردند، سد جوع می کردند و بزرگترین آفریده خدا حضرت محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) قادر به فراهم آوردن زندگی شرافتمندانه ای برای خود نبود.
 
عراق در مفهوم خلفای بنی امیه و پس از ایشان، باغ قریش به شمار می رفت و هیچ اشکالی نداشت که خالدبن عبدالله القسری، ثروت سرزمین نهرین و منابع رافدین را با خلیفه ای به نام هشام بن عبدالملک بن مروان، تقسیم کند و جای شگفتی نیست والی خراسان از اینکه خلیفه خواهان ارسال مالیات به وی شود ناراحت گردد و به او بگوید: خراسان برای اندرونی ام هم کافی نیست!»
 
چگونه می شود ثروتهای شرق و غرب نیازهای خلیفه ای را برآورده سازد که چهار هزار کنیز و ای بسا به همین تعداد فرزند در حرمسرایش داشته باشد (آن گونه که در مورد متوکل عباسی می گویند) ندیمان و آوازخوانان و شعرا و منافقان و امرای نقاط مختلف از ترک و کرد و سلجوقی که جای خود داشتند! خانواده خود خلیفه، ولی عهدان، قاضیان جور و ستم و علمای درباری و دیگر افراد عیش و طرب هم که بودند!
 
یکی از ائمه اهل بیت (علیهم السلام) به زن بیوهای برخورد کرد که هسته خرما و غوره جمع می کرد. از حالش پرسید، در پاسخ از فقر و فاقه اش گفت پس از فوت همسر، باید به دخترانش نان دهد و آنان را تر و خشک کند و جز آنچه از خانه های مردم به دستش می رسد، چیزی (درآمدی ندارد. اشک در چشمان حضرت جمع شد و گفت: (تو و امثال تو مرا بر آن می دارید که بر صاحب این کاخ - که به زن آوازه خوانی یکصد هزار درهم داد - بشورم؛ میشورم و کشته می شوم.)
 
ما در برابر چالش دشوار و میراث سنگینی قرار داریم که سایه فشرده ای بر قرآن کریم انداخته و بر شانه مسلمانان سنگینی می کند و بسیاری از حقایق را از برابر چشمانشان دور می سازد. من خود شاهد آنم که روشنفکران منصف و علمای بردبار و پارسا وقتی حقایقی را که با فرهنگ و آموخته هایشان ناهمخوان است می بینند و سعی می کنند آنها را تغییر دهند، با دشواری های زیادی روبه رو می شوند و با ایما و اشاره یا اتهام به فسق و بدعت گذاری روبه رو می گردند.
 
شیخ محمد الغزالی (رحمة الله علیه) از آنهایی بود که در معرض حمله ددمنشانه ای قرار گرفت؛ بویژه پس از انتشار کتاب بسیار جالبش: السنة بین الحدیث و الفقه که در آن روایات بی سر و تهی را که با عقل و قرآن مخالفند، مورد انتقاد قرار داد و از سوی کسانی که آنها را اهل فقه بقری (گاوی) و بادیه نشینی لقب داده است، مورد حمله سختی قرار گرفت.

برنامه ای برای پرورش نسل مسلمان مبنی بر فرهنگ قدرت و مقاومت و عزت


پیامبر اکرم را الگوی خود قرار دهیم

ما باید فرهنگ «گوش کن و فرمان ببر حتی اگر تازیانه ات زنند» را به کناری نهیم و به دنبال درخشندگی های سربلندی در سیره پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) باشیم. وقتی فشار بر ابوطالب برای تسلیم برادرزاده اش رسول خدا بالا گرفت، گفت: برادرزاده! به خود و به من رحم کن! حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) گمان برد که عمویش دست از وی کشیده است؛ بنابر این جمله ای را بر زبان جاری ساخت که دنیا به پاس احترام و ستایش او، بر روی دو پای خود ایستاد: «عمو جان! به خدا سوگند اگر خورشید را در دست راست و ماه را در دست چپم قرار دهند تا دست از این کار بکشم، نخواهم کشید.»(26)
 
عموی آن حضرت از این اراده آهنین و شهامت فوق العاده و بیباکی زایدالوصف، شگفت زده شد و خون حمیت و سربلندی در رگهایش به خروش آمد و گفت: برادرزاده ام! هرچه می خواهی بگو. با هرکس می خواهی دشمنی کن و با هرکس که دوست داری، دوستی بورز. به خدا سوگند هرگز تو را تسلیم نخواهم کرد. این سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است و این هم همت و اراده اوست.
 
آیا کسی از شما شنیده که آن حضرت از صحنه نبردی گریخته باشد؟ یا در مواقع خطر شدید، اندکی متزلزل شده باشد؟ شجاعترین مردم یعنی حضرت علی بن ابی طالب (علیه السلام) می گوید: «وقتی وضعمان دشوار می شد و درمانده می شدیم، به رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) پناه می بردیم.» آیین و سنت او را بزرگوارترین یاران آن حضرت و پیشاپیش ایشان حضرت علی و فرزندان وی (علیهم السلام) به ارث بردند.
 

اسوه و الگو در سیره اهل بیت علیهم السلام

در زمان حیات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، على (علیه السلام) شهسوار شایسته و پیشقراول اسلام بود و پس از رسول خدا نیز عهده دار مقابله با باطل به وسیله زبان و شمشیر خود شد تا سرانجام به شهادت رسید. و پس از خود، دو فرزندش سروران جوانان بهشتی را مورد خطاب قرار داد و به آنها سفارش فرمود: «دشمن ستمگران و یاور ستمدیدگان باشید.» (27)
 
آنها امید پدر را نا امید نکردند و همان راه پدر و جد بزرگوار خود را پیمودند و کاروان آمرین به معروف و ناهین از منکر را رهبری کردند و خاندان علی و بنی هاشم و شیعه اهل بیت (علیهم السلام) را به ایستادگی در برابر ستمگران و شورش علیه آنان به هر بهایی تشویق کردند. آنها زمانی که خلفای از خدا بی خبر می خواستند مسلمانان برده وار زندگی کنند و بشنوند و اطاعت کنند و اموال را برای طاغوتها و ولیعهد طاغوت جمع آوری کنند، براستی قلب تپنده مسلمانان بودند. سرانجام، امام حسن (علیه السلام) با زهر از پای در آمد و به شهادت رسید و امام حسین (علیه السلام) و خاندانش در واقعه کربلا به شهادت رسیدند. و پس از آن نواده حسین، امام زید بن علی و پس از او فرزندش امام یحیی راه او را دنبال کرد و در حالی که جان به جان آفرین تسلیم می کرد زبان حال خود را در این دو بیت فشرده کرد:
 
- ای فرزند زید! آیا کسی که زندگی را دوست داشت، زندگی نکرد؟
- تو نیز همچون زید باش و در بهشت برین، جایی برای خویش اختیار کن.
 
او سفارشش کرد که هرگز دمی از جهاد علیه ستمگران نیاساید. زید (رضوان الله علیه) راه شهادت را برای کاروان پیشوایان گرانقدر از اهل بیت گشود. آنها نیز در پی هم آمدند و با بذل جان، پرچم امر به معروف و نهی از منکر را برافراشتند و با هر طاغوت و ستمگری برخورد کردند و در راه حمایت از ستمدیدگان، هر چه را داشتند برای خدا در طبق اخلاص نهادند و کشتار و آزار و شکنجه ها و تبعیدها را به جان خریدند و از جبروت و جاه و مقام "دوانیقی" نهراسیدند و وحشیگریها و خشونت های او آنان را از پای در نیاورد و تاریکی سیاهچالهایش بازوانشان را نشکست؛ ولی در عوض، مطمئنشان ساخت که در راه کسب رضای الهی و وظیفه ای که در برابر خصومت با دشمنان خدا دارند، این کمترین بهایی است که باید بپردازند. چشمان آنها رو سوی بهشت برین داشت و باید بهای بهشت را می پرداختند. پس از فرایض دینی، وظیفه ای گرانبهاتر و مهمتر از مقاومت در برابر طاغوتهای مستبد وجود ندارد. مگر بزرگ آل محمد (صلى الله علیه و آله و سلم) یعنی علی (علیه السلام) نفرموده است: «به خدا سوگند که "ابن ابی طالب" از دلبستگی کودک شیر خوار به سینه مادر، به مرگ دلبسته تر است و باکی ندارد که بر مرگ فرود آید یا مرگ به سراغش آید.» زندگی آزادگان چنین است و جان و زبان و خطاب و آیین و زندگیشان چنین بوده است. با چنین فرهنگی، امت هویت خود را باز می یابد و در این راه است که کرامت و عزتش را نیز پیدا می کند. خداوند همه ما را در آنچه دوست دارد و خشنود می سازد، موفق گرداند.
 
پی‌نوشت‌ها:
1- سوره مجادله، آیه ۲۲
2- مسلم ۱۶۸۱ / ۳ ، شماره ۱۸۵۰، و البیهقی ۱۰۸/ ۸
3- الاستیعاب ۱۱۶ / 4 شماره ۲۷۰۰، اسد الغابة ۶۲۰ /5
4۔ مسلم ۱۶۷۵ / ۳ ، و البیهقی در السنن ۱۵۷و الطبرانی در الاوسط ۱۹۰ / 3 شماره ۲۸۹۳
5- روایت را مسلم به نقل از وائل بن حجر ۱۶۷۶ /3 و البیهقی در السن ۱۵۸ / ۸ ، ۱۸۸
6- مسلم ۱۶۸۱ / ۳ شماره ۱۸۵۵ و البیهقی ۱۰۸/ ۸
7- البخاری ۲۵۸۸ / ۷ شماره ۱۹۶۵
8- البخاری ۲۰۸۸ / ۹ شماره ۱۹۶۷ ، و مسلم 1469 / 3 شماره ۱۷۰۹
9- البخاری ۱۳۱۸ / ۳ شماره ۳۶۰۸ ، و مسلم ۱۹۷۲ /3 شماره ۱۸۶۳
10- مسلم ۹۹ / ۱ شماره 49 و الترمذی ۶۰۸ / 4 شماره ۶۱۷۳ و ابوداود ۹۷۷ / ۱ شماره ۱۱۶۰
11- مسند الامام زید، صفحه ۲۰.
12- الامالی (رأب الصدع) ۱۰۸۸/3 شماره ۲۹۹۱ و امالی المرشد باالله الخمیسیة ۲۲۸/ ۲
13- الحاکم در المستدرک ۱۹۵/3
14- امالی المرشد بالله ۲۲۸ / ۲ ، ابوداود 514 / 4 شماره 4344 و الترمذی ۰۹ /4 ، شماره ۲۱۷۶
15- احمد بن حنبل ۲۷۸ / ۱ شماره ۱۰۹۶
16- سوره توبه، آیه ۷۱
17- سوره توبه، آیه 67
18- سوره آل عمران، آیه 26
19- سوره فصلت، آیه ٤۲
20- سوره مائده، آیات 44 تا ۵۰
21- سوره آل عمران، آیه ۲۸
22- سوره نساء، آیه ۱۴
23- سوره نساء، آیه ۱۲۳
24- سوره انفطار، آیات ۱۳ تا ۱۶
25- سوره زلزلة، آیات ۷ و ۸
26- المصابیح، ص ۱۸۳، البدایة و النهایة ۹۳/ 3، ابن هشام ۲۸۰ /1
27- الاحکام فی الحلال و الحرام ۵۲۶ / ۲، نهج البلاغه صفحه ۱۱۳
 
منبع: مجموعه مقالات «امت اسلامی، چالش‌ها، راهبردها»، نویسنده: دکتر المرتضی بن زید المحطوری الحسنی، چاپ اول، ناشر: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، تهران، 1390 ش، صص 414-397.


مجله راسخون مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما