پیش در آمد
نیاز به تحکیم و تقویت فرهنگ گفتگو و همزیستی متناسب با تشدید مشکلات برخاسته از سوء تفاهم با عدم اعتمادی که بر روابط میان پیروان مذاهب و فرقه های گوناگون اهالی یک قبیله مسلمانان حاکم است، بیشتر می گردد. در اینکه این سوء تفاهم هم اینک در میان اکثریت مسلمانان با مذاهب و فرقه های گوناگون بویژه میان اهل سنت و شیعیان وجود دارد و عدم اعتماد یا ضعف اعتماد نیز پدیده معمولی است که نمی توان با انگیزه های عاطفی یا هر انگیزه دیگری آن را انکار کرد تردیدی وجود ندارد.چه بسا وجود همین واقعیت حرکت تقریب مذاهب اسلامی آغاز شد و امروزه با اقدام کنفرانس سران اسلامی به عنوان بالاترین ارگان قانونی در منظومه فعالیت های مشترک اسلامی در تصویب استراتژی تقریب مذاهب اسلامی - که از سوی سازمان اسلامی تربیت، علوم و فرهنگ (ایسسکو) با همکاری نخبه هایی از علمای امت از تمامی مذاهب اسلامی تهیه و تدوین شده بود - تجلی پیدا کرده است.
ایده تقریب مذاهب اسلامی در دهه چهل قرن گذشته میلادی مطرح گردید، در اینجا باید برای ثبت در تاریخ اعلام کنیم که نخستین کسی که به طرح این ایده همت گماشت و درگیر آن شد و بدان فراخواند یکی از علمای شیعه یعنی شیخ محمدتقی الدین قمی بود که به همین منظور به مصر آمده بود و با علمای الازهر ارتباط برقرار کرد و کوشش های پیگیری در مطرح ساختن این ایده بعمل آورد تا سرانجام از سوی علمای اهل سنتی که همراهی اش کردند، مورد پذیرش قرار گرفت.( محمدتقی الدین قمی در سال ۱۹۰۸ میلادی / ۱۲۸۷ هجری شمسی در تهران بدنیا آمد و در سال ۱۹۹۰م. /۱۳۶۹ ه.ش در پاریس وفات یافت ؛ او همراه با علمای الازهر جماعة التقریب بین المذاهب الاسلامیة را تأسیس کرد.) از جمله اینان می توان از "شیخ مصطفى المراغی" شیخ الازهر در آن زمان و "شیخ عبدالمجید سلیم" شیخ الأزهر و پس از او، "شیخ مصطفی عبدالرزاق" شیخ الأزهر بعدی و "شیخ محمود شلتوت" شیخ الازهر در دهه پنجاه قرن گذشته میلادی و دیگران نام برد.
آیت الله العظمی سید آقا حسین طباطبایی بروجردی بزرگترین مرجع شیعیان در آن زمان و در پی بازگشت محمد تقی الدین قمی به تهران به دنبال آغاز جنگ جهانی دوم، این طرح را مورد تأیید قرار داد و بدین ترتیب فراخوان به "تقریب" از تأیید عالیترین مقامات مذهبی اهل سنت و شیعیان و در نتیجه از مهمترین عنصر موفقیت، برخوردار گشت.(1)
در اینجا همچنین شایسته است برای قدرشناسی از دست اندرکاران، خاطر نشان سازیم که تأسیس مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی در تهران، نخستین اقدام غیر دولتی برای فعالیت در عرصه "تقریب" پیش از اقدام سازمان اسلامی تربیت، علوم و فرهنگ (ایسسکو) در تأسیس شورایعالی اجرای استراتژی تقریب مذاهب اسلامی به مثابه دستگاه رسمی عهده دار فعالیت های مشترک اسلامی در چارچوب سازمان کنفرانس اسلامی بشمار می رود.
انگیزه ها و موجبات تقریب
پیش از پیدایش جنبش تقریب، فضای عمومی حاکم بر جهان اسلام آمیخته به ابرهای تفرقه و پراکندگی و تشتت همه مسلمانان اعم از اهل سنت و شیعیان بود. در میان اهل سنت نیز پیروان مذاهب چهارگانه آنها، سوء تفاهم هایی نسبت به یکدیگر داشتند، شیعیان نیز از همین مسئله رنج می بردند، چهره عمومی جامعه اسلامی هرگز اطمینان بخش نبود و اوضاع مسلمانان در تمامی کشورها بر اثر این اختلاف ها و درگیری هایی که میان پیروان مذاهب اسلامی رخ میداد دستخوش ضعف و سستی بود. واقعیت جهان اسلام در آن زمان چنین بود.این اختلاف ها و درگیری ها بدانجا رسیده بود که فرقه های اسلامی چنان در خود فرو رفته بودند که اغلب علمای مذاهب، هیچ ارتباط و پیوندی با همدیگر نداشتند همین وضع در مورد اغلب مساجد نیز صدق می کرد بگونه ای که هر مسجد، امام جماعت و محراب و مفتی و واعظ ویژه خود را داشت و کار فتوا و نیز اجتهاد در هر مذهبی، ویژه پیروان همان مذهب بود.
از جمله مواردی که در خصوص برخی علما و شخصیت های اصلاحی مطرح بود اینکه آنها در راستای رساندن اندیشه های اصلاحی خود به توده های وسیعی از مسلمانان از پیروان مذاهب مختلف، سعی می کردند مذهب خود را پنهان سازند یا از سخن گفتن در مورد مسایل اختلافی میان مذاهب اسلامی خودداری کنند و همواره بر موارد مشترک و قواعد کلی وحدت بخش مسلمانان انگشت گذارند.
به عنوان مثال می توان از مصلح بزرگ شیخ سید جمال الدین حسینی افغانی [اسدآبادی] یاد کرد که از پیشگامان فراخوان به وحدت اسلامی در قرن نوزدهم میلادی بشمار می رود و به رغم اینکه اختلاف های مذهبی که به دلیل جهلی که در آن دوره در میان مسلمانان حاکم بود در آن زمان چنان بالا گرفته و گسترش یافته بود که باعث درگیری های فراوانی میان دو طایفه سنی و شیعه شده بود، او هرگز درگیر مسایل خلافی شیعه و سنی نگردید بطوریکه اگر به تمام هجده شماره از مجله "العروة الوثقی" - که جمال الدین افغانی أسدآبادی و محمد عبده آنها را در فاصله مارس تا اکتبر ۱۸۸۳م. از پاریس منتشر ساختند - مراجعه کنیم به هیچ یک از مسایل خلافی میان اهل سنت و شیعه برخورد نمی کنیم، موضوعات مطرح در آن مجلات جملگی در بار؛ وحدت اسلامی و جامعه اسلامی بود.
جمال الدین افغانی [اسد آبادی] در مقاله ای که با عنوان: "انحطاط و رکود مسلمانان و علل آن" در العروة الوثقی منتشر ساخت می گوید: «وادادگی و ضعف در روابط ملت اسلام زمانی آغاز شد که مراتب علمی از مراتب خلافت جدا گشت و خلفای عباسی بی آنکه برخوردار از شرف علم و فقه در اصول و فروع دین و اجتهاد باشند، عهده دار خلافت گشتند. در این هنگام و از آغاز قرن سوم هجری چنان شمار مذاهب و اختلاف های آنها فزونی گرفت که در هیچ یک از ادیان سابقه نداشت. پس از آن در خلافت اسلامی شکاف ایجاد شد و این خلافت به سه بخش تقسیم گردید، خلافت عباسی در بغداد، فاطمی ها در مصر و مغرب و امویان در اطراف "أندلس" و بدین ترتیب امت اسلامی پراکنده شد و وحدت آن آسیب دید و مرتبه خلافت دچار انحطاط گشت و هیبت آن در دلها، از میان رفت.(2)
آنچه در این متن توجه ما را به خود جلب می کند اشاره سید جمال الدین به فراوانی شمار مذاهب و اینکه اختلاف ها از آغاز قرن سوم هجری چنان بالا گرفت که در هیچ کدام از ادیان سابقه نداشته است، بی آنکه بطور کاملا روشنی به اختلافهایی اشاره کند که میان اهل سنت و شیعه پیدا شد و امت را به دو بخش تقسیم کرد؛ او بهتر از هر کسی در آن زمان می دانست که این پراکندگی و تفرقه چه درگیری ها و نزاعهایی را در پی داشت و چگونه کیان اسلام را تضعیف کرد و باعث برانگیختن کینه توزیها و نفرتهایی شد که سوء تفاهم و بی اعتمادی هایی را میان دو گروه از مسلمانان بدنبال آورد. این دو آفت [سوء تفاهم و بی اعتمادی] هنوز هم و به رغم دگرگونی های شرایط و بروز مسایل تازه ای در صحنه اسلامی، تأثیر آشکاری در گستردگی بیشتر اختلاف ها میان شیعه و سنی دارد.
گفتگوی اسلامی - اسلامی
ما هر اندازه خردمندی و بردباری و خویشتنداری که داشته باشیم نمی توانیم منکر آن شویم که اختلاف موجود میان دو گروه از امت دارای اثرات منفی فراوانی بر تمامی کوشش های بعمل آمده برای تقریب مذاهب اسلامی می باشد.بنابراین کوشش در راه تقریب مذاهب اسلامی نوعی گفتگوی اسلامی - اسلامی است و هدف بزرگ این گفتگو در درون جامعه بزرگ اسلامی است که ما وظیفه داریم همه کوشش های خود را به کار گیریم تا از آن به عنوان محوری از محورهای فعالیت های مشترک اسلامی در همه سطوح بسازیم؛ زیرا اختلاف ها از نظر بسیاری از پیروان مذاهب و فرقه های اسلامی ربطی به عقایدی که خداوند ایمان به آنها را واجب ساخته و در قرآن کریم و حدیث نبوی صحیح آمده و خروج از آنها به مثابه خروج از دین است، ندارد. لذا گفتگو در این عرصه ها هم جایز و هم مطلوب است و پدیده ای بهداشتی، و از آن مهمتر انجام آن بر علما و فقهای امت واجب است؛ زیرا هدف از آن وحدت کلمه و صف مسلمانان یعنی عین تقریب است.
با تحقق گفتگوی اسلامی - اسلامی که اساسا هدف از آن نزدیک ساختن فرقه ها و بررسی علل اختلاف های آنهاست این اختلاف ها در فضایی آرام و به دور از تأثیرات خارجی یا تعصب مطرح می شود و حقیقت مطلب روشن و بسیاری از علل و اسباب فاصله و جدایی میان صاحبان یک دین، یک پیامبر، و یک کتاب آسمان از میان می رود. (3)اگر چنین کنیم می توان انتظار داشت که مسلمانان به یکدیگر نزدیک شوند و متوجه گردند که میان عقایدی که باید به آنها ایمان داشت و معارف فکری که دیدگاههای مختلفی درباره آنها وجود دارد و این دیدگاهها گزندی به عقاید مزبور نمی رساند، تفاوت وجود دارد.(4)
بنابراین دین به ما فرمان می دهد که تفرقه و درگیری و اختلاف را از میان برداریم و به ریسمان الهی چنگ زنیم، معنای آیات قرآنی زیر نیز همین است: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا ...» (5) (... و درهم نیافتند که سست شوید وشکوهتان از بین برود.) و این فرموده پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم): «پس از من همچون گذشته خود کافر مشوید و گردن یکدیگر را مزنید.» ما با همه این متون از در مخالفت درآمدیم و به همین علت متفرق و پراکنده شدیم و با هم درگیری پیدا کردیم و به نام دین با هم به جنگ پرداختیم؛ زیرا هرکدام از ما راههای گوناگونی پیمودیم و هر گروه نسبت به راه و مذهب خود تعصب ورزید و در این راه با برادران مسلمان خود دشمنی کرد با این گمان که به یاری دین شتافته است حال آنکه با متفرق ساختن مسلمانان، به دین آسیب وارد کرده است.(6) و حتی کار به جایی رسید که در بسیاری جاها به زدن گردن یکدیگر پرداختیم.
برخی اسباب اختلاف میان اهل سنت و شیعه
جدالی که اخیرا در برخی رسانه های گروهی مطرح شده و موضوع افراط گرایی دینی - اعم از اینکه منسوب به شیعه باشد یا اهل سنت - را مورد بحث قرار داده ما را وادار به بازگشت به موضوعی می سازد که اینک وجدان اسلامی را نگران ساخته و تهدیدی حقیقی برای جوامع اسلامی بشمار می رود، موضوعی با عنوان: "اختلاف های اهل سنت و شیعه". من بجای اصطلاح "درگیری میان اهل سنت و شیعه" یا "نزاع شیعه - سنی" - که برخی از هر دو طایفه عنوان می کنند . از این عنوان یعنی "اختلاف اهل سنت و شیعه" سخن می گویم.تردیدی نیست که روابط دو مذهب غالبا چندان حسنه نیست بویژه در این مرحله که بسیاری از مسایل خلافی که تاکنون پنهان بوده یا کمتر در معرض دید و در دل کتاب ها جای داشت و مانند امروز در عصر اینترنت و تلویزیونهای ماهواره ای، در سطح وسیعی گسترده نبود، اینک کاملا آشکار و برملا شده است.
واقعیت آنست که از نظر اکثریت مسلمانان، اختلاف میان اهل سنت و شیعه ابعاد چندان روشنی ندارد، اختلافی کهنه و مبتنی بر اختلاف در دیدگاه ها و باورها در مسئله "امامت" و پیامدهای دینی و دنیوی آنست. این اختلاف باعث سوء تفاهم هایی است که دارای چند وجه است و فصل مشترک همه آنها ناروشنی هایی است که حقایق را پنهان می کند و تردیدها را بر می انگیزد، این وضع ناهنجار نیز به ناکامی در کوشش هایی منجر می شود که در راه تقریب - با همه دلالتها، مفاهیم و برداشت هایی که از آن می گردد . می انجامد. عقلا و خردمندان هر دو طرف اعتراف دارند که میان اهل سنت و شیعه آن چنان فاصله ای وجود دارد که لازم آمده حرکت تقریب مذاهب اسلامی (نزدیک سازی مذاهب اسلامی) مطرح گردد.
شیعیان و انواع فرقه ها و طوایفی که دارند و بویژه شیعیان اثنی عشری، اسماعیلی و زیدی در مسئه امامت و تسلسل آن در میان فرزندان حضرت امام علی بن ابی طالب (علیه السلام) اختلاف نظر دارند ولی همگی در برتری امام على (علیه السلام) بر صحابه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و تقدم وی بر ایشان متفق القولند. همین نکته علت بروز مواضع تعصب آمیزی شده که در بسیاری وقتها به دشنام و ناسزاگویی و درگیری های مسلحانه کشانده شده است و کینه های عمیقی را باعث گشته و شکاف جانکاهی در تن امت واحد، ایجاد کرده است.
در عین حال کسانی در میان اهل سنت هم هستند که فتنه انگیزی می کنند و مخالفان خود را گمراه یا بدعتگر می خوانند و کتابهایی منتشر می سازند که در آن نسبت به شیعیان و علما و مراجعشان اهانت روا می دارند یا اظهار نظرها و نوشته های توهین آمیز علیه شیعیان را از دل کتاب های قدیمی اهل سنت بیرون می آورند و مجددا منتشر می سازند یا حملات گزنده و سخنان ناشایسته ای در برخی سایت های اینترنتی پخش می کنند. اینها همه از سوی گروهی از متعصبانی صورت می گیرد که افراط گرایی و تحجر آنان را کور ساخته و از راه درست و اصولی منحرف کرده است.
در هر صورت، مطلقا پذیرفتنی نیست که اختلاف های فقهی و مذهبی به ناسزاگویی و اهانت و دشنام و واکنش هایی به دور از خردمندی و دوراندیشی بیانجامد و باعث شود به بزرگان و مراجع گرانقدر توهین گردد و به تکفیر و گمراه گویی متقابل کشانده شود؛ زیرا تحجر و غلو در دین از سوی هر دو طایفه، مخالف دین واقعی است و عواقب وخیمی به دنبال دارد.
استراتژی روشنی برای تقریب
تقریب مذاهب اسلامی امروزه دارای استراتژی روشن و اهداف منسجم و همه جانبه و مورد توافق و نیز ابزارها و مکانیسم اجرایی پیش بینی شده ای است که از پاکسازی کتابهای مرجع اهل سنت و شیعه از تمامی موارد تکفیر و گمراه و فاسق نامیدن مسلمانان و فتنه انگیزی های زیان بخش به مصالح عالیه امت اسلامی و تضعیف کننده جهان اسلام، آغاز می گردد.هدف استراتژی تقریب مذاهب اسلامی کاستن از شدت و حدت اختلاف ها و کم کردن شکاف میان پیروان تا حد ممکن و لبیک به دعوت خداوند متعال در آویختن به ریسمان الهی و به دور افکندن هرگونه تفرقه و هر نوع تعصبی است: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا...» (7) (و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و پراکنده نشوید.) خداوند متعال برای تعمیق مفهوم آویختن و چنگ زدن، آن را با فرمان الهی "پراکنده مشوید" همراه ساخته همچنانکه "جمیعا" را مورد خطاب قرار داده است که به معنای فعل گروهی و ضد تفرقه است. این بیان الهی در نهایت بلاغت و در اوج دلالت بر وجوب و لزوم آویختن و چنگ زدن کاملی است که کمترین جایی برای تفرقه - حتی به صورت ضعیف ترین نمودهای آن - نمی گذارد.
تکیه این استراتژی - در راستای تحکیم همبستگی اسلامی و برادری اسلامی و گسترش فرهنگ گفتگوی مسلمانان و در چارچوب فقه مقاصد شرعی و قواعد کلی اسلامی که عدول از آنها با تجاوز به آنها جایز نیست - بر عناصر جمع کننده ای است که وحدت می بخشند و تفرقه انگیز نیستند و نزدیک می کنند و دور نمی سازند و کیان امت اسلامی را تقویت می نمایند و به ضعف نمی کشانند.
اصول ثابت و کلیات قطعی که اسلام بسته به آنهاست و بدون آنها منتفی است عبارتند از: ایمان به خدا و فرشتگان و کتاب های آسمانی و پیامبران و نیز روز جزا، و قضا و قدر الهی، و به عبارت دیگر: توحید، نبوت و معاد است. قرآن کریم چنین گفته و پیامبر خدا حضرت محمد بن عبدالله (صلى الله علیه و آله وسلم) چنین ابلاغ کرده است. عناصر جمع کننده و مانع از تفرقه و سوزاننده ریشه تفرقه همین هاست، به گرد این اصول است که امت گرد هم می آید و به اینهاست که چنگ زدن به ریسمان الهی یعنی قرآن مجید، آن کتاب جاودانه الهی - که به پیامبر و فرستاده اش حضرت محمد بن عبدالله (صلى الله علیه و آله وسلم) وحی شد - و نیز قول و فعل و تقریر سنت صحیح نبوی تحقق پیدا می کند.
اختلاف در این مفاهیم اصلی، تفرقه انگیز و سرچشمه بحران در روابط اهل سنت و شیعیان و باعث اختلاف میان این دو طایفه است. حل اختلاف های موجود میان اهل سنت و شیعه مستلزم صراحت تمام و شجاعت کامل علما و بزرگان دینی هر دو مذهب در طرح مسایل قابل طرح از دیدگاه تنها و تنها منافع و مصالح عالیه امت اسلامی است. با توجه به آنچه اتفاق افتاد و می افتد می توان گفت که این مصالح عالیه ایجاب می کند اقدام به کاری کنیم که می توان آن را اصطلاحا حل اختلاف میان اهل سنت و شیعه نامید و این اختلاف ها را به جای کفر و ایمان در دایره درست و نادرست(صواب و خطا) قرار دهیم. نیاز به گسترش و اشاعه فرهنگ گفتگو میان تمامی مسلمانان از هر دو مذهب در راستای تقویت تقریب و نزدیکی و تفاهم و احترام متقابل نیز از همین جا ناشی شده است.
مفهوم فرهنگ گفتگو
اشاعه و گسترش فرهنگ گفتگو و تحکیم و تقویت تسامح میان مسلمانان می تواند از شدت و حدت این اختلاف ها بکاهد. مسئله در اینجا مربوط به چیزی است که آن را اصطلاحا "گفتگوی اسلامی - اسلامی" می نامیم.(8)اهمیت "گفتگوی اسلامی - اسلامی" در این مرحله حساس از تاریخ امت اسلامی برگرفته از چندین عامل است که می توان آنها را در چهار مورد اصلی زیر - که به نظر ما فوق العاده مهم هستند - خلاصه کرد:
یکم: روابط اسلامی - اسلامی از پیچیدگی، ناروشنی و آشفتگی و حتی در بسیاری موارد از تنش رنج می برد و خود عامل اختلاف هایی است که مصالح عالیه امت اسلامی را تهدید می کند و فرصت های همبستگی فعال و همیاری و همکاری های سازنده را از میان می برد. نهادهای فعال اسلامی مشترک در از میان برداشتن انبوه عظیم شک و تردیدها و کم اعتمادی ها و پشت سر گذاردن گذشته های سرشار از پیامدهای درگیری های به ارث رسیده که به دلایل متعدد و در شرایط و زمینه های تاریخی منجر به دوری و نزاع گشته اند، به اندازه کافی موفق نبوده اند، ضعف فرهنگی و عقب ماندگی های تمدنی نیز مهمترین تأثیر را در تشدید این اختلاف ها و گسترش آن در جامعه اسلامی ایفا کرده است.
دوم: تنش هایی که اینک روابط اسلامی - اسلامی با آنها روبرو است باعث تضعیف جنبش توسعه همه جانبه و پایدار در کشورهای اسلامی گشته است؛ زیرا این وضع اثرات خود را به انحای مختلف بر زندگی اقتصادی و اجتماعی و بر اوضاع سیاسی و فکری و بر شرایط فرهنگی و آموزشی و علمی برجای می گذارد.
سوم: اقتضای شرایط جهانی که بشریت در این زمان در پرتو آن زندگی می کند، همکاری های انسانی فراگیر و همه جانبه است و اجازه از هم گسیختن زنجیره همکاری های همه جانبه میان مجموعه های انسانی متجانس از نظر دین و تمدن و فرهنگ و تاریخ و جغرافیا را نمی دهد. راه همکاری های چند جانبه این چنینی نیز تنها تقویت روابط دو جانبه و تحکیم روابط منطقه ای میان کشورهای وابسته به گستره یک تمدن و دارای منافع مشترک از جمله مجموعه کشورهای اسلامی است که وجه مشترک آنها اعتقادات واحدی است که در اسلام تجلی و بیان شده است.
چهارم: چالش هایی که امروزه امت اسلامی را فراگرفته در سطوح متعددی تهدیدگر وابستگی های دینی و فرهنگی و وجود تمدنی و سیاسی آنست و منافع آن را در معرض زیاده خواهی های بین المللی قرار می دهد. رویارویی با این چالش های وحشیانه جز با تحکیم همبستگی اسلامی و هماهنگی همه جانبه در همه عرصه ها ممکن نیست. راه تحقق همبستگی و هماهنگی نیز گفتگوهای جدی، صادقانه و تنها برای رضای خداوند متعال مسلمانان با یکدیگر یعنی گفتگوی اسلامی - اسلامی است.
بنابه این دلایل و انگیزه ها و اسباب و ... است که گفتگوی اسلامی - اسلامی در حد واجب شرعی و ضروریات اساسی و مبرمی است که مصالح حیاتی کشورهای اسلامی آن را ایجاب می کند و نیاز به رویارویی با چالش ها و چیره شدن بر مشکلات اقتصادی و سیاسی فزاینده و حاد برخی کشورها - که مستلزم اقدام فوری برای نجات آنها از پیامدهای درگیری های محلی با انگیزه های نژادی یا مذهبی یا ایدئولوژیک و سیاسی است به آن را تحمیل می کند.
از اینرو است که فراخوان به گفتگوی اسلامی - اسلامی، یعنی: گفتگوی سازنده میان پیروان همه مذاهب اسلامی فریاد حق و ندای واجب و درخواستی جدی از سوی دست اندرکاران این فراخوان از تمامی کشورهای اسلامی برای اقدام در برداشتن گامهای ضروری در برقراری پلهای ارتباطی گفتگوی دولت ها و خلقهای اسلامی با یکدیگر به منظور کسب اسباب قدرت و شوکت و توان خیزش و بنای تمدنی همه جانبه در پرتو صلح اجتماعی و ثبات سیاسی و تفاهم فرهنگی و همکاری های اقتصادی است.
مفهوم گفتگو و دلالتهای آن
مفهوم گفتگو در اندیشه سیاسی و فرهنگی معاصر، از جمله مفاهیم جدید و تازه متداول در ادبیات اسلامی است؛ و چه بسا نشانه جدید و مدرن بودن این مفهوم در آنست که در هیچکدام از اسناد و معاهده های بین المللی که طی شصت و پنج سال گذشته و به دنبال تأسیس سازمان ملل متحد صادر شده اشاره ای به این واژه [گفتگو نشده است حال آنکه در این اسناد و معاهده ها مفاهیم انسانی دیگری چون: تسامح، همکاری، همزیستی، توسعه روابط دوستانه میان خلقها، تحقق همکاری های بین المللی، توسعه و اعتلای فزاینده اجتماعی و بالا بردن سطح زندگی در فضای مساعدتری از آزادی به منظور تحکیم و تقویت فعالیت های جمعی مشترک به سود بشریت، بکار رفته است.(9)بنابر این گفتگو در شمار واژه های حقوق بین الملل نیست؛ زیرا در اسنادی چون: منشور سازمان ملل متحد، و نیز در اعلامیه جهانی حقوق بشر، و عهدنامه بین المللی ویژۀ حقوق اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی، و عهدنامه بین المللی ویژه حقوق مدنی و سیاسی، و اعلامیه اصول همکاری های فرهنگی و بین المللی، هیچگونه یادی از این واژه نشده است. ولی گفتگو به عنوان ابزاری برای تفاهم و مباحثه، در اندیشه اسلامی مطرح شده و واژه "یحاور" گفتگو می کند در سوره کهف آمده و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز با مشرکان عرب، و مسیحیان نجران، و یهودیان مدینه گفتگو نموده است.
بر این اساس، گفتگو به این معنا نه مفهومی حقوقی بلکه مفهومی سیاسی، ایدئولوژیک، فرهنگی، اخلاقی و تمدنی است و به رغم این امروز گفتگو به یکی از ضرورتهای زمانه تبدیل شده و زمانی که مسئله به گفتگوی میان مسلمانان مربوط گردد مبرمترین نیاز را تشکیل می دهد.(10)
بنابر این گفتگو به این معنای دقیق و همه جانبه و بر پایه مدلول لغوى آن، بازبینی در سخن و هم آوایی است و مقتضیات این کار نیز از جمله: سعه صدر، بلند نظری، خردورزی و وجود اعتماد و ثبات و توان انعطاف پذیری و وفق دهی و برخورد متمدنانه با همه اندیشه ها و دیدگاه ها است.
به همین دلایل بر ما مسلم می گردد که گفتگو یکی از اصول ثابت و شالوده های اساسی تمدن اسلامی است که از رسالت اسلام و رهنمون های آن و از طبیعت فرهنگ و جوهر تمدن آن، سرچشمه می گیرد.(11)
همراهی گفتگو با عقل، تأکیدگر مفهوم والایی در تشخیص مدلول این واژه است؛ زیرا گفتگوی خردمندانه گفتگویی است که بر شالوده مستحکمی استوار می شود و ابزار صحیح و مناسبی را برمی گزیند و هدف والایی را دنبال می کند.
پیوند گفتگو با معنای بازبینی و بازنگری، فضیلت پذیرش خطا را تثبیت می کند و بر یکی از ارزش های سترگ زندگی بشری یعنی: اصل بازنگری به مفهوم تمدنی و گسترده آن که فراتر از عدول از خطا و تا حد بازنگری کلی در دیدگاهها - البته در صورتی که نیل به حقیقت و شرایط این بازبینی ایجاب نماید و بازنگری در مسئله مورد نظر در راستای رسیدن به عین حقیقت باشد - است. تعیین مفهوم گفتگو نیز جز با شرطهای پنج گانه آن کامل نمی شود، این شرطها عبارتند از:
1- وجود دو طرف گفتگو.
٢- وجود موضوع مشخصی برای گفتگو در باره آن.
٣- وجود هدفی برای گفتگو که عبارت است از نمایاندن حقیقت با تطابق حداکثری دیدگاه ها با یکدیگر.
4- دوری از تعصب، دشمنی و تحمیل نظر.
5- تکیه بر علم و عقل.(12)
ابعاد و آماج های گفتگو
اهداف گفتگویی که منجر به تقریب و نزدیکی گردد، ابعاد آن را ترسیم می کند، به همان اندازه که این اهداف متنوع و متعددند ابعاد گفتگو نیز متنوع و گسترده اند و از آنجا که گفتگو ابزاری برای تفاهم و وسیله ای برای نزدیکی و شیوه ای برای حل و فصل مشکلات و از میان برداشتن علل خلاف ها و انگیزه های اختلاف هاست، هدف آن انسانی و کاملا ارجمند و گرامی است، در غیر اینصورت اصولا دلیلی برای گفتگو وجود نداشت.لذاست که تا وقتی هدف، رسیدن به نتایج سازنده و تحقق آماج های انسانی و نیل به مقاصد ارجمند و از میان برداشتن علل اختلافها و انگیزه درگیری ها و کینه توزی ها باشد ابعاد گفتگو را مطلقا نمی توان محدود ساخت.
و در حالت گفتگوی اسلامی - اسلامی، ما وظیفه داریم ابعاد گفتگو را در موارد زیر منحصر سازیم:
- بعد فقهی و مذهبی در چارچوب دین واحدی که همه امت را در بر می گیرد و در سطح تقریب مذاهب اسلامی به منظور از میان برداشتن علل و اسباب اختلاف های فقهی که خود منجر به اختلاف نظر در حل و فصل مشکلات حیاتی مبتلابه جوامع نوین اسلامی می گردد و مسلمانان را از یکدیگر دور می سازد و به تعصبهای ناپسند و نکوهیده مذهبی می انجامد.
- بعد سیاسی و اقتصادی در چارچوب همبستگی اسلامی و کوشش های مشترک اسلامی برای نیل به تحکیم همکاریهای مبتنی بر احترام دو طرفه و اعتماد دوجانبه و رعایت منافع متقابل همه طرفها.
- بعد اجتماعی و فرهنگی در چارچوب دیدگاه های اسلامی و در راستای تقویت بافت اجتماعی و تعمیق وابستگی های فرهنگی و تدوین قواعد ثابتی که می توان براساس اصطلاح رایج در روابط بین الملل "اعتماد متقابل اجتماعی و فرهنگی نامید.
این ابعاد سه گانه گفتگوی اسلامی - اسلامی برآیند مدلول تمدنی گفتگو در دایره امت واحد اسلامی و دارای رسالت تمدنی منحصر به فرد اسلامی است، ابعادی است که در یک راستا یعنی تقویت وجود بزرگ اسلامی و تحکیم و تقویت ارکان آن قرار دارند.
وحدت امت اسلامی و عناصر قدرتمندی آن
گفتگو با چنین مفهوم عمیق و با این ابعاد گسترده، ابزار فعالی است که مسلمانان می توانند به وسیله آن خود را دگرگون سازند و از مرحله دشواری که در آن قرار دارند عبور کنند و بر مشکلاتی که بر سر راهشان قرار دارد چیره شوند و منافع و مصالح خود را مورد حمایت قرار دهند و از حقوق خود دفاع کنند.امت اسلامی یکی از حقایق ایمانی است که دلهای تمامی مسلمانان را مالامال خود ساخته است، امت اسلامی حقیقتی تاریخی، حقیقتی واقعی و حقیقتی متعلق به آینده است؛ زیرا این مشیت خداوند متعال است و اوست که مسلمانان را یک امت ساخته و امت اسلامی آویخته به ریسمان الهی را در بیان حقیقت دین و برقراری عدالت و گسترش فضایل اخلاقی، بهترین امتی که برای مردم پدید آورد، در نظر گرفته است. خداوند متعال مسلمانان را با ریسمانی گسست ناپذیر یعنی ریسمان برادری ایمانی، پیوند داده است. در قرآن مجید آمده است: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ ...» (13) (جز این نیست که مؤمنان برادرند.) معنای این آیه آنست که ایمان، جز با برادری تحقق نمی یابد و برادری نیز تنها هنگامی معنا می یابد که برادر درد و رنج برادرانش را احساس کند. بنابراین مسلمان در میان امت خود چون عنصری در پیکر زنده ای است که با آن داد و ستد دارد و بدان زنده است و سلامت و تندرستی اش وابسته به سلامت و تندرستی اوست.
خداوند متعال می فرماید: «وَکَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ ...» (14) (و بدین گونه شما را امتی میانه کرده ایم تا گواه بر مردم باشید...) میانه نیز به گفته "ابن کثیر" بهترین و برترین است. رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) در میان خاندان خود میانه بود یعنی بزرگوارترین بود، لذا امت اسلامی چنگ انداخته به ریسمان الهی و عامل به رهنمودهای کتاب و سنت، گواه بر ملت هاست، خداوند متعال می فرماید: « کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ ...» (15) (شما بهترین گروهی بوده اید که (به عنوان نمونه برای مردم پدید آورده اند که به کار پسندیده فرمان می دهید و از کار ناپسند باز می دارید.)
با تأمل در این آیه شریفه: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ» (16) (جز این نیست که مؤمنان برادرند پس میان دو برادرتان را آشتی دهید.) توجه ما به این نکته جلب می شود که از فعل "اصلح"، اصلاح و صلح و صلاح استنباط می شود، چیزی را اصلاح کردن به معنای از میان بردن فساد آنست، و صلح میان دو نفر، از میان برداشتن عداوت و دشمنی و جدایی میان آنهاست یعنی: آیه به اصلاح فسادی فرا می خواند که میان دو گروه ریشه دوانیده و عبارت از دشمنی و تفرقه است.
همچنین به جایگزینی صلح به جای درگیری و مبارزه فراخوانده است تا بدین ترتیب، اوضاع مسلمانان صلاح کاملی پیدا کند، این امر مستلزم گسترش فرهنگ گفتگو میان مسلمانان و از میان برداشتن شائبه هایی است که به دوستی و محبت آنها به یکدیگر آسیب می زند و باعث برانگیختن نعره ها و ای بسا دشمنی و کینه توزی هایی می شود که به ویرانی همه جانبه و گمراهی بندگان خدا می انجامد.
شایسته است گفتگوی اسلامی - اسلامی به مصلحت امت اسلامی و برای تحکیم وحدت و تقویت عناصر قدرتمندی آن باشد در غیر این صورت هدف خود را از دست میدهد و از خطی که برای آن تعیین شده منحرف می گردد و تبدیل به نوعی وقت کشی و بیهوده کاری می شود. لذا گفتگوی میان مسلمانان باید ابتدا درباره شالوده هایی آغاز شود که وحدت امت اسلامی بر آن استوار گشته است، یعنی: از ایمان به خداوند متعال و به پیامبر گرامی اش حضرت محمدبن عبدالله (علیه الصلاة و السلام)، و به کتاب خدا یعنی: قرآن کریم و احادیث صحیح حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، و به روز جزا و حساب، و ایمان به وحدت امت اسلامی با استناد به وحدت اصول عقیدتی مبتنی بر قرآن و سنت نبوی، و ایمان به لزوم کوشش و تلاش برای اعتلای نام اسلام و اعتلای شأن دین در جامعه اسلامی و با پاسداری از کرامت و شرف امت در هر شرایطی.
چنانچه گفتگو بر این پایه ها و پیرامون این شالوده ها انجام شود، همه شرطهای منطقی که آن را جدی، سودمند و مؤثر و هدفمند در راستای خیر و صلاح امت اسلامی می سازند، فراهم آمده است. ما نیاز مبرمی به گسترش هرچه بیشتر کوشش های بعمل آمده برای هر چه وسیعتر ساختن دایره گفتگوی اسلامی - اسلامی داریم و برآنیم که گفتگوی اسلامی - اسلامی کوشش و تلاشی برای تقریب مذاهب اسلامی و در عین حال نزدیکی اندیشه های فرهنگی و گرایش های سیاسی است.
به نظر ما تقریب مذاهب اسلامی باید با هدف از میان برداشتن شک و تردیدها و بدگمانی ها میان طوایف مسلمانان است و بکوشد مقوله های نادرست شایع درباره مذاهب مختلف اسلامی که باعث اختلاف ها و از آنجا تفرقه امت شده است را تصحیح نماید و شالوده حرکت اجتهاد گروهی برای پرداختن به پدیده های جدید زندگی و حوادث زمانه از دیدگاه واحد اسلامی و در راستای تحقق برادری اسلامی و همکاری میان علما و مجتهدان امت را پی ریزی نماید.(17)
چالش های دوران و شیوه های رویارویی با آنها
این دوران، شاهد چالش های سرکشی است که جز با وحدت امت اسلامی و بسیج همه امکانات و نیروهای آن و با الهام از روحیه ایمانی و پایبندی و فداکاری و استواری در این راه امکان مقابله با آنها وجود ندارد. و گفتگوی اسلامی - اسلامی از جمله سلاحهایی است که می توان به وسیله آن با چالش های اکنون و آینده، رویارویی کرد زیرا گفتگوی میان مسلمانان، اعتماد آنان به یکدیگر را ژرفتر می کند و به صفوف آنها صفا و انسجام بیشتری می بخشد.رویارویی با چالش ها نیازمند قدرت اندیشه، نیروی اراده و نیرومندی وسیله است. قدرت مسلمانان نیز در وحدت و همبستگی آنهاست، هرچه عناصر وحدت امت اسلامی بیشتر تقویت گردد و زنجیره همکاری میان خلقهای آن تنگتر و فشرده تر شود، امکان دستیابی به سطح شایسته و مطلوبی از همبستگی و همدلی و هم پیوندی بیشتر می شود. بنابر این گفتگوی اسلامی - اسلامی مناسب ترین ابزار و نیرومند ترین وسیله برای برخورداری از شرطهای لازم برای دفاع از مصالح عالیه امت اسلامی و صیانت از حقوق آنست.
امروزه امت اسلامی با چالش های جدی در همه عرصه ها و از هرسو و در تمامی سطوح روبرو است، می توان شش مورد از این چالش ها را به شرح زیر برشمرد:
- چالش های سیاسی.
- چالش های فرهنگی.
- چالش های علمی و فناوری.
- چالش های اقتصادی.
- چالش های تمدنی.
- چالش های فقهی.
مجموعه این چالش ها جهان اسلام را در برابر آزمون دشواری قرار می دهند که جز با کار گروهی و همکاری های مشترک در چارچوب همبستگی اسلامی برخاسته از وحدت امت اسلامی و گرد آمدن حول محور عقیده و اهداف و مصالح و حقوق کامل آن، نمی توان آن را با موفقیت از سر گذراند.
به لحاظ سیاسی دوران کنونی برای بسامانی اوضاع سیاسی و احکام آن و در پیش گرفتن شیوه های خردمندانه و عادلانه در مدیریت مسایل عمومی مسؤولیت های سنگینی بر دوش ملت ها و خلقها قرار می دهد، یکه تازی قدرتهای بزرگ در سلطه بر دیگر کشورهایی که فاقد شرایط رقابت هستند یا ابزارهای کافی برای دفاع از حقوق و منافع خود ندارند، عواقب سنگین و فشارهای فوق العاده ای بر دوش خلقها و ملتهای جهان و پیشاپیش ایشان خلقهای جهان اسلام وارد می آورد. سلطه قدرتهای یکه تاز در این مرحله از تاریخ به میزانی رسیده که به رغم تعارض کامل قوانین و مقررات حقوق بین الملل با سیاستهای ستمگرانه این قدرتها در حق بشریت، حقوق خلقها و منافع دیگر دولت ها را عمیقا مورد تهدید قرار داده است.
چالش های فرهنگی که امت اسلامی با آنها روبرواست عمدتا به صورت امواج سهمگین و پیاپی فرهنگ ویرانگری است که تمامی ارزش های متعالی و اصول والا را نشانه گرفته و ملت ها و ویژگی های تمدنی و هویت فرهنگی آنها را مستقیما مورد تهدید قرار داده است، نیروهای مسلطی که زمام کار را به دست دارند تلاش فوق العاده ای می کنند تا این فرهنگ را تحمیل کنند و راه خود را برای یورش به فرهنگ های تمامی ملل و خلقهای جهان هموار سازند. در این جنگ ددمنشانه بیش از هر فرهنگی، فرهنگ امت اسلامی هدف حملات بی رحمانه قرار گرفته است.
چالش های علمی و فناوری نیز ایجاب می کند که امت اسلامی در رقابت نابرابری گام بگذارد و برای بهره گیری از سهم خود از دانش و تکنولوژی برای رساندن جوامع خود به سطح مطلوبی از پیشرفت های علمی و فناوری، مجدانه بکوشد. این، کارزار بسیار نابرابری است که مستلزم صرف نیرو و امکانات سترگی از امت است و امت اسلامی نیز گریزی از آن ندارد که با تمام توش و توان و امکانات خود در کارزار علم و فناوری بکوشد و در عین حال در نظر داشته باشد که دانش باید در خدمت به انسان و برای پیشرفت جامعه و در راه بنای تمدن جدید اسلامی، قرار داشته باشد.
اثررات چالش های اقتصادی بر وحدت
چالش های اقتصادی نیز فشارهای شدیدی بر امت اسلامی وارد می آورند و آن را بر آن می دارند تا گزینه های اقتصادی غالبا نامناسب با محیط اسلامی را - که در بسیاری از کشورهای اسلامی شرایط عینی کاربست آنها فراهم نشده است - بمورد اجرا بگذارد.چالش های یاد شده تن دادن به سلطه مؤسسات مالی بین المللی از جمله صندوق بین الملل پول و پذیرش شرایط اجحاف آمیز این صندوق از سوی کشورهای اسلامی است که آنها را قربانی بازرگانان بین المللی ارزهایی می سازد که می کوشند به زیان پایداری اقتصاد کشورهای در حال رشد و ثبات قدرت ارزی آنها، به سودهای کلان و سریعی دست یابند.
چالش های تمدنی نیز به صورت چیرگی تمدن مادی غرب و سلطه آن بر دیگر تمدنهای معاصر و کاهش نفوذ تمدن اسلامی و نبود تجدد خواهی در عناصر فکری و مادی تشکیل دهنده تمدن اسلامی و چیرگی تقلید و استفاده از الگوهای آماده - بدون تمییز خوب و بد آنها یا گزینش جنبه های مفید و کنار گذاردن جنبه های زیان بخش ویرانگر برای انسان و تمدن - است.
چالش های فقهی نیز - البته اگر بتوان چنین اصطلاحی را بکار گرفت - در برانگیختن اختلاف میان مذاهب و فرقه های اسلامی از جمله میان اهل سنت و شیعه - همانگونه که امروزه شاهد آنیم - و نیز عدم همراهی سریع و مؤثر اجتهاد فقهی با نیازها و دگرگونی های روز، نمود پیدا می کند.
مسایل مطرح در برابر امت اسلامی و نیز چالش هایی که با آنها روبرو است و به آنها اشاره کردیم نیازمند هماهنگی تلاش ها و برنامه ها و ابزارها و وسایل برخورد با آنها و رسیدن به مواضع مشترکی به ازای آنها که به سود منافع عالیه جهان اسلام باشد - است. هیچ وسیله ای جز گفتگوی اسلامی - اسلامی برای نیل به این سطح پیشرفته از همکاری و هماهنگی وجود ندارد.
در برابر این حقایق دوران کنونی - که بر آنها انگشت گذاردیم و بطور بسیار فشرده آنها را برشمردیم - وظیفه داریم در مورد وسایلی بیندیشیم که باید از آنها برای برقراری گفتگوی اسلامی - اسلامی بر پایه های درست استفاده کنیم.
در اینجا بسیار بجا و مفید خواهد بود یادآور شویم «گفتگوی اسلامی – اسلامی» نیازمند کانالهای ارتباطی، تریبون ها و محفل های جدیدی نیست؛ زیرا در این حالت مسئله به تنظیم نشست ها، میزگردها یا سیمینارهایی برای گفتگوی مسلمانان با یکدیگر و در تاریخ های معینی نیاز ندارد، مسئله هرگز چنین نیست. آنچه مورد نظر ماست بهره گیری درست و کارآمد از کانالها و تریبون های موجود و ایجاد حمایت کافی و مناسب از آنها و در اختیار گذاردن ابزار کار مناسب برای آغاز گفتگوی مسلمانان با یکدیگر در سطوح مختلف و به منظور مطالعه در مسایل و بررسی مشکلات مبتلابه افکار عمومی اسلامی از جمله مسئله اختلاف های مذهبی است که امت اسلامی را دچار تفرقه کرده است.
گفتگوی اسلامی - اسلامی از چارچوب مناسب و دستگاه لازم اجرایی بهره مند است، در چارچوب فعالیت های مشترک اسلامی و کوشش های مشترک عربی و در دو سطح سازمان کنفرانس اسلامی و اتحادیه عرب و سازمانها و هیئت های زیر مجموعه آنها، فرصت های مناسبی برای انجام گفتگوی اسلامی - اسلامی در همه سطوح وجود دارد.
در اینجا لازم است تأکید کنیم که فعالیت ها و کوشش های مشترک اسلامی و عربی در نهادهای تخصصی خود باید به گسترش عرصه های نزدیک سازی مسلمانان در همه زمینه ها در مسایل مربوط به اصول دین، مسایل فقهی و مذهبی و فرهنگی و فکری و سیاسی و اجتماعی و اقتصادی بپردازند. به نظر ما گفتگوی اسلامی - اسلامی کانالی است که ما را به این نوع تقریب و نزدیکی هایی می رساند که می تواند همبستگی و پیوندهای میان مسلمانان را تقویت کند و حقوق و منافع امت اسلامی را پاسداری نماید و آنان را از شر توطئه های دشمنان و اطماع طمع کاران و نیرنگ فریبکاران در امان نگاه دارد.
بهرحال، رشد و توسعه گفتگوی اسلامی - اسلامی منوط به گسترش روحیه تسامح و احترام میان مسلمانان و به رسمیت شناختن تنوع مذهبی در راستای رهایی از فرقه گرایی است.
مفهوم تسامح
انا الوما والت ع ران خان و مفهوم تسامح نیازمند وارسی روشمندی است؛ زیرا در آمیختگی در مفهوم اصطلاح تسامح و دلالت هایی که بر آن بار می شود اساسا برخاسته از برگردان نادرست این واژه از زبانهای اروپایی و بویژه انگلیسی و فرانسه است؛ این وضع به گزینش یکی از معانی لغوی این واژه اروپایی و بی توجهی به مدلول اصطلاحی که ارزش خود را در شرایط تاریخی ظهور آن کسب کرده، انجامیده است.در زبان عربی واژه تسامح از ریشه ثلاتی سمح به معنای سخاوتمندی و بخشش گرفته و السماح و المسامحه به معنای آسان گیری یا همان تساهل و سهولت است حال آنکه واژه اروپایی «Toleration» مشتق از فعل «Tolerate» به معنای تحمل کردن، پذیرفتن، شکیبایی داشتن و اجازه دادن است یعنی در اینجا مفاهیم درد کشیدن، تسامح و پذیرش اجباری و تحمل را یکجا همراه دارد چیزی که با تساهل نسبت به چیزی که معمولا نمی توان آن را پذیرفت، همخوانی ندارد، بدین ترتیب کاربرد این واژه در سیاق فرهنگی - اجتماعی اروپایی چیزی است و برگردان آن چیزی دیگر.(18)
گو اینکه واژه تسامح وارد زبان عربی شد تا مفاهیم و مدلولهای اضافی دیگری به خود گیرد که خیلی زود همین مفاهیم و مدلولها و به دلیل زمینه های فرهنگی - اجتماعی که در آن بکار برده شد و نیز به علت تأثیرات میراث فرهنگ عربی - اسلامی، به مفاهیم و مدلولهای اساسی و جوهری آن تبدیل گردید.
و بدین ترتیب این واژه معنای اروپایی خود را کاملا از دست داد و دارای معنای دیگری شد که تقریبا متضاد با معنای واژه اروپایی بود، این واژه مفاهیم تحمل و شکیبایی را از دست داد و دارای معنای واحدی یعنی: پذیرش دیگری و عدم انکار حق وی در مختلف بودن و اختلاف پیدا کردن گردید؛ چه بسا به همین علت بود که - به رغم اینکه ممکن بود در عرصه های پلورالیسم سیاسی و گفتگوی فرهنگی و تنوع اجتماعی بکار برده شود . این واژه به فراوانی در جریان سخن گفتن از آزادی های دینی - که به هر حال معنای اصلی واژه Toleration می باشد - بکار برده شده است.(19)
از آنجا که تسامح به مفهوم والای اسلامی و نه به مفهوم غربی وارداتی آن، در زمانهای گذشته ای که مذاهب اسلامی در آن شکل گرفت و اختلاف های میان مسلمانان حکم فرما شد، امر واجبی به شمار می رفت، در این زمان و بنا به دو علت زیر، واجب تر هم شده است: علت نخست اینکه بسیاری از علل و اسباب اختلاف مربوط به گذشته است و اینک به صفحات تاریخ سپرده شده است از جمله اختلاف در اینکه کدام صحابی برتر است و کدام یک نسبت به خلافت شایسته ترند و یا اختلاف های مربوط به آنچه صحابه در جنگ ها و زندگی خود انجام داده اند، اینها همه به گذشته مربوط بوده و به تاریخ سپرده شده است، چرا باید صفحاتی را باز کنیم که خداوند آنها را بسته است؟ کاری که سودی برای حال و آینده ما ندارد. علت دوم آنست که مسلمانان به سبب مشکلاتی که در برابر غرب و نیز پیش روی خود دارند، امروزه بیش از پیش نیازمند وحدت کلمه هستند و تنها وحدت است که نجاتشان می دهد، برای دشمنان چیزی خوشایندتر از تفرقه آنها وجود ندارد، ما چرا باید با تفرقه و پراکندگی خویش، به خودمان آسیب بزنیم و دشمنان را با تشتت خود شاد نماییم؟ حال آنکه خداوند متعال می گوید: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا ...» (20) (و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و پراکنده نشوید و نعمت های خداوند را بر خود یاد آورید که دشمنان همدیگر بودید و خداوند دل های شما را الفت داد و به نعمت او با هم برادر شدید.) (21)
بنابر این تسامح از جمله فضایل گرانبار این دین حنیف و یکی از محسنات تمدن اسلامی و در واقع ثمره و حاصل گفتگوی اسلامی - اسلامی است یا شایسته است که چنین باشد. مقتضای تسامح - طبق برداشت مسلمانان - مستلزم نرمش و نرمخویی در برخورد با اختلاف هاست؛ زیرا از میان برداشتن علل آنها غیرممکن است و به کنار گذاردن دیدگاههای این یا آن گروه نیز تا حدودی دشوار است، لذا همگی وظیفه داریم به فضیلت تسامح آراسته گردیم تا در راستای پاسخ به ندای الهی در این آیه، به تقریب میان خود نایل آییم: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا».
این درست است که بگویند اگر قرار باشد ارتکاب هر خطایی از سوی پیروان یک مذهب اسلامی تکفیر همه پیروان آن مذهب را در پی داشته باشد در این صورت دیگر بر روی کره زمین آدم مسلمانی باقی نمی ماند! و دین خدا دشوار و تنگ و رحمت واسعه خداوندی کم ظرفیت خواهد شد حال آنکه اسلام بسی بزرگتر و با ظرفیت تر از اینهاست.(22)
در پایان می خواهم آنچه را که یکی از مصلحان بزرگ اسلامی در آغاز قرن بیستم یعنی شیخ رشید رضا (رحمة الله علیه) گفت، تکرار کنم: «بدترین بلایی که فرقه های اسلامی گرفتار آن گشتند این بود که همدیگر را متهم به فسق و کفر کردند گو اینکه هدف هرکدام از ایشان رسیدن به حق بود چون تمام کوشش خود را در تأیید آن، اعتقاد به آن و فراخوان به آن بکار بردند و مجتهد حتی اگر خطا کند معذور است.»(23) بازنگری در خطاها و کوشش در تصحیح آنها فضیلتی اخلاقی و فریضهای دینی است.
آنچه در موفقیت کوشش های تقریب مذاهب و حل اختلاف های پیش آمده میان اهل سنت و شیعه می توان بدان امید بست، خلوص نیت برای جلب رضای خدای متعال و خوش گمانی به مسلمانان و کار و تلاش توأم با نرم خویی و عطوفت و مهربانی و با خردمندی و خوش زبانی و پیش از هر چیز بازگشت به کتاب خدایی است که هیچ باطلی در آن راه ندارد، این مسؤولیت مشترک همگی ما - اعم از سنی و شیعه - و راه رهایی از فرقه گرایی مذموم و آسیب رسان به وحدت اسلامی و هموار کننده راه ورود طمعکاران به مقدسات امت اسلامی و توطئه گران و دشمنان قسم خورده آنست، خداوند متعال می گوید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ» (24) (ای مؤمنان (ندای) خداوند و پیامبر را هرگاه شما را به چیزی فراخوانند که به شما زندگی می بخشد، اجابت کنید و بدانید که خداوند میان آدمی و دل او میانجی می شود و بدانید که به نزد وی گرد آورده می شوید.)
پینوشتها:
1- مجلة ثقافتنا، شماره ۳، ۱۶۲۵ هجری قمری /۲۰۰۶ میلادی ، تهران.
2- مجموعه آثار، ج1؛ سیدجمال الدین افغانی العروة الوثقی: تهیه و تنظیم از آیة الله سیدهادی خسروشاهی
3- اولین بیانیه جماعة التقریب بین المذهب الاسلامیه، مجلة: رسالة الاسلام شماره ۱، قاهره ۱۹۶۹م.
4- همان
5- سوره آل عمران، آیه 103
6 - تفسیر المنار: شیخ رشید رضا ، ج2 ، ص ۲۵۲
7- سوره آل عمران، آیه ۱۰۳
8- دکتر عبدالعزیز بن عثمان التویجری: تأملات فی قضایا معاصرة، ص ۷۳، دار الشروق، القاهرة - ۲۰۰۲م.
9- منشور سازمان ملل متحد، دیباچه.
10- دکتر عبدالعزیز بن عثمان التویجری، الحوار من اجل التعایش (گفتگو برای همزیستی) ص ۱۱
11- همان ، ص ۱۲.
12- بسام داود عجک. الحوار الاسلامی - المسیحی: المبادی - التاریخ - الموضوعات - الاهداف ، ص ۲۲
13- سوره حجرات، آیه ۱۰
14- سوره بقره، آیه 143
15- سوره آل عمران، آیه ۱۱۰
16- سوره حجرات، آیه ۱۰
17- التویجری: استراتیجیة التقریب بین المذاهب الاسلامیة صفحه 67.
18- اعادة قراءة التاریخ (بازخوانی تاریخ، کتاب "العربی"، شماره ۷۸)
19- همان
20- سوره آل عمران، آیه ۱۰۳
21 - التویجری، افکار للحوار، صفحه ۱۰۷
22- حل الاختلاف بین الشیعة والسنة فی مسألة الامامة، مصطفی حسینی طباطبایی، دمشق (سوریه) ۲۰۰۲م.
23 - تفسیر المنار ج17 ، ص 44، شیخ رشید رضا.
24- سوره انفال، آیه ۲۴
منبع: مجموعه مقالات «امت اسلامی؛ از تنوع مذهبی تا فرقه گرایی»، نویسنده: دکتر عبدالعزیز بن عثمان التویجری، چاپ اول، ناشر: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، تهران، 1389ش، صص 294-273