وقف سنت حسنهاي است که از ديرباز به اشکال گوناگون از جمله مؤسسههاي خيريه فراواني در سراسر جهان به وجود آمده و املاک و اموالي بر آنها تخصيص يافته و فروش و انتقال آن املاک و اشياء نيز منع شده است، در تاريخ بشر وجود داشته و اسلام آن را در مسيري روشن، منطقي، هدفدار، مترقي و دقيق نهاده است.
وقف عملي است صالح و باقي، و مصداق روشني است از تعاون و تعاضد، و انفاقي است عاري از منت، و احساني است خالي از اذيت و بدور از تحقير شخصيت ديگران، و تصدقي است دايمي و مستمر و بدون ريا، و وامي است بدون اضطراب و تکاثر که ازرهگذر آن با بروز اختلافات فاحش طبقاتي به صورتي معقول مبارزه ميشود، و برگ سبزي است که به گور فرستاده ميشود. و سرانجام عاملي است که نام واقف را از رهگذر اقامه مظهري از مظاهرعدل الهي جاودان ميسازد و وي را به آن چه مستحق اوست يعني نوعي خلود و بقا ميرساند.
يکي از اهداف اصلي ارسال رسل و انزال کتب، اقامه عدل و قسط در جامعه است: «همانا پيمبران خود را با ادله و معجزات فرستاديم و بر آنها کتاب و ميزان عدل نازل کرديم تا مردم اقامه قسط نمايند...» (حديد /25)
مفهوم عدالت، به خودي خود جنبه علمي ندارد و با ابزار علمي، قابل ملاحظه و آزمايش نيست بلکه يک دريافت اجتماعي است که اجراي آن ازعهده دولت به تنهايي خارج مي باشد، تحقق عدالت اجتماعي مستلزم تحقق دو امر بسيار مهم است:
الف: زدودن فقر از جامعه، چرا که فقر در جامعه نشانه ظلم است. خداوند نعمت ها را براي همه انسان ها آفريده و آيات بسياري از قرآن کريم گوياي اين حقيقت است و محروميت عدهاي از آنها يعني ظلم. بين فقر و غنا هم واسطهاي نيست، جامعه فقير نباشد يعني غني باشد.
ب: جلوگيري از تمرکز ثروت در دست عدهاي معدود که به طور قطع بر رفتار اجتماعي اثر مي گذارد.
نظام اقتصادي اسلام، تنها در صدد رفع نيازهاي ضروري نيست بلکه به دنبال تامين رفاه نيز هست.البته رفاه مطلوب و مجاز در اسلام بايد در حدي باشد که انسان را از ياد خدا غافل نکند و او را از هدف اصلي و اساسي که کمال ابدي و قرب الهي است باز ندارد، بلکه او را در راه نيل به آن هدف ياري دهد و جمع ميان اين دو نه تنها ممکن که مطلوب است.
همه انفاق هاي مالي، از جمله وقف، براي انسان به منزله هرس کردن درخت از اضافات است که او را در مسير نيل به هدف اصلي و نهايياش ياري ميدهد و در اين جهت به او سرعت ميبخشد؛ چه آن که در اثر وقف رها ساختن مال خود از قيد مالکيت خصوصي وشخصي وعمومي کردن منافع آن در راه خدا ومردم به دنبال مي آيد که از مظاهر بارز گسترش دامنه عدالت اجتماعي بشمار مي رود.
سيد احمد سجادي
وقف عملي است صالح و باقي، و مصداق روشني است از تعاون و تعاضد، و انفاقي است عاري از منت، و احساني است خالي از اذيت و بدور از تحقير شخصيت ديگران، و تصدقي است دايمي و مستمر و بدون ريا، و وامي است بدون اضطراب و تکاثر که ازرهگذر آن با بروز اختلافات فاحش طبقاتي به صورتي معقول مبارزه ميشود، و برگ سبزي است که به گور فرستاده ميشود. و سرانجام عاملي است که نام واقف را از رهگذر اقامه مظهري از مظاهرعدل الهي جاودان ميسازد و وي را به آن چه مستحق اوست يعني نوعي خلود و بقا ميرساند.
يکي از اهداف اصلي ارسال رسل و انزال کتب، اقامه عدل و قسط در جامعه است: «همانا پيمبران خود را با ادله و معجزات فرستاديم و بر آنها کتاب و ميزان عدل نازل کرديم تا مردم اقامه قسط نمايند...» (حديد /25)
مفهوم عدالت، به خودي خود جنبه علمي ندارد و با ابزار علمي، قابل ملاحظه و آزمايش نيست بلکه يک دريافت اجتماعي است که اجراي آن ازعهده دولت به تنهايي خارج مي باشد، تحقق عدالت اجتماعي مستلزم تحقق دو امر بسيار مهم است:
الف: زدودن فقر از جامعه، چرا که فقر در جامعه نشانه ظلم است. خداوند نعمت ها را براي همه انسان ها آفريده و آيات بسياري از قرآن کريم گوياي اين حقيقت است و محروميت عدهاي از آنها يعني ظلم. بين فقر و غنا هم واسطهاي نيست، جامعه فقير نباشد يعني غني باشد.
ب: جلوگيري از تمرکز ثروت در دست عدهاي معدود که به طور قطع بر رفتار اجتماعي اثر مي گذارد.
نظام اقتصادي اسلام، تنها در صدد رفع نيازهاي ضروري نيست بلکه به دنبال تامين رفاه نيز هست.البته رفاه مطلوب و مجاز در اسلام بايد در حدي باشد که انسان را از ياد خدا غافل نکند و او را از هدف اصلي و اساسي که کمال ابدي و قرب الهي است باز ندارد، بلکه او را در راه نيل به آن هدف ياري دهد و جمع ميان اين دو نه تنها ممکن که مطلوب است.
همه انفاق هاي مالي، از جمله وقف، براي انسان به منزله هرس کردن درخت از اضافات است که او را در مسير نيل به هدف اصلي و نهايياش ياري ميدهد و در اين جهت به او سرعت ميبخشد؛ چه آن که در اثر وقف رها ساختن مال خود از قيد مالکيت خصوصي وشخصي وعمومي کردن منافع آن در راه خدا ومردم به دنبال مي آيد که از مظاهر بارز گسترش دامنه عدالت اجتماعي بشمار مي رود.
سيد احمد سجادي