زینت پدر
و چه عجب روزی بود آن روز که در قصر پر از جلال و شکوه ظاهری امّا در حقیقت پوشالی و خیالی یزید بن معاویه (علیهما الهاویه)، با آن اقتدار علوی ات ایستادی، و همچون درّی گران در میان مشتی بوزینه و سنگریزه گانی بی مقدار، بیهیچ اعتنایی به آن همه زر و زیور، بیتوجه به یزید که آن گونه پرنخوت و مغرور بر بارگاه قدرت تکیه زده بود، با آن دم حسینیت، از عشق به ولایت دم زدی و گفتی از آن همه زیبایی که دیده بودی و تمام جلال و جبروت یزید را درهم پاشیدی، آسمان هم از تو درس ایستادگی گرفت؛ زمین هم صلابت را آموخت و چشمهای گل مریم برای همیشه سرشار از حیا و عفّت شد.
عجب نیست اگر پرده عفّت زنان زینبی عالم، حتی در سختترین شرایط، حتی به پنهانیترین حیله ی دشمن، ذرّهای کنار نرود که اینگونه بودن را از تو آموختهاند.
سلام بر تو که عاطفه ی جاری در معرفت و ایمانی.
میلادت بر همه ی رهروان راهت مبارک.
سید احمد سجادی
و چه عجب روزی بود آن روز که در قصر پر از جلال و شکوه ظاهری امّا در حقیقت پوشالی و خیالی یزید بن معاویه (علیهما الهاویه)، با آن اقتدار علوی ات ایستادی، و همچون درّی گران در میان مشتی بوزینه و سنگریزه گانی بی مقدار، بیهیچ اعتنایی به آن همه زر و زیور، بیتوجه به یزید که آن گونه پرنخوت و مغرور بر بارگاه قدرت تکیه زده بود، با آن دم حسینیت، از عشق به ولایت دم زدی و گفتی از آن همه زیبایی که دیده بودی و تمام جلال و جبروت یزید را درهم پاشیدی، آسمان هم از تو درس ایستادگی گرفت؛ زمین هم صلابت را آموخت و چشمهای گل مریم برای همیشه سرشار از حیا و عفّت شد.
عجب نیست اگر پرده عفّت زنان زینبی عالم، حتی در سختترین شرایط، حتی به پنهانیترین حیله ی دشمن، ذرّهای کنار نرود که اینگونه بودن را از تو آموختهاند.
سلام بر تو که عاطفه ی جاری در معرفت و ایمانی.
میلادت بر همه ی رهروان راهت مبارک.
سید احمد سجادی