قضا و قدر
به اشعث بن قیس در آن هنگام که فرزندش مرده بود چنین تسلیت گفتند:
وَ قَدْ عَزَّى الْأَشْعَثَ بْنَ قَیْسٍ عَنِ ابْنٍ لَهُ یَا أَشْعَثُ إِنْ تَحْزَنْ عَلَى ابْنِکَ فَقَدِ اسْتَحَقَّتْ مِنْکَ ذَلِکَ الرَّحِمُ وَ إِنْ تَصْبِرْ فَفِی اللَّهِ مِنْ کُلِّ مُصِیبَةٍ خَلَفٌ یَا أَشْعَثُ إِنْ صَبَرْتَ جَرَى عَلَیْکَ الْقَدَرُ وَ أَنْتَ مَأْجُورٌ وَ إِنْ جَزِعْتَ جَرَى عَلَیْکَ الْقَدَرُ وَ أَنْتَ مَأْزُورٌ یَا أَشْعَثُ ابْنُکَ سَرَّکَ وَ هُوَ بَلَاءٌ وَ فِتْنَةٌ وَ حَزَنَکَ وَ هُوَ ثَوَابٌ وَ رَحْمَةٌ.
ای اشعث اگر در مرگ فرزندت اندوهگینی سزاوار است زیرا که با او پیوند خویشاوندی داری و اگر شکیبایی کنی برای هر مصیبت در نزد پروردگار پاداشی است. ای اشعث اگر صبر کنی حکم خدا درباره ات به اجرا در آمده و تو ماجور هستی و اگر بی‌تابی کنی تقدیر الهی بر تو جاری است و گناهکار خواهی بود ای اشعث پسرت برایت وسیله سرور بود و نیز او برای تو سبب امتحان بود و با مرگش تو را محزون ساخت در حالی که برای تو پاداش و رحمت است.
نهج البلاغه: حکمت 283
امام علی علیه‌ السلام فرمودند:
مَنْ أَصْبَحَ عَلَى الدُّنْیَا حَزِیناً فَقَدْ أَصْبَحَ لِقَضَاءِ اللَّهِ سَاخِطاً وَ مَنْ أَصْبَحَ یَشْکُو مُصِیبَةً نَزَلَتْ بِهِ فَإِنَّمَا یَشْکُو رَبَّهُ وَ مَنْ أَتَى غَنِیّاً فَتَوَاضَعَ لَهُ لِغِنَاهُ ذَهَبَ ثُلْثَا دِینِهِ وَ مَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ فَمَاتَ فَدَخَلَ النَّارَ فَهُوَ کَانَ مِمَّنْ یَتَّخِذُ آیَاتِ اللَّهِ هُزُواً وَ مَنْ لَهِجَ قَلْبُهُ بِحُبِّ الدُّنْیَا الْتَاطَ قَلْبُهُ مِنْهَا بِثَلَاثٍ هَمٍّ لَا یُغِبُّهُ وَ حِرْصٍ لَا یَتْرُکُهُ وَ أَمَلٍ لَا یُدْرِکُهُ.
هر کس از دنیا عصبانی است در واقع به قضای الهی خشمناک است و هر که از مصیبتی که به وی وارد شده شکایت دارد در واقع به خدای خویش شکوه دارد و هر که به ثروتمندی به خاطر ثروتش به وی تواضع کند دو سوم ایمانش را بر باد داده است و هر که تلاوت قرآن کند و بمیرد و وارد آتش دوزخ شود حتما از کسانی است که آیات الهی را به مسخره گرفته است و هر کس دلش شیفته و فریفته دنیا شود به سه چیز دلبسته می گردد غم و اندوهی که از او جدا نمی گردد حرص و طمعی که از او دست بردار نمی باشد و آرزویی که به آن نخواهد رسید.
نهج البلاغه: حکمت 219
پیامبر اکرم صلّى الله علیه و آله فرمودند:
اِنَّ الله‏َ جَلَّ ثَناؤُهُ یقولُ: و عِزَّتى و جَلالى، ما خَلَقتُ مِن خَلقى خَلقا اَحَبَّ اِلَىَّ مِن عَبدىَ المُؤمِنِ و لِذلِكَ سَمَّیتُهُ بِاسْمى مُؤمِنا، لَاُحرِّمُهُ ما بَینَ المَشرِقِ وَ المَغرِبِ وَ هِىَ خِیرَةٌ لَهُ مِنّى و اِنّى لَاُمَلِّكُهُ ما بَینَ المَشرِقِ وَ المَغرِبِ و هِىَ خِیرَةٌ لَهُمِنّى، فَلیرضَ بِقَضائى، وَ لیصبِر عَلى بَلائى وَ لیشكُر نَعمائى، اَكتُبُهُ یا مُحَمَّدُ مِنَ الصِّدّیقینَ عِندى؛
خداوند ـ كه نام او بلند باد ـ مى‌‏فرماید: «به عزّت و جلالم سوگند، از میان آفریدگانم آفریده‎‏اى كه نزد من محبوب‏‎تر از بنده مؤمنم باشد، نیافریدم و بدین جهت، او را به اسم خودم، مؤمن، نام نهادم. البته گاه او را از آنچه میان مشرق و مغرب است، محروم مى‏‎سازم و این انتخاب من براى اوست و گاه او را از آنچه میان مشرق و مغرب است، بهره‏‎مند مى‏‎سازم و آن، انتخاب من براى او است. پس باید به خواست من، خشنود باشد و بر بلاى من، صبر كند و نعمت‏‎هاى مرا شكر نماید. اى محمّد! او را در شمار صدیقین (بندگان راستین) خود مى‏‌نویسم».
مشكاة الأنوار، ص ۷۳، ح ۱۳۶
پیامبر اکرم صلّى الله علیه و آله به نقل از جبرییل فرمودند:
عن الله‏ِ عَزَّوَجَلَّ، قالَ: قالَ الله‏ُ تَبارَكَ وَ تَعالى: ... اِنَّمِن عِبادىَ المُؤمِنینَ لَمَن یریدُ البابَ مِنَ العِبادَةِ فَاَكُفُّهُ عَنهُ، لِئَلاّ یدخُلَهُ عُجبٌ فَیفسِدَهُ ذلِكَ، و اِنَّ مِن عِبادىَ المُؤمِنینَ لَمَن لا یصلُحُ ایمانُهُ اِلاّ بِالفَقرِوَ لَو اَغنَیتُهُ لاَفسَدَهُ ذلِكَ، و اِنَّ مِن عِبادىَ المُؤمِنینَ لَمَن لا یصلُحُ ایمانُهُ اِلاّ بِالغَناءِ ولَو اَفقَرتُهُ لاَفسَدَهُ ذلِكَ، واِنَّ مِن عِبادىَ المُؤمِنینَ لَمَن لا یصلُحُ ایمانُهُ اِلاّ بِالسُّقمِ ولَو صَحَّحتُ جِسمَهُ لاَفسَدَهُ ذلِكَ، و اِنَّ مِن عِبادىَ المُؤمِنینَ لَمَن لا یصلُحُ ایمانُهُ اِلاّ بِالصِّحَّةِ ولَو اَسقَمتُهُ لاَفسَدَهُ ذلِكَ، اِنّى اُدَبِّرُ عِبادى لِعِلمى بِقُلوبِهِم، فَاِنّ ىعَلیمٌ خَبیرٌ؛
خداوند تبارک و تعالى فرمود: ... بعضى از بندگان مؤمن من، كسانى هستند كه مى‏‌خواهند از راه عبادت، به درگاه من وارد شوند، ولى من مانع مى‌‏شوم، به خاطر این كه غرور در آنان به وجود نیاید تا فاسدشان كند. و بعضى از بندگان مؤمن من، كسانى هستند كه ایمانشان جز با فقر، درست نمى‏‌شود، كه اگر بى‏‌نیازشان كنم، بى‏‌نیازى فاسدشان مى‏‌كند. و بعضى از بندگان مؤمن من، كسانى هستند كه ایمانشان جز با ثروت، درست نمى‌‏شود كه اگر نیازمندشان كنم، نیازمندى فاسدشان مى‌‏كند. و بعضى از بندگان مؤمن من، كسانى هستند كه ایمانشان جز با بیمارى، درست نمى‏‌شود، كه اگر به آنان تندرستى ببخشم، تند‏رستى فاسدشان مى‏‌كند. و بعضى ازبندگان مؤمن من، كسانى هستند كه ایمانشان جز با تند‏رستى، درست نمى‏‌شود كه اگر بیمارشان كنم، بیمارى فاسدشان مى‏‌كند. در حقیقت، من، بندگانم را با آگاهى‏‌اى كه ازدل‏‌هایشان دارم اداره مى‏‌كنم؛ چراكه من داناى آگاهم».
التوحید، ص ۳۹۹، ح ۱
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند:
إنّ أحدکم یجمع خلقه فی بطن أمّه أربعین یوما نطفه ثمّ یکون علقه مثل ذلک، ثمّ یکون مضغه مثل ذلک، ثمّ یبعث اللَّه إلیه ملکا و یؤمر بأربع کلمات و یقال له: اکتب عمله و رزقه و أجله و شقیّ أو سعید، ثمّ ینفخ فیه الرّوح؛
هر یک از شما در شکم مادر خود چهل روز نطفه است پس از آن چهل روز علقه است پس از آن چهل روز مضغه است پس از آن خداوند فرشته اى به سوى او می فرستد و او را به چهار کلمه مأمور مى سازد و می گوید عمل و روزى و مرگ او را و این که خوشبخت است یا بدبخت رقم بزن، پس از آن روح در او دمیده مى شود.
نهج الفصاحه
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند:
اللّهمّ اجعلنی أخشاک حتّى کأنی أراک و اسعدنی بتقواک و لا تشقنی بمعصیتک و خر لی فی قضائک و بارک لی فی قدرک حتّى لا أحبّ تعجیل ما أخّرت و لا تأخیر ما عجّلت و اجعل غنای فی نفسی؛
خدایا مرا چنان از ذات خود ترسان کن که گوئى تو را مى بینم و مرا به پرهیزکارى خود خوشبخت کن و به نافرمانى خود بدبخت مکن قضاى خود را براى من انتخاب کن و تقدیر خود را بر من مبارک کن که نخواهم آنچه را مؤخر کرده اى مقدم کنى یا آنچه را مقدم داشته اى مؤخر کنى و ثروت مرا در روحم مستقر کن.
نهج الفصاحه
امام حسن علیه السّلام فرمودند:
إنَّ اللّهَ لَمْ يَخْلُقْكُمْ عَبَثاً، وَلَيْسَ بِتارِكِكُمْ سُدًي، كَتَبَ آجالَكُمْ، وَقَسَّمَ بَيْنَكُمْ مَعائِشَكُمْ، لِيَعْرِفَ كُلُّ ذي لُبٍّ مَنْزِلَتَهُ، وأنَّ ماقَدَرَ لَهُ أصابَهُ، وَما صُرِفَ عَنْهُ فَلَنْ يُصيبَهُ؛
خداوند شما انسان ها را بيهوده و بدون غرض نيافريده و شما را آزاد، رها نكرده است. لحظات آخر عمر هر يك معيّن و ثبت مي باشد، نيازمندي ها و روزي هركس سهميّه بندي و تقسيم شده است تا آن كه موقعيّت و منزلت شعور و درك اشخاص شناخته گردد.
بحار الأنوار، ج 75، ص 110، ح 5