شرک و نفاق
امام على عليه السّلام فرمودند:
المُنافِقُ إذا نَظَرَ لَها ، وإذا سَكَتَ سَها ، وإذا تَكَلَّمَ لَغا ، وإذا استَغنى طَغا ، وإذا أصابَتهُ شِدَّةٌ ضَغا ، فهُو قَريبُ السُّخطِ بَعيدُ الرِّضا ، يُسخِطُهُ علَى اللّه اليَسيرُ ، ولا يُرضيهِ الكثيرُ ، يَنوي كثيرا مِن الشَّرِّ ويَعمَلُ بطائفَةٍ مِنهُ ، ويَتَلَهَّفُ على ما فاتَهُ مِن الشَّرِّ كيفَ لَم يَعمَلْ بهِ !
شخص منافق هرگاه نگاه مى كند براى سرگرمى است ، هرگاه سكوت مى كند همراه با غفلت است ، وقتى سخن مى گويد بيهوده گويى مى كند ، هرگاه بى نياز شود طغيان مى كند ، وقتى گرفتارى به او رسد داد و فرياد راه مى اندازد ، زود ناراحت مى شود و دير خشنود مى گردد ، از اندكِ خدا ناخشنود مى شود و بسيارش هم او را خشنود نمى سازد ، شرّ بسيار در سر مى پروراند و مقدارى از آنها را به كار مى بندد و افسوس مى خورد كه چرا فلان كار بد را انجام نداده است .
تحف العقول: 212 منتخب ميزان الحكمه: 566
امام سجاد علیه السّلام فرمودند:

منافق نهى مى كند و خود نهى نمى پذيرد ، به آنچه دستور مى دهد خودش عمل نمى كند ، چون به نماز ايستد به چپ و راست مى نگرد ، چون ركوع كند خود را (مانند گوسفند) به زمين اندازد (يعنى بعد از ركوع نمى ايستد و به همان حال به سجده نمى رود) ، چون سجده كند (مانند كلاغ و ساير پرندگان كه دانه مى چينند) منقار به زمين زند و چون بنشيند نيم خيز نشيند ، چون شب شود ، با اين كه روزه نداشته است همه اش به فكر خوردن غذاست و در هنگام روز با آن كه شب زنده دارى نكرده است ، همّ و غمّش خفتن است . اگر سخنى (يا حديثى) به تو گويد ، دروغ گويد و اگر به تو وعده اى دهد ، خُلف وعده كند و اگر به او اعتماد كنى و امانتى سپارى به تو خيانت كند و اگر با او مخالفت كنى ، پشت سرت بدگويى كند .
أمالي الصدوق: 399 / 12
امام على علیه السّلام فرمودند:
اِنَّ لِسانَ المُؤمِنِ مِن وَراءِ قَلبِهِ وَ اِنَّ قَلبَ المُنافِقِ مِن وَراءِ لِسانِهِ، لاَِنَّ المُؤمِنَ اِذا اَرادَ اَن يَتَكَلَّمَ بِكَلامٍ تَدَبَّرَهُ فى نَفسِهِ، فَاِن كانَ خَيرا اَبداهُ وَ اِن كانَ شَرّا واراهُ وَ اِنَّ المُنافِقَ يَتَكَلَّمُ بِما اَتى عَلى لِسانِهِ لا يَدرى ماذا لَهُ وَ ماذا عَلَيهِ؛
زبان مؤمن، در پشت دل اوست و دل منافق، در پشت زبان او، زيرا مؤمن هرگاه بخواهد سخنى بگويد، ابتدا درباره آن مى انديشد، اگر خوب بود اظهارش مى كند و اگر بد بود آن را پنهان مى دارد. اما منافق هر چه به زبانش آيد مى گويد، بى آن كه بداند چه سخنى به سود او و چه سخنى به زيان اوست.
نهج البلاغه، خطبه 176
امام على علیه السّلام فرمودند:
إنَّ المُؤمِنَ إذا أَصابَهُ السُّقمُ ثُمَّ أَعفاهُ اللّه مِنهُ كانَ كَفّارَةً لِما مَضى مِن ذُنُوبِهِ و مَوعِظَةً لَهُ فِيما يَستَقبِلُ، وَ إِنَّ المُنافِقَ إذا مَرِضَ ثُمَّ اُعفِي كانَ كَالبَعيرِ، عَقَلَهُ أهلُهُ ثُمَّ أَرسَلُوهُ فَلَم يَدرِ لِمَ عَقَلُوهُ و لِمَ أَرسَلُوهُ؛
هرگاه مؤمن بيمار شود سپس خداوند شفايش دهد، آن بيمارى كفّاره گناهان گذشته و پندى براى آينده اوست و منافق هرگاه مريض شود سپس سلامت يابد، مانند شترى است كه صاحبش او را بسته است و سپس رهايش كرده اند او نمى داند براى چه او را بسته اند و براى چه رهايش كرده اند.
كنزالعمّال، ح 6686