بیت‌المال
امام علی علیه السّلام فرمودند:
... وَ مَنِ اسْتَهَانَ بِالْأمَانَةِ، وَ رَتَعَ فِى الْخِيَانَةِ وَ لَمْ يُنَزِّهْ نَفْسَهُ وَ دِينَهُ عَنْهَا، فَقَدْ أَحَلَّ بِنَفْسِهِ الذُلَّ وَ الْخِزْيَ فِي الدُنْيا وَ هُوَ في الاْخِرَةِ أذَلُّ وَ أخْزَى. وَ إنَّ أعْظَمَ الخِيانَةِ، خِيَانَةُ الأُمَّةِ، وَ أفْظَعَ الْغِشِّ غِشُّ الأئِمَّةِ. والسلامُ؛
... آن كس كه امانت دارى را خوار انگارد و در اموال مردم، به خيانت چرا كند و روان و آيين خويش را از خيانت كارى، پاكيزه نگرداند، همانا در اين سرا، خوارى و ذلت بر خود روا داشته است و در آن سرا، خوارتر و ذليل تر از اين سرا باشد. آرى، بزرگ ترين خيانت، خيانت به ملت است و زشت ترين دغل كارى، دغل كارى با پيشوايان. والسلام.
[نهج البلاغه، نامه ى 26.]
عبداللّه بن عباس، از طرف اميرمؤمنان عليه السلام در بصره و نواحى اهواز و كرمان و ... سمت كارگزارى داشت. او، زياد بن ابيه را ـ كه چندان هم خوشنام نبود ـ عاملِ بصره كرد. امام علی علیه السّلام اَعمال او را زير نظر داشتند و اين نامه را براى او نوشتند كه:
وَ اِنّىِ أُقْسِمُ بِاللّه ِ قَسَما صَادِقا، لَئِنْ بَلَغَني أنَّكَ خُنْتَ مِنْ فَيءِ الْمُسْلِمينَ شَيْئا صَغيرا أوْ كَبيرا، لَأشُدَّنَّ عَلَيْكَ شِدَّةً تَدَعُكَ قَليلَ الْوَفْرِ، ثَقيلَ الظهْرِ، ضَئيلَ الاَمْرِ. والسلام؛
به خداى سوگند، سوگندى راست! كه اگر آگاه گردم كه در مال مسلمانان به كم و بيش خيانت ورزيده اى، چنان بر تو سخت گيرم كه اندك مال گردى و گران پشت از فاقه؛ و خوار مايه گردى. والسلام.
[نهج البلاغه، نامه ى 20.]
امام على علیه السّلام در طى نامه‌اى به اهل مصر مى نویسند:
... وَلکِنَّنی آسى أنْ یَلِیَ أمْرَ هذِهِ الْأُمَّةِ سُفَهاؤها وَ فُجّارُها فَیَتَّخِذُوا مالَ اللّه دُوَلاً وَ عِبادَهُ خُوَلاً وَالصالِحینَ حَرْبا وَ الْفاسِقینَ حِزْبا؛
ولى از این اندوهناکم که سرپرستى حکومت این امّت به دست بى خردان و نابکاران افتد، بیت المال را به انحصار در آورند، آزادى بندگان خدا را سلب کنند و آنها را بنده خویش سازند، با صالحان نبرد کنند و فاسقان را هم دستان خود قرار دهند.
نهج البلاغه، نامه ى 62 و 67.
عبداللّه بن زمعة ـ كه شيعه ى مولا على عليه السلام بود ـ هنگام خلافت حضرت، به خدمت ایشان رفت و مالى از ایشان درخواست كرد. حضرت على عليه السلام در پاسخ فرمودند:
إنَّ هذَا الْمَالَ لَيْسَ لى وَ لالَكَ، وَ إنَّما هُوَ فيء لِلْمُسْلِمينَ، وَ جَلْبُ أسْيَافِهِمْ. فَإنْ شَرِكْتَهُمْ فى حَرْبِهِمْ، كانَ لَكَ مِثْلُ حَظِّهِمْ، وَ إلاّ فَجَناةُ أيْدِيهمْ، لا تَكُونُ لِغَيْرِ أفْواهِهِمْ؛
همانا اين مال، نه از آنِ من است و نه از آنِ تو؛ بلكه آن، غنيمت مسلمانان است. اين، مالى است كه به ضرب شمشير آنان، فراهم گرديده است. پس اگر در نبرد آنان شركت داشته اى، سهمى به اندازه ى بهره ى آنان دارى؛ اگر نه، ميوه ى چيده شده به دست آنان، لقمه اى براى دهان هاى ديگران نيست.
نهج البلاغه، خطبه 232.
وقتى به امام على عليه السلام خرده گرفتند كه چرا به كسانى كه در اسلام، سابقه ى بيشتر دارند و در جنگ ها شركت جسته اند و به آنان كه داراى حسب و نسب عالى هستند، بيش از ديگران، از بيت المال، بخشش نمى فرمايند[افرادى چون طلحه و زبير چنين تقاضايى داشتند.]، حضرت فرمودند:
أتَأْمُرُونِى أنْ أطْلُبَ النَصْرَ بِالْجُورِ في مَنْ وُلِّيْتُ عَلَيْهِ؟! وَاللّه ِ! لا أطُورُ بِهِ مَا سَمَرَ سَمِيرٌ، وَ مَا أمَّ نَجْمٌ في السَمَاءُ نَجْما. لَوْ كَانَ الْمَالُ لي، لَسَوَّيْتُ بَيْنَهُمْ فَكَيْفَ وَ إنَّما المالُ مَالُ اللّه ِ؟؛
آيا به من فرمان مى دهيد تا از راه ستم كردن به كسى كه مرا، به او ولايت داده اند، پيروزى به دست آورم؟ نه؛ به خدا سوگند! تا دهر افسانه ى بقا سرايد و اختران در پى يكديگر بچرخند، به چنين كارى نزديك نگردم. اگر مال، از من بود، همانا ميان مردمان به مساوات پخش مى كردم، چه رسد كه مال، مال خدا است.
نهج البلاغه، خطبه 126.
امام علی علیه السّلام فرمودند:
اُنْظُرْ خراجَكَ فَجُدَّ [وجُدَّ] فيه وَ لا تَتْرُكْ مِنْهُ دِرْهَما! فَإذا أردتَ أنْ تَتَوَجَّهَ إلى عملك فَمُـرَّ بي! قالَ: فَأتيتُهُ. فَقالَ لى: اِنَّ الذى سَمِعْتَهُ مِنّي، خُدْعَةٌ. إيّاكَ اَنْ تَضْرِبَ مُسلِما أوْ يَهُودِيا أوْ نَصرانِيا، في دِرهَم خراجٍ أوْ تَبيع دابَّة عَمَلٍ فى دِرْهَمٍ. فَإنّما أُمِرْنا أنْ نَأخُذَ مِنْهُمْ العَفوَ (أي: الزائد لا أصل المال)؛
امام علی(علیه السّلام) مردی از قبيله ثقيف را به عنوان مأمور جمع آورى خراج، به برخى نواحى كوفه فرستادند و در مقابل مردم فرمودند: به دقت، در مورد خراج بررسى كن و در آن بكوش و از يك درهم هم نگذر! وقتى خواستى به سوى محل كار خود، بروى نزد من بيا! او گفت: هنگام حركت، به خدمتِ حضرت رفتم. به من فرمودند: آنچه شنيدى خدعه بود. مبادا مسلمانى يا يهودى يا مسيحى اى را براى خراج بزنى يا حيوانِ كارى را به خاطر ماليات بفروشى! زيرا ما مأموريم كه مازاد را از آنان بگيريم نه اصل مال را.
الكافي، ج 1، ص 152؛ وسائل الشيعة، ج 4، ص 90.
امام علی علیه السّلام فرمودند:
كانَ خَليلى رَسُولُ اللّه صلى الله عليه و آله لا يَحْبِسُ شَيْئا لِغَدٍ وَ كانَ ابوبكر يَفْعَلُ و قَدْ رَاى عُمَرُ فى ذالِكَ أنْ دَوَّنَ الدواوين و أخَّر المال مِنْ سَنَةٍ اِلى سَنَةٍ و امّا اَنَاَ فَاَصْنَعُ كَما صَنَعَ خَليلى رسول اللّه صلى الله عليه و آله قالَ: وَ كانَ عَلىٌ يُعْطيهِمْ مِنَ الْجُمُعَةِ اِلَى الْجُمُعةِ وَ كانَ يَقولُ: هذا جُناىَ و خيارهُ فيه اذ كل جان يدهُ اِلى فيه؛
دوستم رسول خدا (صلى الله عليه و آله) چيزى را براى فردا ذخيره نمى كرد و ابوبكر گاهى اين كار را انجام مى داد. عمر مصلحت ديد كه دفتر و دستك درست كند و پرداخت اموال را از سال به سال ديگر تأخير انداخت. امّا من همان شيوه پيامبر اکرم(صلى الله عليه و آله) را عمل مى كنم. ضحّاك مى گويد: اميرالمؤمنين (عليه السلام) جمعه به جمعه اموال بيت المال را به مستحقان مى داد و مى فرمودند: اين است دست چين من و خوب هايش هم در ميان آنان است. در شرائطى كه دست هرميوه چين به سوى دهان خويش است.
وسائل الشيعه، ج 11، ص 83.
امام علی علیه السلام خطاب به عمر بن خطاب فرمودند:
ثَلاثٌ إِنْ حَفِظْتَهُنَّ وَ عَمِلْتَ بِهِنَّ، کَفَتْکَ ما سِواهُنَّ، و إنْ تَرَکْتَهنَّ لمْ یَنْفَعْکَ شیٌء سِواهُنّ. قال: وَ ما هُنَّ یا أبَا الحَسَن؟ قالَ: إِقامَةُ الْحُدُودِ عَلَى الْقَریبِ وَ الْبَعید؛ وَ الْحُکْمُ بِکتابِ اللّه ِ فِى الرِّضاء وَ السَّخَطِ؛ وَ الْقِسْمُ بِالْعَدْلِ بَیْنَ الْأَحْمَرِ وَ الْأَسْوَدِ؛
سه چیز است که اگر آنها را حفظ کنى و به آنها عمل کنى، از هر چیز دیگر، تو را کافى است. و اگر آنها را ترک کنى، چیز دیگرى براى تو فایده ندارد. عمر گفت: آنها چیست؟ امام علی علیه السلام فرمودند: 1ـ اجراى حدود بر همه کس؛ چه از اقوام باشد و چه غیر از آنان. 2- حکم کردن طبق کتاب خدا، در حال خشنودى و خشم. 3- تقسیم بیت المال با عدالت در میان سیاه و سفید.
وسائل الشیعه، ج 18، ص 156.
امام باقر علیه السلام از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نقل مى کند که: ایشان فرمودند:
خَمْسَةٌ لَعَنْتُهُمْ ـ وَکُلُّ نَبیٍّ مُجابٍ ـ الزائدُ فیکِتابِ اللّه ، وَ التّارِکُ لِسُنَّتی، وَ الْمُکَذِّبُ بِقَدَرِاللّه ِ وَ المُسْتَحِلُّ مِنْ عِتْرَتی ما حَرَّمَ اللّه ُ ...، وَ الْـمُسْتَأثِرُ بِالفَیْئ المُسْتَحِلُّ لَهُ؛
پنج کس اند که من و هر پیامبر مستجاب الدعوه‌اى، آنان را لعنت کرده است: آن کس که در کتاب خدا، آیه اى را زیاد گرداند؛ و کسى که سنّت و روش مرا، رها کند و کسى که قضا و قدر خدا را تکذیب کند و مى گوید انسان آزاد؛ و کسى که حرمت اهل بیت مرا ـ که خدا واجب فرموده ـ نگه ندارد؛ و کسى که اموال عمومى را، به خود منحصر سازد و [تصرّف در ]آن را [به نفع خود ]حلال شمارد.
الکافى، ج 2، ص 293.
شریح بن حارث، به فرمان امام علی علیه السلام به منصب قضا نشسته بود. روزی به امام علی علیه السلام خبر رسید که وی، سرایی به هشتاد دینار خریداری کرده است. امام علی علیه السلام وی را فرا خواندند و به او فرمودند:
یا شریح! لا تکون ابتعت هذه الدار من غیر مالک، أو نقدت الثمن من غیر حلالک، فأذن أنت قد خسرت دار الدنیا و دار الآخرة.
ای شریح! مبادا که این خانه را با مال غیر خریده باشی و بهای آن را جز از مال حلال خود پرداخته باشی و گرنه هم در این سرا و هم در آن سرا، زیان کرده ای.
نهج البلاغه، نامه 3