گهرهای علوی
امام علی علیه السّلام فرمودند:
إِنَّ الْفِتَنَ إِذا أَقْبَلَتْ شَبَّهَتْ، وَإِذَا أَدْبَرَتْ نَبَّهَتْ؛ يُنْكَرْنَ مُقْبِلاَتٍ، وَيُعْرَفْنَ مُدْبِراتٍ، يَحُمْنَ حَوْمَ الرِّياحِ، يُصِبْنَ بَلَدا وَيُخْطِئْنَ بَلَدا؛
بى گمان، فتنه ها چون روى مى آورند فضا را به شبهه مى الآيند (فضا را مشتبه مى كنند) و چون پشت مى كنند، آگاهى مى بخشند. بهنگام روى آوردن ـ در آغاز ـ ناشناخته اند، اما به گاه رفتن ـ و بروز آثار ـ شناخته مى شوند هجومشان گردبادى كور را مى ماند كه به شهرى فرود مى آيند و شهرى ديگر را ناديده مى گيرند.
[نهج البلاغه ، خطبه 92.]
امام علی علیه السّلام فرمودند:
إِنَّ اللّه َ افْتَرَضَ عَلَيْكُمُ فَرائِضَ، فَلاَ تُضَيِّعُوها؛وَحَدَّ لَكُمْ حُدُودا، فَلاَ تَعْتَدُوها؛وَنَهاكُمْ عَنْ أَشْياءَ، فَلاَ تَنْتَهِكُوها؛وَسَكَتَ لَكُمْ عَنْ أَشْياءَ وَلَمْ يَدَعْها نِسْيانا، فـَلاَتَتَكَلَّفُوها؛
خداى بزرگ فريضه هايى را بر شما واجب شمرده است، پس تباهشان مسازيد و مرزهايى تعيين كرده است، از آن حدود پا فراتر مگذاريد و شما را از امورى نهى كرده است، حرمت اين حريمها را نشكيند، در مواردى نيز سكوت كرده است كه بى گمان از روى فراموشى آنها را واننهاده است پس خود را ـ با كاوش بيهوده در مورد آنها ـ به رنج و زحمت ميندازيد.
[نهج البلاغه، حکمت 106.]
امام علی علیه السّلام فرمودند:
لِيَتَأَسَّ صَغِيرُكُمْ بِكَبِيرِكُمْ،وَلْيَرْأَفْ كَبِيرُكُمْ بِصَغِيرِكُمْ؛وَلاَ تَكُونُوا كَجُفاةِ الْجاهِلِيَّةِ:لاَ فِي الدِّينِ يَتَفَقَّهُونَ، وَلاَ عَنِ اللّه ِ يَعْقِلُونَ؛كَقَيْضِ بَيْضٍ فِي إِداحٍ يَكُونُ كَسْرُها وِزْرا،وَيُخْرِجُ حِضانُها شَرّا؛
مى بايد كوچكترانتان از بزرگترانتان الگو گيرند و بزرگتران نيز با كوچكتران مهربان باشند. و هم چون جفاپيشگان جاهليت نباشيد كه نه در دين ژرف مى نگرند و نه از خداوند انديشه اى درست دارند، چونان تخمى مرموز در لانه مرغان، كه شكستنش و بال است و اگر بماند چه بسا از درونش شرى برون آيد.
[نهج البلاغه ، خطبه 164 .]
امام علی علیه السّلام فرمودند:
وَ اللّه ُ مُسْتَأْدِيكُمْ شُكْرَهُ وَ مُوَرِّثُكُمْ أَمْرَهُ، وَمُمْهِلُكُمْ فِي مِضْمارٍ مَحْدُودٍ، لِتَتَنازَعُوا سَبَقَهُ، فَشُدُّوا عُقَدَ الْمَآزِرِ، وَاطْوُوا فُضُولَ الْخَواصِرِ، وَلاَ تَجْتَمِعُ عَزِيمَةٌ وَوَلِيمَةٌ. ما أَنْقَضَ النَّوْمَ لِعَزائِمِ الْيَوْمِ، وَأَمْحَى الظُّلَمَ لِتَذاكِيرِ الْهِمَمِ! ؛
خداى تبارك و تعالى اداى شكر خويش را از شما طلبيده است و وارث امر خود قرارتان داده است. او شما را در ميدان زندگى فرصت تمرين و آزمايش داده است تا از يكديگر گوى سبقت برباييد، پس كمر بندها را محكم ببنديد شكم ها را از طعامِ افزون تهى نگه داريد، بدانيد كه هرگز عزمِ استوار با سور چرانى قابل جمع نيست! چه بسيار خواب شبانه، كه اراده هاى روز را درهم مى شكند و چه بسيار سياهى ها و تاريكى ها ى گونه گون ـ كه برياد آورى و توجه به اهداف پرده مى پوشد.
[نهج البلاغه ، خطبه 238.]
امام علی علیه السّلام فرمودند:
أَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّ أَخْوَفَ ما أَخافُ عَلَيْكُمُ اثْنَتانِ: اتِّباعُ الْهَوَى، وَطُولُ الْأَمَلِ فَأَمَّا اتِّباعُ الْهَوَى فَيَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ، وَأَمَّا طُولُ الْأَمَلِ فَيُنْسِي الاْخِرَةَ؛
اى مردم، دو چيز است كه بيش از هر موضوع ديگر از گرفتارى شما به آنها نگران و بيمناكم: يكى تبعيت از هوى و هوس و ديگر آرزوى دور و دراز، زيرا پيروى از هوسها مانع ـ اجرا و عمل به ـ حق مى شود و آرزوهاى دراز، آخرت را به فراموشى مى سپارد.
[نهج البلاغه ، خطبه 42 .]
امام علی علیه السّلام فرمودند:
إِنَّ مِنَ الْبَلاءِ الْفاقَةَ وَ أَشَدُّ مِنْ ذلِكَ مَرَضُ الْبَدَنِ وَ أَشَدُّ مِنْ ذلِكَ مَرَضُ الْقَلْبِ . وَ إِنَّ مِنَ النِّعَمِ سَعَةُ الْمالِ وَ أَفْضَلُ مِنْ ذلِكَ صِحَّةُ الْبَدَنَ وَ أَفْضَلُ مِنْ ذلِكَ تَقْوىَ الْقَلْبِ؛
بى گمان فقر و تنگدستى، نوعى بلاست و سخت تر از تنگدستى، بيمارى تن است و بدتر از آن، بيمارى قلب است. چه اينكه گشايش مادى نوعى نعمت است و بالاتر از ثروت مادى، تندرستى و بهتر از آن، تقواى قلبى است.
[الامالى للطوسى: 146 ح 240.]
امام علی علیه السّلام فرمودند:
الْعَمَلَ الْعَمَلَ، ثُمَّ النِّهايَةَ النِّهايَةَ،وَالاِسْتِقامَةَ الاْءِسْتِقامَةَ، ثُمَّ الصَّبْرَ الصَّبْرَ،وَالْوَرَعَ الْوَرَعَ!إِنَّ لَكُمْ نِهايَةً فَانْتَهُوا إِلَى نِهايَتِكُمْ،وَإِنَّ لَكُمْ عَلَما فَاهْتَدُوا بِعَلَمِكُمْ،وَإِنَّ لِلاْءِسْلاَمِ غَايَةً فَانْتَهُوا إِلَى غَايَتِهِ؛
عمل، عمل! پس از آن: عاقبت، عاقبت! و نيز: استقامت، استقامت! و سپس: صبر، صبر! و: پارسايى، پارسايى!بى گمان هر يك از شما را نهايت و هدفى معين است، پس راه خود به آخر بريد. و بى ترديد براى شما پرچم و نشانى است، به دنبال پرچم خويش هدايت جوييد، اسلام را نيز غايت و هدفى است، شما بايد به سوى آن هدف نهايى به پيش رويد.
[نهج البلاغه ، خطبه 174.]
امام علی علیه السّلام فرمودند:
وَما أَعْمالُ الْبِرِّ كُلُّها وَالْجِهادُ فِي سَبِيلِ اللّه ِ، عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ، إِلاَّ كَنَفْثَةٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ. وَإِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ لاَ يُقَرِّبانِ مِنْ أَجَلٍ، وَلاَ يَنْقُصانِ مِنْ رِزْقٍ، وَأَفْضَلُ مِنْ ذلِكَ كُلِّهِ كَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمامٍ جائِرٍ؛
تمامى كارهاى نيك و حتى جهاد در راه خدا در مقايسه با امر بمعروف و نهى از منكر چيزى نيست مگر در حدِّ دميدن انسان در برابر دريـاى خروشان. و نيز ـ معلوم است كه ـ امر به معروف و نهى از منكر نه در نزديك نمودنِ مرگ انسان تأثير دارد و نه در كاستنِ روزى مؤثر است. و بالاترين مرتبه اين كار ـ امر به معروف و نهى از منكر ـ شعار عدالتخواهى در برابر رهبرى ستم پيشه است.
[نهج البلاغه ، حکمت 373.]
امام على عليه السلام به يكى از كارگزارانشان نوشتند:
وَإِنَّ عَمَلَكَ لَيْسَ لَكَ بِطُعْمَةٍ وَلكِنَّهُ فِيعُنُقِكَ أَمَانَةٌ، وَأَنْتَ مُسْتَرْعًى لِمَنْ فَوْقَكَ. لَيْسَ لَكَ أَنْ تَفْتاتَ فِي رَعِيَّةٍ، وَلاَ تُخاطِرَ إِلاَّ بِوَثِيقَةٍ؛
بى گمان كارى كه به تو سپرده شده است، لقمه‌اى چرب نيست، بلكه بار امانتى برگردن تو است كه در حفظ آن بايد در برابر ما فوق خودت پاسخگو باشى. تو را نرسد كه درباره مردم، خودسرانه تصميم بگيرى و يا بدون مجوز و پشتوانه اطمينان بخشى به كارهاى خطير اقدام كنى.
[نهج البلاغه، نامه 5]
امام علی علیه السّلام فرمودند:
وَلاَتَظُنُّوابِيَاسْتِثْقالاً فِيحَقٍّ قِيلَ لِي،وَلاَالِْتماسَ إِعْظامٍ لِنَفْسِي، فَإِنَّهُ مَـنِ اسْتَثْقَلَ الْحَقَّ أَنْ يُقالَ لَهُ أَوِالْعَدْلَ أَنْ يُعْرَضَ عَلَيْهِ، كانَ الْعَمَلُ بِهِما أَثْقَلَ عَلَيْهِ فَلاَتَكُفُّواعَنْ مَقالَةٍ بِحَقٍّ، أَوْ مَشُورَةٍ بِعَدْلٍ،...فَإِنَّمَا أَنَا وَأَنْتُمْ عَبِيدٌ مَمْلُوكُونَ لِرَبٍّ لاَ رَبَّ غَيْرُهُ؛ يَمْلِكُ مِنَّا ما لاَ نَمْلِكُ مِنْ أَنْفُسِنا... ؛
و چنين مپنداريد كه اگر با من سخن حقى گفته شود مرا گران مى آيد و نيز گمان مبريد كه من خواهان بزرگداشت خويش ـ تملق ـ هستم زيرا آن كه از شنيدن حق و يا از پيشنهاد عدالت احساس سنگينى كند، عمل به آن دو، برايش سنگين تر خواهد بود. پس، از گفتن سخن حق و ارائه نظر عدل دريغ نكنيد...واقعيت اين است كه من و شما همگى بندگان پروردگارى هستيم كه جز او خدايى نيست و او بيش از آنچه ما نسبت به خود مالكيم بر ما تملك دارد.
[نهج البلاغه، خطبه 216.]
امام علی علیه السّلام فرمودند:
أَما وَالَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ، وَبَرَأَ النَّسَمَةَ، لَوْلاَ حُضُورُ الْحاضِرِ، وَقِيامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِالنَّاصِرِ، وَما أَخَذَاللّه ُ عَلَى الْعُلَماءِ أَلاَّ يُقارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظالِمٍ، وَلاَ سَغَبِ مَظْلُومٍ، لَأَلْقَيْتُ حَبْلَها عَلَى غارِبِها، وَلَسَقَيْتُ آخِرَها بِكَأْسِ أَوَّلِها؛
به هوش باشيد! سوگند به آفريدگارى كه دانه را شكافت و به جنبنده ها جان بخشيد اگر: حضور انبوه مردم در صحنه نبود و اگر وجود اين همه ياران، حجت را تمام نمى كرد و اگر نبود آن تعهدى كه خدا از دانشمندان گرفته است تا در برابر شكمبارگى سمتگر و گرسنكى مظلوم بى تفاوت نمانند، مهار شتر خلافت را بر كوهانش مى افكندم و آخرين شتر اين كاروان را به كاسه اولين آن سيراب مى كردم.
[نهج البلاغه، خطبه 3.]
امام علی علیه السّلام فرمودند:
اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ يَكُنِ الَّذِي كانَ مِنَّا مُنافَسَةً فِي سُلْطانٍ، وَلاَ الِْتماسَ شَيْءٍ مِنْ فُضُولِ الْحُطامِ، وَلكِنْ لِنَرِدَ الْمَعالِمَ مِنْ دِينِكَ، وَنُظْهِرَ الاْءِصْلاَحَ فِي بِلاَدِكَ، فَيَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبادِكَ، وَتُقامَ الْمُعَطَّلَةُ مِنْ حُدُودِكَ؛
بارخدايا تو خود خوب مى دانى كه تلاش و كوشش ما براى كشمكش قدرت و فزون خواهى ثروت و ... نبود و انگيزه اى جز بارگشت شعائر دين تو و ايجاد اصلاح در سرزمين هاى تو نبوده است، تا بندگان مظلومت، امنيت و آسايش يابند و حدود و حقوق به تعطيل كشيده شده ات به اجرا در آيند.
[نهج البلاغه ، خطبه 129 .]
از امام علی علیه السّلام پرسیدند: داد و دهش کدام ارزشمندتر است؟، حضرت فرمودند:
الْعَدْلُ یَضَعُ الْأُمُورَ مَواضِعَها،وَالْجُودُ یُخْرِجُها مِنْ جِهَتِها،وَالْعَدْلُ سائِسٌ عامٌّ،وَالْجُودُ عارِضٌ خاصٌّ،فَالْعَدْلُ أَشْرَفُهُما وَأَفْضَلُهُما؛
عدل و داد همه چیز را در جایگاه خود مى نهد ـ امور را در مجراى خود جارى مى کند ـ در حالى که جود و بخشش، کار را از مسیر طبیعى خود بیرون مى برد. عدل، سیاستى فراگیر و جود عارضه اى استثنایى است. در نتیجه: عدل برتر و بهتر از جود است.
[نهج البلاغه ، حکمت 431.]
امام علی علیه السّلام فرمودند:
... فَالْحَقُّ أَوْسَعُ الْأَشْياءِ فِيالتَّواصُفِ،وَ أَضْيَقُها فِيالتَّناصُفِلاَ يَجْرِي لِأَحَدٍ إِلاَّ جَرَى عَلَيْهِ،وَلاَ يَجْرِي عَلَيْهِ إِلاَّ جَرَى لَهُ؛
حق، مقوله ويژه اى است كه به هنگام سخن و توصيف، گسترده ترين واژه و مفهوم ولى در عمل و ملاحظه انصاف ـ مفهومى دقيق و ـ تنگنايى بى همانند است، زيرا هرگاه بسود كسى جارى شود به ضرر او نيز به كار رود و اگر به ضرر كسى اجرا شود به سود او نيز جريان مى يابد. [ حق خواهى تعهدآور است، زيرا كسى به حق خود مى رسد كه در برابر حقوق ديگران متعهد و پايبند باشد.]
[ نهج البلاغه ، خطبه 216.]
راوي گوید: حارث بن حوط ـ در حادثه جمل ـ به حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام گفت: آيا از نظر شما من بايد اصحاب جمل را گمراه بدانم؟ حضرت فرمودند:
ياحارِثُ،إِنَّكَ نَظَرْتَ تَحْتَكَ وَ لَمْ تَنْظُرْ فَوْقَكَ فَحِرْتَ!إِنَّكَ لَمْ تَعْرِفِ الْحَقَّ فَتَعْرِفَ أَهْلَهُ،وَلَمْ تَعْرِفِ الْباطِلَ فَتَعْرِفَ مَنْ أَتاهُ؛
اى حارث! تو جز پيش پاى خود را نمى بينى و از بالا به مسائل نمى نگرى و در نتيجه به حيرت افتاده اى. تو حق را را نشناخته اى تا اهلش را بازشناسى، باطل را نيز نمى شناسى، تا هر كه را كه به آن روى كرد، بشناسى.
[نهج البلاغه، حکمت 262.]
امام علی علیه السّلام فرمودند:
عِبادَ اللّه ِ! زِنُوا أَنْفُسَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُوزَنُوا،وَحاسِبُوها مِـنْ قَبْلِ أَنْ تُحاسَبُوا،وَتَنـَفَّسُوا قَبْلَ ضِيقِ الْخِناقِ،وَانْقادُوا قَبْلَ عُنْفِ السِّياق؛
اى بندگان خدا! پيش از آنكه سنجيده شويد خويشتن را بسنجيد و پيش از آنكه به حسابتان رسيدگى شود حساب خود را تسويه كنيد، پيش از آنكه گلويتان بسته شود و نفس به شماره افتد تنفس كنيد و قبل از آنكه شما را به زور برانند خود، به راه افتيد. ِ.
[نهج البلاغه ، خطبه 89.]
امام علی علیه السّلام فرمودند:
وَإِنَّمَا الدُّنْيَا مُنْتَهَى بَصَرِ الْأَعْمَى،لاَ يُبْصِرُ مِمَّا وَراءَها شَيْئا،وَالْبَصِيرُ يَنْفُذُها بَصَرُهُ،وَيَعْلَمُ أَنَّ الدَّارَ وَراءَها.فَالْبَصِيرُ مِنْها شاخِصٌ، وَالْأَعْمَى إِلَيْها شاخِصٌ.وَالْبَصِيرُ مِنْها مُتَزَوِّدٌ، وَالْأَعْمَى لَها مُتَزَوِّدٌ؛
دنيا، نگاه كور دلان را بن بستى است كه فراسويش هيچ نمى بينند، و چشمان داراى بصيرت از دنياگذشته، سراى هستى را در آن سوى دنيا مى يابد.چنين است كه بينايان از دنيا ـ و با توشه اى كه از آن گرفته اند ـ رخت سفر مى بندند و كوردلان به دنيا چشم دوخته اند، اهل بينش از دنيا و كور دل براى دنيا توشه مى گيرد.
[نهج البلاغه ، خطبه 131.]