حکمت‌های نهج البلاغه
مردي از امام علی علیه السّلام خواست كه ايمان را براي او بيان كند، حضرت فرمودند:
إِذَا كَانَ غَدٌ فَأْتِنِي حَتَّى أُخْبِرَكَ عَلَى أَسْمَاعِ النَّاسِ فَإِنْ نَسِيتَ مَقَالَتِي حَفِظَهَا عَلَيْكَ غَيْرُكَ فَإِنَّ الْكَلَامَ كَالشَّارِدَةِ يَنْقُفُهَا هَذَا وَ يُخْطِئُهَا هَذَا و قد ذكرنا ما أجابه به فيما تقدم من هذا الباب و هو قوله الإيمان على أربع شعب ؛
فردا بيا تا در حضور مردم تو را خبر دهم كه اگر تو سخن مرا از ياد بردي ديگران نگه دارند، زيرا خطبه، رمنده اي را مانَد كه بعضي آن را بيابند و بعض ديگر از دست دهند. شريف رضي گويد: ما پاسخ امام را در مورد اين سؤال در گذشته (حكمت شماره 31) آورديم.
نهج البلاغه، حکمت 258
آنگاه که حضرت علی علیه السلام خبر غارت و هجوم لشکریان معاویه را به شهر «انبار» دریافت نمودند، خود پیاده حرکت کردند تا به «نخیله» رسیدند. در آنجا مردم بدو پیوستند و گفتند: ای امیر مؤمنان، ما هستیم و تو را از نبرد با آنان کفایت می کنیم. امام علی علیه السلام فرمودند:

به خدا سوگند، شمایان مرا از شرّ خودتان هم کفایت نمی کنید چه رسد به شرّ دیگران اگر مردم در گذشته از ستم حاکمانشان شکایت می کردند من امروز از ستم مردمم شکوه دارم، گویی من پیرو و فرمانبرم و آنانند راهبر و فرمانروا پس از این سخن که بخشی از آن در اینجا آمده است دو تن از یارانش پیش آمدند و یکی از آنان گفت: من جز خودم و برادرم اختیار کسی را ندارم. ای امیر مؤمنان، گوش به فرمانت هستیم. امام فرمود: شما کجا و خواسته من کجا
نهج البلاغه، حکمت 253
امام علی علیه السّلام فرمودند:
كَمْ مِنْ مُسْتَدْرَجٍ بِالْإِحْسَانِ إِلَيْهِ وَ مَغْرُور بِالسَّتْرِ عَلَيْهِ وَ مَفْتُونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِيهِ وَ مَا ابْتَلَى اللَّهُ سُبْحَانَهُ أَحَداً بِمِثْلِ الْإِمْلَاءِ لَهُ و قد مضى هذا الكلام فيما تقدم إلا أن فيه هاهنا زيادة جيدة مفيدة. ؛
اي بسا آن كه از نعمتِ مدام به دام افتد، و پرده پوشي الهي او را بفريبد، و از گفتار نيكويي كه مردم در باره اش گويند به فتنه درآيد. و خداوند سبحان هيچ بنده اي را چون مهلت دادن به او نيازموده است. اين سخن پيش از اين گذشت ولي در اينجا با افزونيهاي نيكو و سودبخش تكرار شد.
نهج البلاغه، حکمت 252
امام علی علیه السّلام به کمیل فرمودند:
یَا کُمَیْلُ مُرْ أَهْلَکَ أَنْ یَرُوحُوا فِی کَسْبِ الْمَکَارِمِ وَ یُدْلِجُوا فِی حَاجَةِ مَنْ هُوَ نَائِمٌ فَوَالَّذِی وَسِعَ سَمْعُهُ الْأَصْوَاتَ مَا مِنْ أَحَدٍ أَوْدَعَ قَلْباً سُرُوراً إِلَّا وَ خَلَقَ اللَّهُ لَهُ مِنْ ذَلِکَ السُّرُورِ لُطْفاً فَإِذَا نَزَلَتْ بِهِ نَائِبَةٌ جَرَى إِلَیْهَا کَالْمَاءِ فِی انْحِدَارِهِ حَتَّى یَطْرُدَهَا عَنْهُ کَمَا تُطْرَدُ غَرِیبَةُ الْإِبِلِ ؛
ای کمیل، خانواده ات را دستور ده که روز را به فراگیری اخلاق نیک بپردازند و شباهنگام در پی کمک رسانی به افتادگان باشند. سوگند به خدایی که صداها را شنود، هرکس دلی را شاد کند خداوند از آن شادی، لطفی برای او ذخیره کند که به هنگام نزول بلا، چون سیل در سرازیری به دادش رسد تا آن بلا را از او بگردانَد همان گونه که شتر غریب را از چراگاه برانند.
نهج البلاغه، حکمت 249
امام علی علیه السّلام فرمودند:
وَ كَانَ عليه السلام يَقُولُ أَحْلِفُوا الظَّالِمَ إِذَا أَرَدْتُمْ يَمِينَهُ بِأَنَّهُ بَرِي ءٌ مِنْ حَوْلِ اللَّهِ وَ قُوَّتِهِ فَإِنَّهُ إِذَا حَلَفَ بِهَا كَاذِباً عُوجِلَ وَ إِذَا حَلَفَ بِاللَّهِ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَمْ يُعَاجَلْ لِأَنَّهُ قَدْ وَحَّدَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ ؛
اگر خواستيد ستمگر را سوگند دهيد چنين قسمش دهيد كه گويد: «از حول و قوّت الهي بيزار است»، كه اگر به دروغ قسم ياد كند بزودي سياست شود، امّا اگر «به خدايي كه جز او خدايي نيست» سوگند ياد كند در عقوبتش تعجيل نشود، زيرا خداوند را به يكتايي خوانده است.
نهج البلاغه، حکمت 245
امام علی علیه السّلام فرمودند:

خداوند ايمان را براي پالايش از شرك واجب كرد، و نماز را براي دوري از خودبيني و خودپسندي، و زكات را براي گشايش روزي، و روزه را جهت آزمايش خلوص بندگان، و حجّ را براي تقويت دين، و جهاد را به خاطر عزّت و شكست ناپذيري اسلام، و امر به معروف را جهت مصلحت توده، و نهي از منكر را به منظور بازداشتن نادانان، و پيوند با خويشان را براي رويش نسل، و قصاص را به منظور حفاظت از خونريزي، و اجراي حدود الهي را به خاطر جلوگيري از گناهان، و ترك شرابخواري را براي نگهداري عقل، و دوري از دزدي را به منظور ضرورت پاكدامني، و ترك آلودگي دامن را به خاطر حفظ خاندان و تبار، و ترك همجنس بازي را براي حفظ نسل، و به قانون گواهي دادن را براي كشف مطالب انكار شده، و ترك دروغ را براي بزرگداشت و احترام راستگويي، و سلام را جهت امنيّت از ترسها، و امامت را براي سامان دادن امّت، و اطاعت را براي تحقّق امامت.
نهج البلاغه، حکمت 244