حکمت‌های نهج البلاغه
آنگاه که امام علی علیه السلام از نبرد صفّین باز می گشتند، بر گورستان بیرون کوفه ایستادند و چنین فرمودند:

ای ساکنان شهر وحشت و خانه های ناآبادان و گورهای تاریک، ای خاک نشینان تنها و غریب و همنشینان وحشت و ترس، شمایان پیشتاز ما بودید و ما به دنبالتان خواهیم آمد، امّا از خانه هاتان بگویم که در آنها سکنی گزیدند، و از همسرانتان که به کابین دیگران رفتند، و از دارایی تان که قسمت کردند. این گزارش ما امّا آنجا چه خبر آنگاه رو به یارانش کرد و فرمود: آگاه باشید اگر اجازه سخن گفتن داشتند به شما خبر می دادند که برترین توشه تقوی است.
نهج البلاغه، حکمت125
امام علی علیه السّلام فرمودند:

در شگفتم از بخيل از فقري كه مي گريزد زودتر بدان رسد، و ثروتي را كه مي طلبد از دست دهد. در دنيا چون فقيران زندگي كند و در آخرت حساب ثروتمندان را از او خواهند. در شگفتم از متكبّر، كه ديروز نطفه بود و فردا مردار خواهد شد، و از آن كه در باره خدا شك كند ولي خلق خدا را بيند، و از آن كه مرگ را از ياد برَد در حالي كه مي بيند مردم مي ميرند، و از آن كه آخرت، يعني سر منزل اصلي را انكار كند ولي دنيا را كه آغاز آن راه است بيند، و از آن كه در آبادي دنياي فاني كوشد ولي خانه جاودانه را رها كند.
نهج البلاغه، حکمت 121
امام علی علیه السّلام فرمودند:
لَأَنْسُبَنَّ الْإِسْلَامَ نِسْبَةً لَمْ يَنْسُبْهَا أَحَدٌ قَبْلِي الْإِسْلَامُ هُوَ التَّسْلِيمُ وَ التَّسْلِيمُ هُوَ الْيَقِينُ وَ الْيَقِينُ هُوَ التَّصْدِيقُ وَ التَّصْدِيقُ هُوَ الْإِقْرَارُ وَ الْإِقْرَارُ هُوَ الْأَدَاءُ وَ الْأَدَاءُ هُوَ الْعَمَلُ؛
اسلام را چنان توصيف كنم كه هيچ كس تاكنون وصف نكرده باشد: اسلام يعني تسليم حق شدن، و تسليم حق شدن همان يقين است، و يقين يعني تصديق و پذيرفتن همه باورهاي راستين، و تصديق جز با اقرار و اعتراف شكل نگيرد، و حقيقت اقرار، انجام مسئوليّتهاست و آن جز عمل نيست.
نهج البلاغه، حکمت 120
امام علی علیه السّلام جنازه ای را تشییع می کردند، شنیدند مردی می خندد، چنین فرمودند:

گویی مرگ برای همسایه است، و گویی مسئولیّتها و حق گزاریها هم به عهده آنان نهاده شده است ولی ما از هر دو برکناریم، و گویی مردگان را مسافرانی می بینیم که به زودی به سویمان باز می گردند. آنان را به خاک می سپاریم و میراثشان را می خوریم و می انگاریم که پس از آنان دفتر مرگ بسته می شود و ما جاودانه خواهیم ماند هر نصیحت گری را از یاد می بریم و خود را به هر دام چاله ای می افکنیم خوشا آنان که رام و فروتن اند، و پیشه ای پاکیزه و حلال، و نیّتی خیر و اخلاقی خوش دارند، ثروت افزوده خویش را انفاق کنند، و از زیادگویی خودداری ورزند، و مردم را از شرّ خود دور دارند، و در گستره «سنّتها» زیست کنند، و از «بدعتها» گریزانند.
نهج البلاغه، حکمت 118
از امام علی عليه السّلام درباره قريش پرسيدند، حضرت فرمودند:
أَمَّا بَنُو مَخْزُومٍ فَرَيْحَانَةُ قُرَيْشٍ تُحِبُّ حَدِيثَ رِجَالِهِمْ وَ النِّكَاحَ فِي نِسَائِهِمْ وَ أَمَّا بَنُو عَبْدِ شَمْسٍ فَأَبْعَدُهَا رَأْياً وَ أَمْنَعُهَا لِمَا وَرَاءَ ظُهُورِهَا وَ أَمَّا نَحْنُ فَأَبْذَلُ لِمَا فِي أَيْدِينَا وَ أَسْمَحُ عِنْدَ الْمَوْتِ بِنُفُوسِنَا وَ هُمْ أَكْثَرُ وَ أَمْكَرُ وَ أَنْكَرُ وَ نَحْنُ أَفْصَحُ وَ أَنْصَحُ وَ أَصْبَحُ ؛
امّا فرزندان «مخزوم» گل قبيله قريش اند كه گفتگو با مردانشان و ازدواج با زنانشان دوست داشتني است، و امّا فرزندان «عبد شمس» دورانديش تر و نسبت به خاندانشان حمايت كننده ترند، ولي ما نسبت به داراييمان بخشنده تر، و هنگامه جانفشاني سخاوتمندتريم آنان بيشتر و مكّارتر و بد عمل ترند، و ما فصيح تر و نصيحت كننده تر و زيباتريم.
نهج البلاغه، حکمت 116
امام علی علیه السّلام فرمودند:
إِذَا اسْتَوْلَى الصَّلَاحُ عَلَى الزَّمَانِ وَ أَهْلِهِ ثُمَّ أَسَاءَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُلٍ لَمْ تَظْهَرْ مِنْهُ خِزْيَةٌ فَقَدْ ظَلَمَ وَ إِذَا اسْتَوْلَى الْفَسَادُ عَلَى الزَّمَانِ وَ أَهْلِهِ فَأَحْسَنَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُلٍ فَقَدْ غَرَّرَ؛
آنگاه كه جوّ خوبي و خيرخواهي بر زمانه و مردم آن سايه گسترَد، اگر كسي به ديگري گمان بد برَد در حالي كه خلافي از او نديده، ستم كرده است؛ و اگر فساد بر زمانه و مردم آن حاكم گردد و انسان به كسي خوش گمان باشد، فريب خورده است.
نهج البلاغه، حکمت 110
امام علی علیه السّلام فرمودند:

هيچ ثروتي سودمندتر از عقل نيست و هيچ تنهايي وحشتناك تر از خودبيني و خودپسندي، و هيچ عقلي چون مديريّت، و هيچ بزرگواري و بخششي چون پرهيزكاري، و هيچ همنشيني چون اخلاق نيكو، و هيچ ميراثي چون تربيت و حُسن معاشرت، و هيچ راهبري چون توفيق الهي، و هيچ تجارتي چون عمل صالح، و هيچ سودي چون بهره هاي آخرت، و هيچ پارسايي چون باز ايستادن در برابر شبهه، و هيچ زهدي چون ترك حرام، و هيچ دانشي چون تفكّر، و هيچ عبادتي چون انجام واجبات، و هيچ ايماني چون حيا و صبر، و هيچ تباري چون تواضع، و هيچ شرافتي چون دانش، و هيچ عزّتي چون بردباري، و هيچ پشتيباني محكم تر از مشورت.
نهج البلاغه، حکمت 109
»سهل» پسر «حُنَيف انصاري» پس از بازگشت از نبرد صفّين كه افتخار ياري و همراهي امام علی علیه السّلام را داشت، در كوفه وفات يافت. او از محبوب ترينِ مردم نزد آن حضرت بود. امير المؤمنين عليه السّلام در باره او چنين فرمودند»

اگر كوهي هم مرا دوست بدارد در هم فرو ريزد. معناي سخن امام اين است كه رنجها بر او هجوم آرد و مصيبتها بر او سرعت گيرد، و اين ويژگي تقواپيشگانِ نيكوكار، و برگزيدگانِ خوبان است. و اين حديث مانند سخن ديگر حضرت است كه مي فرمايند: آن كه ما اهل بيت را دوست بدارد بايد پذيراي لباس فقر باشد.
نهج البلاغه، حکمت 108
امام علی علیه السّلام فرمودند:

پاره گوشتي به رگ حيات انسان آويخته است كه از شگفت انگيزترين اعضاي او، يعني قلب است كه زمينه هايي از حكمت و نيز ضدّ آن را در خود جا دهد. پس اگر اميد در آن پديد آيد طمع به سراغش رود و او را خوار سازد، و اگر طمع هجوم آورَد حرص او را هلاك خواهد ساخت، و اگر نااميدي چيره شود اندوه او را از پا در آورَد، و اگر خشم بر او عارض شود تندخويي حاكم گردد، و اگر رضامندي او را خوشبخت سازد عنان اختيار از كف دهد، و اگر ترس او را فراگيرد دست روي دست گذارد، و اگر امنيّت دامنگستر شود غرور و غفلت آن را از او ربايد، و اگر مصيبتي بدو رسد جزع و فزع رسوايش كند، و اگر به مالي دست يازد طغيان كند، و اگر دچار تهيدستي شود در دام بلا افتد، و اگر گرسنگي او را به ستوه آورَد ناتواني زمينگيرش كند، و اگر سيري از حد گذرد پرخوري او را بيازارد. پس هر كوتاهي او را ضرر رسانَد و هر تندروي براي او فساد آورَد.
نهج البلاغه، حکمت 105