مسیر جاری :
كجاست فصل رهايي
در چشم بر هم زدني دريا از جاي خويش برخاست. با غرشي هولناك، قد بر افراشته و خشمگين، قيرگون و کوبنده. بناگاه بخش عظيمي از هفت كشور، هزاران خانه و میلیونها انسان اسیر خشم دریا شدند.
براي هيچكس مجال جستن...
عصر روشن ايمان
و خورشيد ايمان، آرام آرام از مشرق نگاه تو درخشيد و انوار نوراني وجودت، شهاب گونه، سينه آسمان را شكافت و آغاز شد.
صبح مباركي كه نويدگر حكومت مهر تو بر سرزمين دلها بود.
پیک مراد
شعری زیبا در وصف حضرت مهدی عجالله تعالی فرجه الشریف
بريز آب روان
هوا گرفته، زمين زار زار ميگريد
در ازدحام خزان يك بهار ميگريد
وزيده در همة شهر روح حيله و مكر
و شهر مضطرب و شرمسار ميگريد
تمام كوچه پر از فصل تلخ نامردي است
نايب الزيارة
ميرعلي صفحهاي را ورق زد، بعد انگشتش را لاي كتابچة نيمه باز قرار داد. حركت نرم شتري كه بر آن سوار بود، آنهم در فضاي ساكت و خوابآور صحرا سرش را سنگين كرده بود؛ و امّا بيش از آن، هضم مطالبي كه ميخواند...
تجديد ارادت
سلام تام و كامل و عام و شامل خداوندي و درود هميشگي و بركات پيوسته او بر حجت و خليفه خداوند و ولي او در پهنه زمين و گستره عام خلقت، فرزندزاده نبوت و بازماندة گزيدگان و عترت، صاحب الزمان باد. آقا!
هرگز...
... شكايت كجا بريم؟
آب و جاروي مساجد و تكايا در ماه شعبان به سر نيامده و در اولين شب ماه مبارك رمضان كه همة خلق مسلمان چشم به آسمان، رؤيت هلال را چشم ميدارند تا شايد از يومالشّك به يوم اليقين وارد شوند؛ بر سفرة گستردة ماه...
تو اي تنها وارث
صبح شده بود همين كه از خانه خارج شدم براي رفتن به سر كار، از دور اميد را ديدم. مثل اينكه سر كوچه ايستاده و منتظر چيزي بود. جلوتر رفتم و سلام كرد.
ـ سلام اميدجان. چرا پس به مدرسه نميروي، منتظر چي هستي؟!
ـ...
خداي مهربان من!
در اين هنگامه سحر كه تيرگي رو به نيستي ميرود و روشني جان ميگيرد با ذره ذره وجود خود، تو را ميخوانم و زيباترين ترانه هستي را به تو هديه ميكنم.
اي پروردگار جوشش نور و رفعت،اي پروردگار جوشش و زايش،
اي...
حكايت بي او بودن
پيشوايان بزرگوارمان گفتهاند، ما نيز باور آوردهايم كه «زمين خدا هرگز از حجت او خالي نميماند.» آنها گفتهاند، ما نيز باور آوردهايم كه «اگر تنها يك روز از عمر زمين باقي باشد، آن قدر طولاني ميگردد تا...