0
مسیر جاری :
خانه‌ي تحقيق را ماه شبستان تويي اوحدی مراغه ای

خانه‌ي تحقيق را ماه شبستان تويي

خانه‌ي تحقيق را ماه شبستان تويي شاعر : اوحدي مراغه اي انفس و آفاق را ميوه‌ي بستان تويي خانه‌ي تحقيق را ماه شبستان تويي چونکه به معني رسي صورت رحمان تويي از ره صورت ترا...
گفتم: از عشق توسرگشته چو گويم، تو چه گويي؟ اوحدی مراغه ای

گفتم: از عشق توسرگشته چو گويم، تو چه گويي؟

گفتم: از عشق توسرگشته چو گويم، تو چه گويي؟ شاعر : اوحدي مراغه اي گفت: چوگان که زد آخر؟ که تو سر گشته چو گويي گفتم: از عشق توسرگشته چو گويم، تو چه گويي؟ گفت: درمان تو آنست...
زهي! حسن ترا گل خاک کويي اوحدی مراغه ای

زهي! حسن ترا گل خاک کويي

زهي! حسن ترا گل خاک کويي شاعر : اوحدي مراغه اي نسيم عنبر از زلف تو بويي زهي! حسن ترا گل خاک کويي که بود اين ده زباني، آن دو رويي رخت بر سوسن و گل طعنه‌ها زد به از...
اي نافه‌ي چيني ز سر زلف تو بويي اوحدی مراغه ای

اي نافه‌ي چيني ز سر زلف تو بويي

اي نافه‌ي چيني ز سر زلف تو بويي شاعر : اوحدي مراغه اي ماه از هوست هر سرمه چون سر مويي اي نافه‌ي چيني ز سر زلف تو بويي ني کهنه رها کرد که پوشيم و نه نويي شوق تو ز بس جامه...
با دشمنان ما شد هم خانه آشنايي اوحدی مراغه ای

با دشمنان ما شد هم خانه آشنايي

با دشمنان ما شد هم خانه آشنايي شاعر : اوحدي مراغه اي کرد از فراق ما را ديوانه آشنايي با دشمنان ما شد هم خانه آشنايي ما را بسوخت همچون پروانه آشنايي روزي هزار نوبت از...
اي در دل من چو جان کجايي؟ اوحدی مراغه ای

اي در دل من چو جان کجايي؟

اي در دل من چو جان کجايي؟ شاعر : اوحدي مراغه اي وي از نظرم نهان کجايي؟ اي در دل من چو جان کجايي؟ رفتي بدر از ميان کجايي؟ کردي ز برم کناره چوني؟ بگذشتي از آسمان کجايي؟...
چه شود کز سر رحمت به سرم باز آيي؟ اوحدی مراغه ای

چه شود کز سر رحمت به سرم باز آيي؟

چه شود کز سر رحمت به سرم باز آيي؟ شاعر : اوحدي مراغه اي در وصلي بگشايي ز درم باز آيي؟ چه شود کز سر رحمت به سرم باز آيي؟ نام اينها نبرم گر به برم باز آيي از برم صبر و...
هرگزت عادت نبود اين بي‌وفايي اوحدی مراغه ای

هرگزت عادت نبود اين بي‌وفايي

هرگزت عادت نبود اين بي‌وفايي شاعر : اوحدي مراغه اي غير ازين نوبت که در پيوند مايي هرگزت عادت نبود اين بي‌وفايي زود پيوندي، ولي ديري نپايي من هم اول روز دانستم که بر من...
گر چه در کوي وفا جا نگرفتي و سرايي اوحدی مراغه ای

گر چه در کوي وفا جا نگرفتي و سرايي

گر چه در کوي وفا جا نگرفتي و سرايي شاعر : اوحدي مراغه اي ما نبرديم ز کوي طلبت رخت به جايي گر چه در کوي وفا جا نگرفتي و سرايي مکن اينها، که نکرديم نگاهت به خطايي بس خطا...
دمشق عشق شد اين شهر و مصر زيبايي اوحدی مراغه ای

دمشق عشق شد اين شهر و مصر زيبايي

دمشق عشق شد اين شهر و مصر زيبايي شاعر : اوحدي مراغه اي ز حسن طلعت اين دلبران يغمايي دمشق عشق شد اين شهر و مصر زيبايي به لطف شکر تنگ تو در شکر خايي ز تنگ شکر مصري برون...