دمشق عشق شد اين شهر و مصر زيبايي شاعر : اوحدي مراغه اي ز حسن طلعت اين دلبران يغمايي دمشق عشق شد اين شهر و مصر زيبايي به لطف شکر تنگ تو در شکر خايي ز تنگ شکر مصري برون نياورند مگر به کشتن ما بستهاي که نگشايي؟ کمر که بستهاي، اي ماه، بر ميان شب و روز به هر کجا که تو رفتي عزيز ميآيي اگر به مصر غلامي عزيز شد چه عجب؟ چو غنج و ناز کني بهتر از زليخايي چو روي باز کني نيستي کم از يوسف کزان جمال تو خود شهرها بيارايي برو تو شهر بگو: تا دگر نيارايند...