کامل العصر نيک نيک بدان شاعر : انوري با من اين سيف نيک مي‌نکند کامل العصر نيک نيک بدان مي‌تواند وليک مي‌نکند غرضم حاصل و دلم فارغ خود سلام عليک مي‌نکند مرغزي‌وار...

ترا هجا نکند انوري معاذالله شاعر : انوري نه او که از شعرا کس ترا هجا نکند ترا هجا نکند انوري معاذالله چه جاي هجو که انديشه هم کرانکند نه از بزرگي تو زانک از معايب تو...

اي خداوندي که پيش لطف خاک پاي تو شاعر : انوري آب حيوان از وجود خويش بيزاري کند اي خداوندي که پيش لطف خاک پاي تو فتنه نتواند که در ظلمش ستمکاري کند پاي باست زين اگر بر...

به خدايي که قدر قدرت او شاعر : انوري ماه را عاجز محاق کند به خدايي که قدر قدرت او تا که با وصلت اتفاق کند کاين دل ريش آرزومندم ور کند شادي نفاق کند گر زند خيمه...

اي خداوندي که از درياي دستت روزگار شاعر : انوري آز مفلس را چو کان تا جاودان قارون کند اي خداوندي که از درياي دستت روزگار در اين بيجاده و بيجاده‌ي آن خون کند گر سموم قهر...

گنبد پيروزه گون بااختران سيم رنگ شاعر : انوري هر شبي تا روز وصف بي نوايي من کند گنبد پيروزه گون بااختران سيم رنگ اتفاق تنگ دستي دوست را دشمن کند روزگار بي‌نوايي وصل را...

اي کريمي که راي همت تو شاعر : انوري عدم سايلان وجود کند اي کريمي که راي همت تو که ز حاتم حديث جود کند شرم دارد زمانه با چو تويي خاک پاي ترا سجود کند حاتم از خاک...

احکام دين چو از شرف‌الدين شرف گرفت شاعر : انوري آنرا عنايت ازلي تقويت کند احکام دين چو از شرف‌الدين شرف گرفت گر علم را به کلک و نظر تربيت کند آن کاملست او که نماند جهان...

اي نمودار آفتاب بلند شاعر : انوري گشته ايمن چو آسان ز گزند اي نمودار آفتاب بلند اين‌چنين دلگشاي دشمن بند صورت فتح و قبه‌ي ظفري صنعتت بيخ نوبهار بکند ساحتت آب قندهار...

پنج قالاشيم در بيغوله‌اي شاعر : انوري با حريفي کو رباب خوش زند پنج قالاشيم در بيغوله‌اي تا چو برخيزيم بر هر شش زند چرخ مردم‌خوار گويي خصم ماست کيست کو آتش در اين آتش...