0
مسیر جاری :
خه خه اي جان عليک عين‌الله سنایی غزنوی

خه خه اي جان عليک عين‌الله

خه خه اي جان عليک عين‌الله شاعر : سنايي غزنوي اي گلستان عليک عين‌الله خه خه اي جان عليک عين‌الله مجلس جان عليک عين‌الله اندرا اندرا که خوش کردي در و مرجان عليک عين‌الله...
اي خواب ز چشم من برون شو سنایی غزنوی

اي خواب ز چشم من برون شو

اي خواب ز چشم من برون شو شاعر : سنايي غزنوي اي مهر درين دلم فزون شو اي خواب ز چشم من برون شو اي قد کشيده سرنگون شو اي ديده تو خون ناب مي‌ريز از هستي خويشتن برون شو...
گر خسته دل همي نپسندي بيار رو سنایی غزنوی

گر خسته دل همي نپسندي بيار رو

گر خسته دل همي نپسندي بيار رو شاعر : سنايي غزنوي تيمار عاشقي ز رهي باز دار رو گر خسته دل همي نپسندي بيار رو هل تا گيه بجوشد بر من بهار رو گر من گياه سبزم و تو ابر نوبهار...
باد عنبر برد خاک کوي تو سنایی غزنوی

باد عنبر برد خاک کوي تو

باد عنبر برد خاک کوي تو شاعر : سنايي غزنوي آب آتش ريخت رنگ روي تو باد عنبر برد خاک کوي تو هيچ دولتخانه چون ابروي تو جاودان را نيست اندر کل کون گيسه داري چون خم گيسوي...
اي ببرده آب آتش روي تو سنایی غزنوی

اي ببرده آب آتش روي تو

اي ببرده آب آتش روي تو شاعر : سنايي غزنوي عالمي در آتشند از خوي تو اي ببرده آب آتش روي تو اي نه مشک و مي چو روي و موي تو مشک و مي را رنگ و مقداري نماند نرگس آمد اي...
تا بديدم زلف عنبرساي تو سنایی غزنوی

تا بديدم زلف عنبرساي تو

تا بديدم زلف عنبرساي تو شاعر : سنايي غزنوي وان خجسته طلعت زيباي تو تا بديدم زلف عنبرساي تو آمدم بي‌جان و دل در واي تو جان‌و دل نزدت فرستادم نخست بنگر اين بي‌قيمت اندر...
اي کعبه‌ي من در سراي تو سنایی غزنوی

اي کعبه‌ي من در سراي تو

اي کعبه‌ي من در سراي تو شاعر : سنايي غزنوي جان و تن و دل مرا براي تو اي کعبه‌ي من در سراي تو محراب منست خاکپاي تو بوسم همه روز خاکپايت را دست من و زلف دلرباي تو ...
اي گشته ز تابش صفاي تو سنایی غزنوی

اي گشته ز تابش صفاي تو

اي گشته ز تابش صفاي تو شاعر : سنايي غزنوي آيينه‌ي روي ما قفاي تو اي گشته ز تابش صفاي تو با صفوت و نور خاکپاي تو بادست به دست آب و آتش را بس نيست رقيب تو ضياي تو ...
باز افتاديم در سوداي تو سنایی غزنوی

باز افتاديم در سوداي تو

باز افتاديم در سوداي تو شاعر : سنايي غزنوي از نشاط آن رخ زيباي تو باز افتاديم در سوداي تو زان که بنهاديم سر در پاي تو دستمان گير الله الله زينهار حلقه‌ي زلفين عنبرساي...
عاشقم بر لعل شکرخاي تو سنایی غزنوی

عاشقم بر لعل شکرخاي تو

عاشقم بر لعل شکرخاي تو شاعر : سنايي غزنوي فتنه‌ام بر قامت رعناي تو عاشقم بر لعل شکرخاي تو سرو شرمنده شد از بالاي تو ماه بر راه اوفتاد از روي تو از هواي چنگ روح افزاي...