اي ببرده آب آتش روي تو

اي ببرده آب آتش روي تو شاعر : سنايي غزنوي عالمي در آتشند از خوي تو اي ببرده آب آتش روي تو اي نه مشک و مي چو روي و موي تو مشک و مي را رنگ و مقداري نماند نرگس آمد اي عجب جادوي تو چشمکانت جاودانند اي صنم غازيانه زان کمان ابروي تو تير عشقت در جهان بر من رسيد بلعجب اندر نظاره سوي تو زنگيانند آن دو زلف پاي کوب خاک پاشم بر سر اندر کوي تو با خروش و با فغان ديوانه‌وار دين و دنياي سنايي روي تو هر کسي مشغول در دنيا و دين ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اي ببرده آب آتش روي تو
اي ببرده آب آتش روي تو
اي ببرده آب آتش روي تو

شاعر : سنايي غزنوي

عالمي در آتشند از خوي تواي ببرده آب آتش روي تو
اي نه مشک و مي چو روي و موي تومشک و مي را رنگ و مقداري نماند
نرگس آمد اي عجب جادوي توچشمکانت جاودانند اي صنم
غازيانه زان کمان ابروي توتير عشقت در جهان بر من رسيد
بلعجب اندر نظاره سوي توزنگيانند آن دو زلف پاي کوب
خاک پاشم بر سر اندر کوي توبا خروش و با فغان ديوانه‌وار
دين و دنياي سنايي روي توهر کسي مشغول در دنيا و دين


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط