عاشقم بر لعل شکرخاي تو شاعر : سنايي غزنوي فتنهام بر قامت رعناي تو عاشقم بر لعل شکرخاي تو سرو شرمنده شد از بالاي تو ماه بر راه اوفتاد از روي تو از هواي چنگ روح افزاي تو پوست در تن خشک دارم همچو چنگ تا دل مسکين من شد جاي تو جان من شد مسکن رنج و بلا پس دم عيسي شدست آواي تو مرده را زنده کني ز آواي خويش گر پي وصلت بود سوداي تو باز بنما روي خود ايماهروي من دهم بوسه همي بر پاي تو تو دهي بوسه همي بر چنگ خويش توبهي او بشکند لبهاي تو...