مسیر جاری :
طُغرا نویسـی سبکی در خوشنویسـی
خطوط فراموش شده خوشنویسی ایرانی و اسلامی
کاربردهای هوش مصنوعی در حمل و نقل و ترافیک
راههای کاربردی برای کاهش هزینه در بزرگ کردن فرزندان
چه ابزارهایی برای تشخیص تعارض منافع وجود دارد؟
تحلیل نمادین لباس در آیات قرآن
چگونه می توان در صورت مشاهده تعارض منافع، آن را گزارش کرد؟
عایق استخر نانو ثمین پلیمر راهحلی پایدار برای حفاظت از استخرها
چگونه با فرزندمان دوست باشیم؟ روشهای قطعی ایجاد رابطه صمیمانه
مسافرت به ترکیه؛ نکاتی که باید قبل از پرواز بدانید
نحوه خواندن نماز والدین
خلاصه ای از زندگی مولانا
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
پیش شماره شهر های استان تهران
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
نماز قضا را چگونه بخوانیم؟
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
پیش شماره شهر های استان گیلان
آیا استحمام در زمان آبله مرغان خطرناک است؟
دلم ز پاس نفس تار ميشود، چه کنم
دلم ز پاس نفس تار ميشود، چه کنم شاعر : صائب تبريزي وگر نفس کشم افگار ميشود، چه کنم دلم ز پاس نفس تار ميشود، چه کنم جهان به ديدهي من تار ميشود، چه کنم اگر ز دل نکشم...
چه بود هستي فاني که نثار تو کنم؟
چه بود هستي فاني که نثار تو کنم؟ شاعر : صائب تبريزي اين زر قلب چه باشد که به کار تو کنم؟ چه بود هستي فاني که نثار تو کنم؟ تا به شکرانه همان لحظه نثار تو کنم جان باقي...
ميکنم دل خرج، تا سيمين بري پيدا کنم
ميکنم دل خرج، تا سيمين بري پيدا کنم شاعر : صائب تبريزي ميدهم جان، تا ز جان شيرينتري پيدا کنم ميکنم دل خرج، تا سيمين بري پيدا کنم به که ننشينم ز پا تا کافري پيدا کنم...
به تنگ همچو شرر از بقاي خويشتنم
به تنگ همچو شرر از بقاي خويشتنم شاعر : صائب تبريزي تمام چشم ز شوق فناي خويشتنم به تنگ همچو شرر از بقاي خويشتنم اسير بند گران وفاي خويشتنم ره گريز نبسته است هيچ کس بر...
سيه مست جنونم، وادي و منزل نميدانم
سيه مست جنونم، وادي و منزل نميدانم شاعر : صائب تبريزي کنار دشت را از دامن محمل نميدانم سيه مست جنونم، وادي و منزل نميدانم نگارين کردن سرپنجهي قاتل نميدانم شکار لاغرم،...
بيخود ز نواي دل ديوانهي خويشم
بيخود ز نواي دل ديوانهي خويشم شاعر : صائب تبريزي ساقي و مي و مطرب و ميخانهي خويشم بيخود ز نواي دل ديوانهي خويشم هر جا که روم معتکف خانهي خويشم زان روز که گرديدهام...
دو عالم شد ز ياد آن سمن سيما فراموشم
دو عالم شد ز ياد آن سمن سيما فراموشم شاعر : صائب تبريزي به خاطر آنچه ميگرديد، شد يکجا فراموشم دو عالم شد ز ياد آن سمن سيما فراموشم شدم خاک و نشد آن قامت رعنا فراموشم ...
به دامن ميدود اشکم، گريبان ميدرد هوشم
به دامن ميدود اشکم، گريبان ميدرد هوشم شاعر : صائب تبريزي نميدانم چه ميگويد نسيم صبح در گوشم به دامن ميدود اشکم، گريبان ميدرد هوشم ز لطف ساقيان، سجادهي تزوير بر دوشم...
با تجرد چون مسيح آزار سوزن ميکشم
با تجرد چون مسيح آزار سوزن ميکشم شاعر : صائب تبريزي ميکشد سر از گريبان ز آنچه دامن ميکشم با تجرد چون مسيح آزار سوزن ميکشم اين زمان از سايهي خود کوه آهن ميکشم کوه...
از روي نرم، سرزنش خار ميکشم
از روي نرم، سرزنش خار ميکشم شاعر : صائب تبريزي چون گل ز حسن خلق خود آزار ميکشم از روي نرم، سرزنش خار ميکشم از مغز خود گراني دستار ميکشم آزادهام، مرا سر و برگ لباس...