دو عالم شد ز ياد آن سمن سيما فراموشم شاعر : صائب تبريزي به خاطر آنچه ميگرديد، شد يکجا فراموشم دو عالم شد ز ياد آن سمن سيما فراموشم شدم خاک و نشد آن قامت رعنا فراموشم نميگردد ز خاطر محو، چون مصرع بلند افتد غم امروز چون انديشهي فردا فراموشم چه فارغبال ميگشتم درين عالم، اگر ميشد من از خواري، به پيش چشم، از دلها فراموشم ز چشم آن کس که دور افتاد، گردد از فراموشان ندانستم شود برخاستن از جا فراموشم سپند او شدم تا از خودي آسان برون آيم نخواهد...