نه دل ز عالم پر وحشت آرميده مرا

نه دل ز عالم پر وحشت آرميده مرا شاعر : صائب تبريزي که پيچ و تاب به زنجيرها کشيده مرا نه دل ز عالم پر وحشت آرميده مرا به خاک راهگذر ريخت ناچشيده مرا چو جام اول مينا، سپهر سنگين‌دل غبار دل شود افزون ز آب ديده مرا چو آسيا که ازو آب گرد انگيزد به سير عالم ديگر، دل رميده مرا رهين وحشت خويشم که مي‌برد هر دم که تا رسيده به لب، جان به لب رسيده مرا نثار بوسه‌ي او نقد جان چرا نکنم؟ درين شکفته چمن، ديده‌ي نديده مرا به صد هزار صنم ساخت مبتلا صائب...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نه دل ز عالم پر وحشت آرميده مرا
نه دل ز عالم پر وحشت آرميده مرا
نه دل ز عالم پر وحشت آرميده مرا

شاعر : صائب تبريزي

که پيچ و تاب به زنجيرها کشيده مرانه دل ز عالم پر وحشت آرميده مرا
به خاک راهگذر ريخت ناچشيده مراچو جام اول مينا، سپهر سنگين‌دل
غبار دل شود افزون ز آب ديده مراچو آسيا که ازو آب گرد انگيزد
به سير عالم ديگر، دل رميده مرارهين وحشت خويشم که مي‌برد هر دم
که تا رسيده به لب، جان به لب رسيده مرانثار بوسه‌ي او نقد جان چرا نکنم؟
درين شکفته چمن، ديده‌ي نديده مرابه صد هزار صنم ساخت مبتلا صائب


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط