از روي نرم، سرزنش خار ميکشم شاعر : صائب تبريزي چون گل ز حسن خلق خود آزار ميکشم از روي نرم، سرزنش خار ميکشم از مغز خود گراني دستار ميکشم آزادهام، مرا سر و برگ لباس نيست از احتياط دست به ديوار ميکشم هر چند شمع راهروانم چو آفتاب از طوطيان گراني زنگار ميکشم آيينه پاک کردهام از زنگ قيل و قال در غربت اين زمان ز خريدار ميکشم نازي که داشتم به پدر چون عزيز مصر از پاي هر که در ره او خار ميکشم مژگان صفت به ديدهي خود جاي ميدهم دست...