نداد عشق گريبان به دست کس ما را
گرفت اين مي پرزور، چون عسس ما را نداد عشق گريبان به دست کس ما را لب تو ريخت به دل، رنگ صد هوس ما را به گرد خاطر ما آرزو نمي‌گرديد بس است...
شنبه، 6 فروردين 1390
يارب از عرفان مرا پيمانه‌اي سرشار ده
يارب از عرفان مرا پيمانه‌اي سرشار ده شاعر : صائب تبريزي چشم بينا، جان آگاه و دل بيدار ده يارب از عرفان مرا پيمانه‌اي...
شنبه، 6 فروردين 1390
صبح شد برخيز مطرب گوشمال ساز ده
صبح شد برخيز مطرب گوشمال ساز ده شاعر : صائب تبريزي عيشهاي شب پريشان گشته را آواز ده صبح شد برخيز مطرب گوشمال ساز...
شنبه، 6 فروردين 1390
يارب آشفتگي زلف به دستارش ده
يارب آشفتگي زلف به دستارش ده شاعر : صائب تبريزي چشم بيمار بگير و دل بيمارش ده يارب آشفتگي زلف به دستارش ده دلي...
شنبه، 6 فروردين 1390
بهار گشت، ز خود عارفانه بيرون آي
بهار گشت، ز خود عارفانه بيرون آي شاعر : صائب تبريزي اگر ز خود نتواني، ز خانه بيرون آي بهار گشت، ز خود عارفانه بيرون...
شنبه، 6 فروردين 1390
در کدامين چمن اي سرو به بار آمده‌اي؟
در کدامين چمن اي سرو به بار آمده‌اي؟ شاعر : صائب تبريزي که رباينده‌تر از خواب بهار آمده‌اي در کدامين چمن اي سرو...
شنبه، 6 فروردين 1390
دلربايانه دگر بر سر ناز آمده‌اي
دلربايانه دگر بر سر ناز آمده‌اي شاعر : صائب تبريزي از دل من چه به جا مانده که باز آمده‌اي دلربايانه دگر بر سر ناز...
شنبه، 6 فروردين 1390
اي جهاني محو رويت، محو سيماي که‌اي؟
اي جهاني محو رويت، محو سيماي که‌اي؟ شاعر : صائب تبريزي اي تماشاگاه عالم، در تماشاي که‌اي؟ اي جهاني محو رويت، محو...
شنبه، 6 فروردين 1390
اي شمع طور از آتش حسنت زبانه‌اي
اي شمع طور از آتش حسنت زبانه‌اي شاعر : صائب تبريزي عالم به دور زلف تو زنجير خانه‌اي اي شمع طور از آتش حسنت زبانه‌اي...
شنبه، 6 فروردين 1390
گر درد طلب رهبر اين قافله بودي
گر درد طلب رهبر اين قافله بودي شاعر : صائب تبريزي کي پاي ترا پرده‌ي خواب آبله بودي؟ گر درد طلب رهبر اين قافله بودي...
شنبه، 6 فروردين 1390
يک روز گل از ياسمن نچيدي
يک روز گل از ياسمن نچيدي شاعر : صائب تبريزي پستان سحر خشک شد از بس نمکيدي يک روز گل از ياسمن نچيدي وز دل تو ستمگر...
شنبه، 6 فروردين 1390
سوختي در عرق شرم و حيا اي ساقي
سوختي در عرق شرم و حيا اي ساقي شاعر : صائب تبريزي دو سه جامي بکش، از شرم برآ اي ساقي سوختي در عرق شرم و حيا اي ساقي...
شنبه، 6 فروردين 1390
حجاب جسم را از پيش جان بردار اي ساقي
حجاب جسم را از پيش جان بردار اي ساقي شاعر : صائب تبريزي مرا مگذار زير اين کهن ديوار اي ساقي حجاب جسم را از پيش جان...
شنبه، 6 فروردين 1390
به شکر اين که داري دست بر ميخانه اي ساقي
به شکر اين که داري دست بر ميخانه اي ساقي شاعر : صائب تبريزي مرا از دست غم بستان به يک پيمانه اي ساقي به شکر اين...
شنبه، 6 فروردين 1390
چشم خونبارست ابر نوبهار زندگي
چشم خونبارست ابر نوبهار زندگي شاعر : صائب تبريزي آه افسوس است سرو جويبار زندگي چشم خونبارست ابر نوبهار زندگي ...
شنبه، 6 فروردين 1390
زهي رويت بهار زندگاني
زهي رويت بهار زندگاني شاعر : صائب تبريزي به لعلت زنده، نام بي‌نشاني زهي رويت بهار زندگاني شود ارزان متاع سرگراني...
شنبه، 6 فروردين 1390
دايم ستيزه با دل افگار مي‌کني
دايم ستيزه با دل افگار مي‌کني شاعر : صائب تبريزي با لشکر شکسته چه پيکار مي‌کني؟ دايم ستيزه با دل افگار مي‌کني ...
شنبه، 6 فروردين 1390
ده در شود گشاده، شود بسته چون دري
ده در شود گشاده، شود بسته چون دري شاعر : صائب تبريزي انگشت ترجمان زبان است لال را ده در شود گشاده، شود بسته چون...
شنبه، 6 فروردين 1390
بيد مجنونيم در بستانسراي روزگار
بيد مجنونيم در بستانسراي روزگار شاعر : صائب تبريزي سر به پيش انداختن از شرم، بار ما بس است بيد مجنونيم در بستانسراي...
شنبه، 6 فروردين 1390
چاه اين باديه از نقش قدم بيشترست
چاه اين باديه از نقش قدم بيشترست شاعر : صائب تبريزي بي‌چراغ دل آگاه به اين راه مرو چاه اين باديه از نقش قدم بيشترست...
شنبه، 6 فروردين 1390