ياد رخسار ترا در دل نهان داريم ما شاعر : صائب تبريزي در دل دوزخ بهشت جاودان داريم ما ياد رخسار ترا در دل نهان داريم ما ساده لوحي بين که فکر آب و نان داريم ما در چنين راهي که مردان توشه از دل کردهاند در سفرها طالع ريگ روان داريم ما منزل ما همرکاب ماست هر جا ميرويم سيرها در خويشتن چون آسمان داريم ما چيست خاک تيره تا باشد تماشاگاه ما؟ هر چه داريم از براي ديگران داريم ما قسمت ما چون کمان از صيد خود خميازهاي است قوت پرواز چون تيره از کمان...