دايم ز خود سفر چو شرر ميکنيم ما شاعر : صائب تبريزي نقد حيات صرف سفر ميکنيم ما دايم ز خود سفر چو شرر ميکنيم ما در هر پياله عيد دگر ميکنيم ما سالي دو عيد مردم هشيار ميکنند آبي که ميخوريم گهر ميکنيم ما در پاکي گهر ز صدف دست بردهايم گر جامه از غبار به بر ميکنيم ما چون گردباد، نيش دو صد خار ميخوريم خون در دل نسيم سحر ميکنيم ما وا ميکنيم غنچهي دل را به زور آه زين راه اختيار سفر ميکنيم ما از رخنهي دل است، رهي گر به دوست هست ...