کار دشواری که بخش پیشین پیش پای ما گذاشت بسط تفسیری از قدرت بر اساس مفهوم قدرت نرم نای است که از تکرار خطای مضاعفی که ناشی از درهم آمیختن شکل های مناسباتی و ساختاری قدرت بود به دور باشد. نخستین وجه این

جوزف نای با سکه زدن اصطلاح «قدرت نرم» یکی از معروف ترین و مورد استنادترین مفاهیم را به گفتمان راهبرد کلان ایالات متحده پیشکش کرده است. نای این اصطلاح را در 1990 در کتاب خودش ناگزیر از رهبری مطرح ساخت و

برای اینکه قدرت نرم را به شایستگی با مفهوم چیرگی گرامشی مقایسه کنیم باید نخست خود چیرگی و چارچوب فکری گرامشی را که حول آن برپا شده است معرفی کنیم (1) اندیشه های گرامشی هم مانند هر نویسنده مارکسیست دیگری

مفهوم قدرت نرم را جوزف نای در اوایل دهه1990 وارد متون روابط بین الملل کرد. ظرف نزدیک به دو دهه این مفهوم پذیرش و رواج گسترده ای یافته است. در فصل حاضر، ‌شباهت های موجود میان مفهوم قدرت نرم نای و مفهوم

ایالات متحده طی هشت سال گذشته تا اندازه زیادی قدرت نرم خود را از دست داده است. گرچه این گفته در تمامی زمینه ها درست نیست نظرسنجی های عمومی اُفت جدی جذابیت آمریکا را در اروپا، ‌آمریکای لاتین، و بارزتر از...

رویکرد ایالات متحده به قدرت متأثر از جایگاه ویژه آمریکا در ساختار و هرم قدرت جهانى است، که در شرایط موجود و پس از فروپاشى شوروى سابق به عنوان ابرقدرت، در صدد دستیازى به آمال و

مفاهیم استبداد، تروریسم، حقوق بشر، آزادى، دموکراسى، صلح و تجارت آزاد، جوانان، زنان، دانشجویان، کارگران، قومیت ها، اقلیت هاى مذهبى، جامعه هنرى، فرهیختگان و حتى همجنس بازان

با پایان یافتن رویارویى ایدئولوژیک میان دو اردوگاه متعارض شرق، پس از پایان جنگ سرد و نیز اهمیت یافتن تضادهاى هویتى و فرهنگى به همراه کاربرد بیشتر جنگ نرم پس از 11

در روزگار ما اندیشه هاى باطل مادى و سرمایه دارى، با روى آوردن به معنویت و دین، فضایى از دین دارى و معنویت ورزى را ایجاد کرده اند تا در پوشش آن، هوس هاى ناپاک

تاریخ ایالات متحده امریکا، مملو از مداخلاتى است که براساس ایده و تفکر استثنایى بودن امریکایى شکل گرفته و این کشور را به دلیل موقعیت خاص جغرافیایى که مصون از تهدید و