مسیر جاری :
پنج گوهر درخشان میراث فاطمی
لیفت سینه: جراحی جوانسازی و رفع افتادگی سینهها برای ظاهری جذاب
ترفند افزایش سرعت اینترنت تا 100 برابر
رزرو هتل پارس شیراز برای سفر خانوادگی
هتل بینالمللی کیش یا پارمیدا مشهد: مقایسه اقامت در دونقطه متفاوت
قیمت ایمپلنت کامل فک بالا و پایین
چطور بلیط های چارتر لحظه آخری را با بهترین قیمت پیدا کنیم؟
گیتار بیس یا گیتار الکتریک؛ یادگیری کدامیک آسانتر است؟
آشنایی با مشکلات و تعمیر سایبان برقی
تأثیر استفاده از کفش مناسب بر پیشگیری از آسیبهای اسکلتی
چهار زن برگزیده عالم
نحوه خواندن نماز والدین
داستان انار خواستن حضرت زهرا(س) از امام علی(ع)
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
پیش شماره شهر های استان تهران
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
چگونه تعداد پروتونها، نوترونها و الکترونها را تشخیص دهیم؟
آیا استحمام در زمان آبله مرغان خطرناک است؟
من ترکِ عشق شاهد و ساغر نمی کنم
من هرگز عشق و مهرورزی به معشوقان زیبارو را ترک نمی کنم و از نوشیدن جام شراب مستی بخش روی گردان نیستم. بارها از این کار توبه کرده و اظهار پشیمانی نموده اند ولی دیگر توبه نخواهم کرد.
روزگاری شد که در میخانه خدمت می کنم
مدت زمانی می گذرد که در میکده و خرابات خدمت می کنم و با وجود درویشی و نیازمندی و فقر، مناعت طبع دارم و کار توانگران و سعادتمندان را انجام می دهم و از دولت رندان و صاحبدلان بهره مندم.
حاشا که من به موسم گل ترک مِیْ کنم
دور باد از من که در وقت شکفتن گل، نوشیدن شراب را ترک کنم و توبه نمایم. من که مدّعی عقل و دانش هستم، این کار را کی می توانم انجام دهم؟
به عزم تو به سحر گفتم استخاره کنم
سحرگاهان با خود گفتم که به نیّت توبه استخاره ای کنم، ولی چه چاره و تدبیری می توانم بکنم؟ چرا که بهاری که توبه ی پرهیزکاران از باده خواری را می شکند از راه می رسد و مانع توبه کردنم می شود.
دوش سودای رُخَش گفتم ز سر بیرون کنم
دیشب با خودم گفتم که عشق چهره ی زیبای معشوق و آرزوی دیدارش را از فکر و ذهنم بیرون کنم و او گفت:محال است که این دیوانه ی عشق بتواند عشق مرا از ذهنش بیرون سازد؛ چاره اش فقط زنجیر است تا آرام گیرد.
دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم
بی اختیار اشک می ریزم و شکیبایی را رها می کنم و در این کار، بی پروا دل به دریا خواهم زد و هر چه در دل دارم، بیان خواهم کرد.
صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم
ای معشوق زیبا و دلربا! با غم عشق تو چه کنم و چه چاره ای برای رهایی از آن بیندیشم؟ تا کی در غم دوری و هجران تو تا سحرگاهان ناله سر دهم؟
من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم
من آن عاشق و رندی نیستم که معشوق و جام شراب و عشق ورزی را ترک کنم. محتسب هم می داند که من این کارها را کمتر انجام می دهم و هرگز ترک می و معشوق نخواهم گفت و از میگساری و عاشقی توبه نخواهم کرد.
بی تو ای سرو روان با گل و گلشن چه کنم
ای معشوق سرو قامت! بی تو با گل و گلزار چه کنم؟ گیسوی تابدار سنبل را برای چه نوازش کنم و چهره ی سوسن به چه کارم می آید؟ تو که نیستی، من دل و دماغ تماشای گل ها را ندارم.
عمری است تا من در طلب هر روز گامی می زنم
مدت زیادی است که در آرزوی درک عالم معنی هستم و به این منظور به دنبال انسان نیکنامی هستم که با هدایت و ارشاد او به مقصد برسم. امیدی به زاهدان ریاکار و صوفیان خانقاهی ندارم.