باغ بهشت و سایه ی طوبی و قصر و حور *** با خاک کوی دوست برابر نمی کنم
تلقین و درس اهل نظر یک اشارت است *** گفتم کنایتی و مکرّر نمی کنم
هرگز نمی شود ز سر خود خبر مرا *** تا در میان میکده سر بر نمی کنم
ناصح به طعن گفت که رو ترک عشق کن *** محتاج جنگ نیست برادر نمی کنم
این تقوی ام تمام که با شاهدان شهر *** ناز و کرشمه بر سر منبر نمی کنم
حافظ جناب پیر مغان جای دولت است *** من ترک خاکبوسی این در نمی کنم
تفسیر عرفانی
1. من هرگز عشق و مهرورزی به معشوقان زیبارو را ترک نمی کنم و از نوشیدن جام شراب مستی بخش روی گردان نیستم. بارها از این کار توبه کرده و اظهار پشیمانی نموده اند ولی دیگر توبه نخواهم کرد.
2. خاک کوی دوست و معشوق را با ناز و نعمت های بهشت از سایه ی درخت طوبی تا قصر و غرفه ها و حوران بهشتی برابر نمی کنم، یعنی خاک کوی یار را برتر می دانم.
3. صاحب نظران به ایما و اشاره اسرار هستی را تفهیم می کنند و پند می دهند. من هم سخن پوشیده و کوتاه و مفید گفتم و دیگر آن را تکرار نمی کنم.
4. تا زمانی که به میکده و خرابات نروم و مست و از خود بی خود نشوم، هرگز از افکار و احوال خود آگاهی نمی یابم و هرگز باور نمی کنم که سری و عقلی دارم؛ در هنگام مستی و بی خبری با خبر و آگاه می شوم.
5. ناصح و پند دهنده با کنایه و سرزنش گفت که برو ترک عشق کن. ای برادر! نیاز به جنگ و جدال نیست؛ من هرگز ترک عشق نخواهم کرد و از عاشقی دست برنخواهم داشت.
6. در تقوی و پرهیزکاری من همین کافی است که مانند واعظان جلوه گر در محراب و منبر، هنگام وعظ با زیبارویان حاضر در مجلس نظربازی و دلربایی نمی کنم و نمی خواهم داشته باشم.
7. ای حافظ! درگاه پیر و مرشد صاحبدلان و رندان جای اقبال و سعادت است. من هرگز خاکبوسی درگاه و آستان عالم رندان را ترک نمی کنم و دست بردار نیستم.
/م