داستان زیبای زیر را سیده افروز ارزه‌گر برای شما نوجوانان عزیز نگاشته است. آن را با هم می خوانیم.

فهیمه احمدی داستان زیبای زیر را برای شما نوجوانان عزیز نوشته است. با هم آن را می خوانیم.

فکر می‌کنم گلدان یک دنیاست و مردمش خیلی احساس خوش‌بختی می‌کنند. مردمی که اگر خشک شوند، تبدیل به خاک مردم بعدی می‌شوند. مردمی که مراقبت می‌بینند و زیبایی می‌سازند.

نویسنده داستان زیبای زیر فاطمه نفری است. یا هم آن را می خوانیم.

گاهی اوقات خوشبختی داشتن مادربزرگ و پدربزرگ هایی است که مثل مربّای هویج شیرین و دوست داشتنی هستند.

داستان زیبای زیر نوشته نیلوفر نیک‌بنیاد است. آن را با هم می خوانیم.

نویسنده داستان زیبای زیر فاطمه دولتی است. بهتر است که قدر داشته ها و نعمت هایی که خداوند به ما داده است را بدانیم و بابت آن ها شکرگزار باشیم.

وجود مادر چقدر به زندگی‌ هایمان آرامش و خوش‌بختی می بخشد. قدر این فرشته های مهربان را بدانیم و با احترام با آن ها رفتار کنیم.

«خانه‌‌ی بی‌بی‌سیّد دو تا اتاق بود گوشه‌‌ی حیاط بزرگ امامزاده. بی‌بی سال‌‌‌ها خادم امامزاده بود و عید غدیر که‌‌‌ می‌شد اهالی محل به دیدنش‌‌‌ ‌‌می‌آمدند تا عیدی بگیرند.» ادامه این داستان زیبا را که نوشته...

مرز خوش‌بختی و بدبختی همین است که تصمیم بگیری، هدف داشته باشی و برای رسیدن به هدفت تلاش کنی؛ همین که توانایی‌هایت را بشناسی و برای رسیدن به خواسته‌ات از هر امکاناتی که داری استفاده کنی.